بدفرجام
معنی کلمه بدفرجام در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - بد انجام بد عاقبت . ۲ - بدخواه بد نیت .
جملاتی از کاربرد کلمه بدفرجام
به دست پر، عنان نتوان گرفتن اسب سرکش را تهیدستی عنان نفس بدفرجام میپیچد
بزرگ استاد خود را رنج افزای پاک روان می گردم که چون اختر خودکام بدفرجام این خاکسار شوریده سامان را همراه از آنچه دل خواست گسسته و نومید می خواهد. بپاس پیمان همان روز چاشت گاهان راه خانه که آستانه آسایش و آشیانه بخشایش است سپردیم از اندرون آواز آمد که دمی دو از این بیش به جائی که ما ندانیم کجاست، فرمودند: پراکنده دل و افسرده روان راست چون بخت خویش برگشتم. چنان ندانند که آرزومند دیدار نیم یا آن پیمان را شکستی خواست تا بازکی و کجا دست بدان دامان رسد و رخت به آن خرم انجمن کشم. سرور مهربان یادآورنده نامه درباره سرکار چیزی از من پرسید، پاسخی در خور دانائی خویش نه سزاوار بزرگ استاد خود گفتم تا زنده ام بنده ام و به بوی دریافت خجسته دیدارت زنده.
چون حسن شاه قجر مازندران را رام یافت خان زند از او شکستی سخت بدفرجام یافت
نزدیک شام کار بند پیمان و پیوند دوشین شو، آخوند را با اشک و آه همراه کن، رامش اندوز پیشگاه حاجی علیرضا گرد، سخن های خوب و خوش که استواری بخش بنیاد آشتی و آمیز است بر گوی، دست سرکار بی بی نسا را با سفارش های زنانه به دستش بسپار، زن و شوهر را با یکدیگر در کوی دیرین که شرم مشکوی خسرو و شیرین است جای ده، و سپاس بار خدا را که بر این کار نیکو سرانجامت انگیخت بجای رسان، و زود برگرد که راه دیر انجام شب نشین در پیش است و پرخاش بدفرجام عین البکا در پس، مصرع: بدست باش که کاری بجای خویشتن است.
گفتم این آتش را بدین هنجار که دانی و بینم که از جوش افکند و چه خاموش کرد؟ گفت درودی که بر روان پاک پیمبر همی فرستند و جز آن دست آویز این سوزنده آذر را چیز دیگر فروگشتن نیارد. گفتم پس از در فسردن و فرومردن بازش ساز جوش خواهد خاست یا همچنان خاموش است، گفت نی جاویدان خاموش است و تا رستاخیزش جوشیدن فراموش. اگر چه گفتش همه استوار دیدم و بر هنجار شنیدم ولی از در آزمون خود نیز درودی سرسری بر سروده بر آذر دمیدم. بر همان راه و روش که گفتم و شنودی آتش ساز تباهی گرفت و زمین رنگ سیاهی. لختی از اندیشه باز آمدم و از پریشانی به فراهم شدن انباز که مرد و زن را این دشت فروزان باید نوشت و دوست و دشمن را بر این آتش سوزان باید گذشت. خوشتر آنکه پای راه سپر فراتر نهم و پیرامون این پهنه آذرخیز و آذر دوخ انگیز درودی بردمم، تا از کرانش راه رستن بسته ماند و پای سرافرازی شکسته. پس من و یاران به دستیاری یکدیگر درودگزاران گشته، این خار از راه برهنه پایان برداشته گردد و این چاه که بر گذرگاه پیاده پویان انباشته، با خود این گفتم و از دست راست نرم نرمک راه برگرفتم گامی دو پیش نرفته آن مرد آواز داد که باز ایست و چار اسبه متاز. ترا که این مایه ریو و رنگ است و دستان و نیرنگ که به تر فروشی آب از رود درود فشانی و این آذر مردم خواره به پایمردی آن چاره باز نشانی. دست از کردار زشت و گفتار ناپسند درکش و پای از پویه بدفرجام و جنبش ناهموار در گسل. پاک یزدان در این پهنه هیچ آذر نیفروخت و کسی را بر آذر نسوخت این آتش آورده خامکاری و پخته خواری های شما است. اگر تو و یاران این بی باک آذر پاک فسرده خواهید و این دشت دیرانجام دشوارگذر زود و آسان سپرده از در بینائی گام نه و از سردانائی کام جو، مصرع همچنان میرو که زیبا می رود. از این گفت گهر سفتم سخت شرمندگی رست و پیش از آنکه نگارش توان سرافکندگی زاد جان جوینده سردی انگیخت و پای پوینده از تک باز ایستاد، از خوی شرمساری و آزرم به آب اندر آمدم و از خواب برآمدم.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به عروسی بی سروصدا، چهار ماه، سه هفته و دو روز، افشاگر، سکس بدفرجام یا پورن جنونآمیز، راه بازگشت و مرگ آقای لازارسکو اشاره کرد.
چو بدفرجام خواهد بُد یکی کار هم از آغاز او آید پدیدار
چون بخت نیکانجام را با ما به کلی صلح شد بگذار تا جان میدهد بدگوی بدفرجام را
لیکن کمکم سیاست بیزانس تغییر کرد، بدین معنی که بیزانس برای کینه و عنادی که از نظر مذهبی با ارمنستان داشت و نیز به طمع افزودن بر مستملکات خود، کاری نکرد که وحدت و قدرت مقاومت کشور باگراتونیها را تقویت کند، در صورتی که ارمنستان باگراتونی به هر حال سدی برای حفاظت خود او هم بود. این سیاست کورکورانه نتیجه شوم خود را در عمل زشت و بدفرجام امپراتور باسیلیوس دوم و جانشینان او ببار آورد که در سال ۱۰۴۵ میلادی با ناچار ساختن ارمنستان به جنگیدن در دو جبهه، هم با بیزانس و هم با سلجوقیان، آن کشور را نابود کرد و پیامد منطقی آن هم در نبرد ملازگرد در سال ۱۰۷۱ آشکار شد که درهای آسیای صغیر را به روی ترکان گشود.
تا به تیغ خون آشام داد عشق و مستی داد در سران بدفرجام داد ضرب دستی داد
از فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشتهاست، میتوان به سکس بدفرجام یا پورن جنونآمیز اشاره نمود.
برم ز کوفه و یا کربلا به نزد تو نام و یا ز شام و یزید لعین بدفرجام
به کام دل رسید از ما بدآموز که چون ما باد بدفرجام و بدروز
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به ماریلنا از پی۷، خشم، جوانی بدون جوانی، رؤیای کالیفرنیا و سکس بدفرجام یا پورن جنونآمیز اشاره کرد.