بسامانی
معنی کلمه بسامانی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه بسامانی
فیلم درباره بحران هویت زنان، در نتیجه نابسامانیهای سالهای پس از جنگ جهانی دوم در اروپا است.
بالاخره انگلیسیها با برقراری سیستم قوی نظارت دریایی در منطقه خلیج فارس توانستند به این نابسامانیها خاتمه دهند.
ای فلک سخت نابسامانی کژ رو و باژگونه دورانی
آنا (با بازی گرتا گاربو)، پس از سالها نزد پدرش، کاپیتان سوئدیالاصل یک کشتی باری کوچک بازمیگردد. در حالی که زندگی نابسامانی را بهعنوان یک خیابانگرد پشت سر گذاشتهاست. پس از مدت کوتاهی ملوان ایرلندی به نام مت (با بای چارلز بیکفورد) عاشق آنا میشود و تصمیم میگیرد که با او ازدواج کند. پدر آنا با این موضوع که دخترش با یک ملوان ازدواج کند مخالف است. سرانجام آنا، واقعیت زندگی تلخ گذشتهاش را برای مت و پدرش بیان میکند…
دو سال پیش از آن، نخستوزیر وقت یعنی حسن وثوقالدوله، در جریان تلاشهای دولت برای بهدستگرفتن کنترل و غلبه بر آشوب و شورشهای زمان جنگ، یک واحد ژاندارمری جدید در شهر مشهد تأسیس کرده بود. وثوقالدوله برادرش احمد قوامالسلطنه را نیز به عنوان والی کل خراسان منصوب کرده بود. مشهد در دوران انقلاب مشروطه عرصهٔ مبارزه و درگیریهای سیاسی شدید بود. استان خراسان هم با امپراتوری روسیه که درگیر جنگ داخلی بود مرز مشترک داشت و کماکان از ناامنی نظامی و عدمثبات سیاسی رنج میبرد و وضعیت اقتصادی بسیار نابسامانی داشت.
شاها بسامانی رسان آوارگان را بیچارگان را
پس از اینکه کارل یونگ توانست دختر راکفلر میلیاردر آمریکایی را به جلسات خود جلب کند، آرام آرام حضور در جلسات کارل یونگ تبدیل شد به کاری که هر زن ثروتمند آمریکایی میبایست انجام دهد. به گونهای که اگر فرد، یک زن آمریکایی بود که نیاز به کمک مشاورهای داشت مانند «ادیت راکفلر مک کورمیک» در جلسه با کارل یونگ حضور پیدا میکرد. بیمارانِ وی از افکار پریشان خویش رهایی پیدا میکردند و به دنیای الهههای یونانی وارد میشدند و این افکار جایگزین پریشانیها و نابسامانیهای آنها میشد.
اغلب کارشناسان اقلیمی معتقدند که این روند میتواند به وقوع خشکسالیها، سیلها، بادهای گرم و طوفانهای مهیبتر منجر شود اما بعضی از آنها هم بر این باور هستند که بعضی از این حوادث رخ داده علامت گرم شدن زمین نیستند چون این آشفتگی و نابسامانی ویژگی طبیعی اقلیم است.
نادرشاه در دوران شاهنشاهی خود هنگامی که اعزام نبرد با لزگیها بود زمانی را در این شهر سپری کرد و در آبادانی اشرفالبلاد (بهشهر کنونی) بسیار کوشید. از جمله کاخ چهلستون بهشهر را که هنگام نابسامانیهای دوران شورش افغانها ویران شدهٔ بود، بازسازی کرد.[نیازمند منبع]
نه قفا خواری و نه بدگویی شاعر و فاضل و بسامانی
دورهٔ تیموریان ۷۷۱ – ۹۱۱ ه. ق/۱۳۷۰–۱۵۰۶ م) به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و خارجی، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربار هرات بهسبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود. تیمور با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش و هنر علاقه نشان میداد. از اینرو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان بودند. فرزند او شاهرخ و نوههایش الغبیگ، بایسنقر میرزا و ابراهیم میرزا نیز این سیاست را پیگرفتند. هنر نقاشی و خوشنویسی در دوره تیموری به شکوفایی قابل توجهی دست یافت.
تپید عشق و درین کشت نا بسامانی هزار دانه فرو کرد تا درود مرا
از فیلمهایی که وی در آنها نقش داشتهاست، میتوان به تازهوارد، او ندارد مرا دوست، هیچکجا مثل زندان نیست، بیرون کردن میکروبها از آلمان، یک زندگی پرهیجان، همرنگ جماعت شو، با عجله، خانمها وارد میشوند، ما هرگز نمیخوابیم، لوک تنها، بیمارانش را از دست میدهد، زنان سرکش لوک تنها، لوک تنها، تعمیرکار خودرو، ماه عسل لوک تنها، لوک دل لیدی فیر را میرباید، لوک تنها، وکیل مدافع، نابسامانی سینمایی لوک، لوک، فراهمکننده بیمار، یک ماه عسل پرجنبوجوش، تپانچههایی برای صبحانه، روز ویژه یونسوار او، بله، آقا و پرده را بالا بزن اشاره نمود.
عیبست کز آن میانه من باشم با این همه رنج و نابسامانی
دانم کنم آرزو حیرانی خویش سامان کسان و نابسامانی خویش
به مردمی که اگر از کلی خجسته کلی وگر ز سامانی سخت نابسامانی
از بازگشت فراتر پتروس به دربار صفوی و رسیدن نامهی کارل پنجم به ایران، اطلاعی در دست نیست و زمان نگارش آن به بیش از یک سال پس از درگذشت شاه اسماعیل بر میگردد. شاه اسماعیل در روز یکشنبه ۱۱ خرداد ۹۰۳ درگذشت و تاریخ نامهی کارل پنجم ۲۵ اوت را نشان میدهد. کارل پنجم تا فوریهی ۱۵۲۹ هنوز از مرگ شاه اسماعیل آگاه نبوده است، زیرا در ۱۵ فوریهٔ این سال، نامهی دیگری به شاه اسماعیل نوشته است و این، نابسامانی ابزارهای ارتباطی میان ایران و اروپا را در آن روزگار نشان میدهد. کارل پنجم نامهی دوم را همراه یوهان بالبی از بزرگان دربار خویش به ایران فرستاد.
گر چنین است کار خلق جهان بد پسندیست نابسامانیست
مرا زغیرت خون جگر بچوش آمده چو آنچنانش بدیدم زنابسامانی