معنی کلمه اصلاح در لغت نامه دهخدا
کلک سر سبز اوست از پی اصلاح ملک
از حبشه سوی روم تیزرونده نوند.سوزنی.یکی از وزرا بر زیردستان رحمت آوردی و اصلاح همگنان را بخیر توسط کردی. ( گلستان ).
چون بازنیاید ز بت و بتکده خسرو
اصلاح مزاج سگ دیوانه چه کوشم ؟؟ ( از آنندراج ). || نیکویی نمودن. ( منتهی الارب ). احسان کردن. نیکویی کردن. ( از مؤید الفضلا ). نیکویی نمودن ، یقال : اصلح الیه ؛ اذا احسن. با همدیگر نیکی کردن. ( ناظم الاطباء ).به کسی نیکی کردن. ( از المنجد ) ( از قطر المحیط ). و گویند: اصلح اﷲ له فی ذریته و ماله. ( از المنجد ). || با هم آشتی کردن. ( منتهی الارب ). آشتی نمودن. خلاف افساد. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آشتی کردن. ( مؤید الفضلاء ) ( فرهنگ نظام ). || اصلاح میان قوم ؛ سازش دادن آنان را. ( از قطر المحیط ). اصلاح میان کسان ؛ سازش دادن ایشان را. ( از المنجد ). || به اصلاح آوردن معیشت ؛ ترقیح. ( تاج المصادر بیهقی ). || تراشیدن یا زدن یا پیراستن موی سر و صورت. آرایش زلف و ریش. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اصلاح کردن و اصلاح صورت و اصلاح سر شود :
بس که اصلاح خط خوب تو دارم در نظر
در میان خواب [هم ] تصحیح قرآن می دهم.؟ ( از آنندراج ).|| فراهم آمدن قومی بر امری. ( منتهی الارب ). || اصلاح ساز؛ پرداخت کوک آن. || تصحیح. || رفع عیب و فساد چیزی. || ترتیب و بند و بست. || بهبود از بیماری. ( ناظم الاطباء ). || اصلاح دارویی ؛ داروی دیگری با آن یار کردن تا از جنبه زیان آن بکاهد. تهیه و آماده و ساخته کردن دارو: عم انه امر باصلاحه فاصلح و اخذه لوقته. ( عیون الانباء ج 1 ص 196 ). || در تداول امروز، از نظر مذهبی و اجتماعی مرادف کلمه رفرم است و آن در آغاز عبارت از جنبش دینی اصلاح خواهانه ای بود که مارتین لوتر در آلمان بسال 1521 م. بدان همت گماشت و از کلیسیای کاتولیکی انشعاب کرد و آنگاه زوینگل و کالون در سویس از جنبش وی پیروی کردند و در نتیجه ٔانشعاب آنان مذهب پروتستان پدید آمد و در برابر کلیسیاهای کاتولیک ، کلیسیاهای پروتستان ها در سراسر کشورهای مسیحی تأسیس یافت. رفته رفته کلمه اصلاح بر هر تغییری خواه مذهبی و خواه اجتماعی و سیاسی اطلاق گردید، چنانکه هم اکنون مراد از اصلاح امور، دادن تغییرات سودمند در کارهاست و اصلاح طلبان یا اصلاح خواهان کسانی هستند که خواستار اصلاحات اجتماعی بشیوه تکامل و تدریج اند، در برابر دسته های افراطی و انقلابی که تغییر اوضاع را بشیوه انقلاب می طلبند. رجوع به عنوانهای اصلاح طلب و اصلاح خواه شود. || ( اِخ ) اصلاح المنطق ،کتابی ازآن ابن سکیت بود که ابوزکریا خطیب تبریزی بشرح و تهذیب آن پرداخت و اب لویس شیخو آنرا بعنوان تهذیب الالفاظ طبع کرد. ( 896 از اعلام المنجد ).