باندی
معنی کلمه باندی در دانشنامه عمومی

باندی

معنی کلمه باندی در دانشنامه عمومی

باندی ( به انگلیسی: Bandy ) یک نوع ورزش زمستانی شبیه به هاکی روی یخ است. در این بازی بازیکن ها به وسیله یک چوب باندی توپ را به سوی دروازه حریف هدایت می کند. بسیاری از قوانین این بازی با قوانین فوتبال مشابهت دارد. زمین این بازی پوشیده از یخ و به اندازه زمین فوتبال می باشد. هر تیم ۱۱ بازیکن دارد که یکی از آن ها دروازه بان است. یک بازی استاندارد باندی از دو نیمه ۴۵ دقیقه ای تشکیل شده است. قوانین آفساید در باندی نیز کاملاً مشابه قوانین آفساید در فوتبال می باشد. باندی گاهی در کشورهای اسکاندیناوی فوتبال زمستانی نامیده می شود.
باندی (بوتان). باندی ( به لاتین: Bondey ) یک منطقهٔ مسکونی در بوتان ( کشور ) است که در استان پارو واقع شده است. باندی ۵۷۰ نفر جمعیت دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه باندی

جملاتی از کاربرد کلمه باندی

دارای سخن، دانای کهن، قاآنی، که از دیرباز با هم همخانه ایم و پرواز اندیش یک آشیانه، به رنجی گران گزند انباز بستر و بالش افتاد، و با شکنجی دشوار درمان، دمساز فریاد و نالش. از در پاس بستگی، و چاره خستگی، با آنکه از من رنجی نزداید و غنجی بفزاید؛ با بیمارداری می بردم و کار پرستاری میکردم. دو روزی است تاب لرزه در کار کاستن است، و افتاده را به خواست خدا هنجار خاستن. با این فروماندگی که دیده و دانند و نگفته نیز شناخت توانند، بپایمردی دستواره، بدرود بنگاه خود گفتم، و راه فرگاه سرکاری گرفتم. نزدیک دروازه شمیران دوستی فراز آمد،باندیشه من آگاه گشت. گفت: آنرا که به دل پویانی و بجان جویان، با جوانی سبزه فام که ریشی کم و سیاه، و بالا پوشی آبی و کوتاه داشت، فرا پیش گرمابه حاجی دیدم.
بسم اللّه الرحمن الرحیم پیوسته ذکر دانشمند اوحد افضل ادام اللّه قوته و نصرته و استقامته علی طاعته می‌رود باندیشه و دعا، به هیچ وقت از وی و از فرزندان وی خالی نباشیم، از خداوند عَزَّاسمه می‌خواهم تا وی را و ایشان را جمله بداشت خویش بدارد و شغلهای دو جهانی کفایت کند و آنچ بهین و گزین است بارزانی دارد، بخود و به خلق باز نماند بفضله انه خیر مسؤل. پیوسته راحتهای دانشمند افضل اوحد ادام اللّه توفیقه می‌رسیده و اندران فراغتها می‌بوده والسلام علی محمد و آله.
هرمان باندی کیهان‌شناس قرن بیستم این اصل را به نام نیکلاس کوپرنیک نامگذاری کرد، هرچند که پیشینهٔ این اصل به قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی بازمی‌گردد که سیستم بطلمیوسی (که زمین را مرکز عالم می‌دانست) کنار گذاشته شد. کوپرنیک نشان داد که می‌توان حرکت سیارات را بی‌آن‌که زمین را مرکز عالم بپنداریم توصیف کرد. او گفت که حرکت رجعی سیارات به خاطر چرخش زمین به دور خورشید است.
اگر کسی باندیشه فاسد خویش چنان اندیشد که پیغامبر علیه السلام بسیار مردم را بکشت که هیچ کس براست او گناهی نداشتند و همه همچون او مردم بودند.
کی درین زاویه ها بود باندیشه ما که بافسون غم عشق تو افسانه شویم
ورزش باندی در این شهر مورد توجه می‌باشد.
چوبهرام آواز خسرو شنید باندیشه آن جادوی را بدید
این واقعه در شرق اورگان در ارتباط با رویارویی باندی در سال ۲۰۱۴ در نوادا است. همندها مداخلهٔ میلیشا را رد کرده و پیوند با خانوادهٔ باندی را نفی کردند.
دل شاه ایران ازو خیره ماند خرد را باندیشه اندر نشاند
وقت شیرین از آن عزیزتر است که باندیشه رو ترش دارم
