اقتصاد مارکسی
معنی کلمه اقتصاد مارکسی در دانشنامه عمومی
اقتصاد مارکسی یا مکتب اقتصادی مارکس بر مجموع عقایدی دلالت می کند که ترسیم کننده پایه و اساس انتقادی به اقتصاد سیاسی کلاسیک است و اولین بار توسط کارل مارکس و فردریش انگلس مطرح شد. اقتصاد مارکسی به چندین نظریه متفاوت نسبت داده می شود و شامل چندین مکتب فکری است که گاهی باهم در تضاد هستند. در بسیاری از موارد آنالیز مارکسی به عنوان کامل کننده و متمم دیگر رهیافت های اقتصادی استفاده می شود. از آنجایی که لزوماً هرکسی که از لحاظ سیاسی مارکسیست است از لحاظ اقتصادی مارکسی نیست این دو صفت در کنار هم استفاده می شوند تا به جای هم و به عنوان مترادف. اقتصاد مارکسی خود را با آنالیز بحران در سرمایه داری، نقش و توزیع مازاد تولید و مازاد ارزش در انواع مختلف سیستم های اقتصادی، طبیعت و اصل ارزش اقتصادی، تأثیر طبقات اجتماعی و نزاع طبقات بر فرایند اقتصادی و سیاسی بشدت درگیر می کند. اقتصاد مارکسی، به خصوص در مجامع علمی، متمایز از مارکسیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی است همچنان که جنبه های دستوری تفکر مارکسیستی، با این ایده که «رویکرد اصلی مارکس برای فهمیدن اقتصاد و توسعه اقتصادی از لحاظ فکری از دفاع مارکس از سوسیالیسم انقلابی مستقل است» متمایز است. اقتصاددانان مارکسی به طور کامل متکی به دستاوردهای مارکس و دیگر مارکسیست های شناخته شده نشدند اما طیفی از منابع مارکسیستی و غیر مارکسیستی را استفاده کردند. اگرچه مکتب مارکسی به عنوان یک مکتب هتردکس در نظر گرفته می شود اما ایده های برآمده از اقتصاد مارکسی به اقتصاد رایج در زمینه فهم اقتصاد جهانی کمک کرده است؛ بعضی از مفاهیم اقتصاد مارکسی، به خصوص آن هایی که مربوط به انباشت سرمایه و چرخه ها تجاری، برای مثال تخریب خلاقانه هستند، برای استفاده در نظام سرمایه داری قرار گرفته اند. شاهکار مارکس در اقتصاد سیاسی Das Kapital ( سرمایه: نقدی بر اقتصاد سیاسی ) در سه مجلد بود که فقط جلد اول آن در زمان حیاتش به چاپ ( ۱۸۶۷ ) رسید و مابقی آن توسط فردریش انگلس از دست نوشته های مارکس انتشار یافت. یکی از کارهای اولیه مارکس، نقدی بر اقتصاد سیاسی، اکثراً در Das Kapital ثبت شده است، مخصوصاً در ابتدای جلد یک. دست نوشته های مارکس باعث آماده سازی برای نوشتن das capital شد که در سال ۱۹۳۹ تحت نام طرح اساسی چاپ شد. ( ویکی لاتین )
معنی کلمه اقتصاد مارکسی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اقتصاد مارکسی
اقتصاد دگراندیشانه یا نامتعارف، اصطلاحی عام است که توانایی پوشش نگرشها و مکاتب گوناگون در علم اقتصاد همچون اقتصاد اشتراکی، فمینیسم اقتصادی، اقتصاد کِینزی، اقتصاد اسلامی و اقتصاد مارکسیسم را دارد. ریشهٔ این نگرش اقتصادی بازمیگردد به فرگشت اقتصاد نئوکلاسیک در میان دههای پنجاه تا هشتاد میلادی در سدهٔ نوزدهم میلادی که نظریههای دگراندیشانه همانند نظریهٔ جامعه گرایانه کارل مارکس در کتاب سرمایه و متعاقب با آن مکتب آمریکا چالشی بزرگ در برابر اقتصاد نئوکلاسیک به وجود آوردند.
اقتصاد سوسیالیستی با مکاتب مختلف اقتصادی مرتبط بودهاست. اقتصاد مارکسی پایه ای برای سوسیالیسم بر اساس تحلیل سرمایهداری فراهم کرد در حالی که اقتصاد نئوکلاسیک و اقتصاد فرگشتی مدلهای جامعی از سوسیالیسم را ارائه کردند. در طول قرن بیستم، طرحها و مدلها برای اقتصادهای برنامهریزی شده و بازار سوسیالیستی به شدت مبتنی بر اقتصاد نئوکلاسیک یا ترکیبی از اقتصاد نئوکلاسیک با اقتصاد مارکسیستی یا نهادی بود.
اقتصاد پیچیدگی از اقتصاد رفتاری، اقتصاد مارکسی، اقتصاد سازمانی/اقتصاد تکاملی، اقتصاد اتریشی و کارهای آدام اسمیتو همچنین از زمینههای دیگری مانند مکانیک آماری در فیزیک و زیستشناسی تکاملی تأثیر گرفتهاست.
بخش پایانی به بحث در مورد جایگزینهای ممکن، مانند اقتصاد مارکسی، مکتب اتریش، اقتصاد پیچیدگی و غیره میپردازد. کین نتیجه میگیرد که اگرچه هیچیک از این تئوریها کاملاً رضایتبخش نیستند، پیگیری آنها ممکن است به درک واقعیتری از اقتصاد منجر شود.