معنی کلمه اندر در لغت نامه دهخدا
سرو نروید چنان بغاتفر اندر.
و از شرایط این لغت لزوم باء است قبل از اندر چنانکه من ( مؤلف انجمن آرا ) گفته ام :
لاله بشکفته بین بعنبرش اندر
لؤلؤ ناسفته بین بشکرش اندر.( از انجمن آرای ناصری ).در شعر گاهی این کلمه را بطور صفت استعمال کرده و آن را پس از موصوف ذکر نموده و بطور ردیف می آورند و در این صورت کلمه «به » را بر موصوف مقدم ذکر می کنند. ( ناظم الاطباء ). نوشته صاحب انجمن آرا و ناظم الاطباء خالی از تسامح نیست چه استعمال اندربعد از کلمه نزد متقدمان اختصاص به شعر نداشته تا آنرا فقط بصورت ردیف بکار برند و این از اختصاصات زبان آن دوره است و در نظم و نثر و احتمالاً در محاوره نیز بکار میرفته است و نیز در ردیف قصاید که بکار رفته بطور وصفی نیست. بطور کلی آنچه از شواهد موجود در یادداشتهای مؤلف برمی آید اندر بصورتهای زیر بکار رفته است :
1- قبل از کلمه ، به معنی «در» که ظرفیت را رساند چه بطور حسی و واقعی و چه بطور فرضی و عقلی :
من اندر نهان زین جهان فراخ
برآورده گردم یکی سنگلاخ.ابوشکور.برکه و بالا چوچه ؟ همچون عقاب اندر هوا
بر تریوه راه چون چه ؟ همچو بر صحرا شمال.شهید [ در صفت اسب ].خور بشادی روزگار نوبهار
می گسار اندر تکوک شاهوار.رودکی.ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم صد و بر هر مژه ای ژی.رودکی.ای آنکه غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی باری.رودکی.زش از او پاسخ دهم اندر نهان
زش به پیدایی میان مردمان.رودکی.