برماه
معنی کلمه برماه در فرهنگ معین
معنی کلمه برماه در فرهنگ عمید
معنی کلمه برماه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه برماه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه برماه
دامان من از اشک چو چرخ است پر اختر بینم ز برماه تو طالع شده پروین
گهی مهرش جهان بفروخت بر ماه گهی مه نیز رویی دوخت برماه
حلقه چشمی چو دور آسمان می خواستم تا به کام دل نظر برماه تابانش کنم
چو از بستر کلاه آورد برماه فلک پیشش کله بنهاد بر راه
از ابروی ایوانت برماه زده کله وز چهره دیوارت در خلد گشاده در
می زره پوشد به حرب خصمت آب تیغ رنگ زانکه برماهیست جوشن بر کشف بر کستوان
چشم و ابروی تو برماه کشد تیر وکمان خال وگیسوی تو بر مهر نهد دانه و دام
بران تخت برماه خواهی شدن سپهبد بدی شاه خواهی شدن
نقلست که گفت: وقتی در بادیه شدم ضعیف گشتم و از خود ناامید شدم روز بود ناگاه چشمم برماه افتاد بر ماه نوشته دیدم فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم از آن قوی دلتر گشتم.
یار ما، برماه از عنبر نقاب انداخته ماه ما، سنبل به روی آفتاب انداخته