بزرد

بزرد

معنی کلمه بزرد در دانشنامه عمومی

بزرد ( به مجاری: Bezeréd ) یک شهرداری در مجارستان است که در ناحیه زالاسنت گروت واقع شده است. بزرد ۱۸٫۵ کیلومتر مربع مساحت و ۲۰۱ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه بزرد

چون حلاوت طلبی، لعل لب دوست نیوش کین طبزرد، بود از شکر اهوازی به
بنده را صفحه روییست بزردی چو قلم ای ترا نقطه خالی بسیاهی چو مدید
ونقلست که شیخ را پرسیدند که ازمسجد تو تا مسجدهای دیگر چند در میان است گفت: اگر بشریعت گیرید همه راست است و اگر به معرفت گیرید سخن آن شرح‌ها دارد و من دیدم که ازمسجدهای دیگر نور برآمد و به آسمان شد و برین مسجد قبهٔ از نور فرو برده‌اند و بعنان آسمان در می‌شد و آن روز که این مسجد بکردند من درآمدم و بنشستم جبرئیل بیامد و علمی سبز بزرد تا بعرش خدای و همچنین زده باشد تا به قیامت.
بس کس گرویدند بزردشت، کنون باز ناکام کند روی سوی قبله زردشت
آن بسرخی دهد ز یار خبر این بزردی دهد ز رنج نشان
آخرین نوار کراپ نمایشنامه‌ای است که در شیوه ابزرد توسط ساموئل بکت، نویسنده ایرلندی و یکی از بزرگان سبک ابزرد(پوچی) نوشته شده‌است. وی این نمایشنامه را درسال ۱۹۵۷ و پس از نمایشنامه بازی بدون حرف (نمایشنامه فاقد گفتگو)، همان سالی که نمایشنامه معروف در انتظار گودو به اجرا در آمد نوشت که یکی از آثار منحصر به فرد وی به شمار می‌آید.
بزردگان، مومیائی فرست گه تیرگی، روشنائی فرست
بسیب سرخ و بزرد آبی اندرون نگری دلت طلب نکند گلستان و نرگس زار
هر بیضه ای که بی تربیت خواهد که طیران کند چون فلاسفه خود را در اسفل سافلین شبهات اندازد و بخیالات فاسد خود را هلاک کند و هرگز بمرغی نرسد و از مشارب مرغان محروم ماند بل که استعداد بیضگی چنان باطل شود که شایستگی استخراج مرغی از بیضهٔ وجود او برخیزد تا اگر هزار پیغمبر خواهد که در وی تصرّف کند و بتصرف دعوت بیضهٔ وجود او را در زیر پر و بال نبوت آورد این خطاب یابد که: «سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون» چه بیضه را استعداد استخراج مرغی بدو نوع باطل شود یکی آنکه با صحّت بیضه خللی در اندرون بیضه بزرده برسد بنوعی از انواع که زرده بفساد آید و استعداد استخراج مرغی باطل شود.
ابزردو، روستایی از توابع بخش چترود شهرستان کرمان در استان کرمان ایران است.
رخم بزردی زر است و تن بزاری زار دلم ز ناله چو نال است تن ز مویه چو موی
چو زر از خیال لعلت منم و دلی پر آتش نفسی بزرد رویی زدن و گداز کردن