خواجه امام ابوبکر صابونی شریک شیخ ما بوده است به مدرسه به مرو. چون شیخ را حال بدان درجه رسید روزی خواجه امام ابوبکر نزدیک شیخ آمد و گفت ای شیخ ما هر دو در یک مدرسه شریک بودیم و علم بهم آموختیم حقّ تعالی ترا بدین درجۀ بزرگ رسانید و من همچنین در دانشمندی بماندم، سبب چیست؟ شیخ گفت یاد داری که فلان روز این حدیث استاد ما را املاکرد که مِنْ حُسنِ اسْلامِ المَرء تَرکُهُ مالایعنیهِ و هر دو بنوشتیم، چون به خانه رفتی چه کردی؟ گفت من یاد گرفتم و به طلب دیگر شدم. شیخ گفت ما چنین نکردیم، چون بخانه شدیم هرچ ما را از آن گزیر بود از پیش خویش برمی‌داشتیم و اندیشۀ آن از دل بیرون می‌کردیم و آنچ ناگزیر بود ما آنرا فرا گرفتیم و دل خود باندیشۀ آن تسلیم کردیم و آن حدیث حقّ است و پس چنانک خبر داد قُلِ اللّه ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ اَنَا بُدُّکَ اللّازِم فَالْزِمْ بُدَّک ناگزیر تو منم ناگزیر خود را ملازم باش لا اِله اِلّا هُوَ فَاتَّخِذهُ وَکیلاً.
آرام باگراتی نالباندیان (ارمنی: Արամ Բագրատի Նալբանդյան؛ ۱ ژانویهٔ ۱۹۰۸ – ۲۴ ژانویهٔ ۱۹۸۷) یک فیزیک‌دان اهل ارمنستان-اتحاد شوروی و شیمی‌فیزیک بود. وی بنیانگذار انستیتو فیزیک‌شیمی در ایروان ارمنستان و عضو انجمن علمی-دبیر دپارتمان شیمی فرهنگستان ملی علوم ارمنستان بود. وی مؤلف بیش از ۴۰۰ مقاله علمی و ۵ رساله علمی بود.
گویند یزدجرد شهریار روزی نشسته بود بر دکان باغ سرای و انگشتری پیروزه در انگشت داشت، تیری بیامد و بر نگینه انگشتری زد و خرد بشکست و از وی بگذشت و بزمین در نشست و کس ندانست که آن تیر از کجا آمد. هر چند تجسس کردند پدید نیامد. وی ازان غمناک و باندیشه شد که « این چه شاید بود ؟» چون از دانایان و ندیمان خویش بپرسید کس آن تاویل نمی‌دانست و آنک لختی دانست نیارست گفت. پس ازان بس روزگار نیامد که بمرد، ملک از خاندان او برفت.
استنلی "توکی" ویلیامز سوم (۲۹ دسامبر، ۱۹۵۳ - ۱۳ دسامبر، ۲۰۰۵) یک گانگستر آمریکایی اهل لس‌آنجلس، کالیفرنیا بود. او بخاطر تاسیس گَنگِ کریپس همراه با ریموند واشینگتن معروف است. در سال ۱۹۷۱ ویلیامز همراه با ریموند باندی به نام کریپس تشکیل دادند. استنلی در دهه هفتاد میلادی به عنوان یکی از بزرگان و رئیسان این باند شناخته میشد.
شرکت اسپیدو در سال ۱۹۱۴ توسط الکساندر مک‌ری در باندی بیچ، استرالیا راه‌اندازی شد و در حال حاضر متعلق به شرکت بریتانیایی گروه پنتلند می‌باشد. دفتر مرکزی این شرکت در شهر ناتینگهام، بریتانیا قرار دارد.
ابجات-سو-باندیات ۶۵۱ نفر جمعیت دارد.
قاصدا خود را باندیشه دهم چون بخواهم از میانشان بر جهم
عده‌ای از باندی بودن این اسیدپاشی خبر دادند و عده دیگر این شیوه را تذکر به بدحجابی دانسته‌اند که با پاشیدن اسید روی صورت زنان اصفهانی، در صددِ تذکر به آن‌ها در خصوص بدحجابی‌شان بوده‌اند.
وی در ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۲ در ایروان از والدینی با نام‌های ادوارد ایسابکیان و آرپنیک نالباندیان به دنیا آمد و از آکادمی دولتی هنرهای زیبای ارمنستان فارغ‌التحصیل گشت. وی عضو اتحادیه نقاشان ارمنستان می‌باشد. وی برنده جوایزی همچون نقاش مردمی جمهوری ارمنستان، چهره هنری افتخاری جمهوری ارمنستان، مدال موسس خورناتسی (۲۰۰۱) است.
جواد (رسول اکبریان) به جرم سرقت در زندان است او بجهت مشکلات زیادی که در زندگی مشترکش دارد از دنیا بریده است، وی توسط پزشکی(جمشید مشایخی) که آخرین بار در خانه او سرقت کرده به زندگی باز می‌گردد و برای شناسایی باندی از سارقان حرفه‌ای با پلیس همکاری می‌کند، جواد بخاطر تخصص ویژه اش در باند سارقان نفوذ می‌کند ولی سرکرده باند سارقین متوجه همکاری او با پلیس شده، تنها پسرش را گروگان می‌گیرد و او را مجبور به همکاری می‌کند، جواد با ترفندی پلیس را مطلع می‌کند و کلیه عوامل باند سارقین به دام پلیس می‌افتند، اکبر که گلوله خورده، در بیمارستان با همسر مریضش مواجه می‌شود ...