آندنیا آن جهان، آخرت. مقابل این دنیا. به فکر آن دنیا باشید. یک پایم این دنیاست و یکیش آندنیا. «صادقهدایت»
جملاتی از کاربرد کلمه آن دنیا
اصغر تفکری که نام تولد او، علیاصغر حاجی اسمعیلی بود، در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در تهران زاده شد و از همان نوجوانی به هنر بازیگری علاقهمند شد و کار هنری خود را با پیش پردهخوانی آغاز کرد. حاجی اسمعیلی پس از آن در نمایشهای مختلف شرکت کرد و کار جدی خود را از سال ۱۳۰۶ با گروه هنری خیرخواه شروع کرد. در نقشهای کمدی باز میکرد و یکی دیگر از پیشپردهخوانان تئاترهای تهران بود. با شرکت در نمایشنامههایی چون: «اسرار حرم»، «جناب میرزا»، «حافظ»، «شوهرهای عوضی»، «مردی از آن دنیا»، «بازرس»، «انگلهای اجتماع»، «خروس بیمحل»، «نامزد عوضی»، «دختر شکلات فروش» رسماً به حرفهی بازیگری پرداخت.
آن که طمع مردمان از وی گسسته شود و طمع وی از مردمان و از این هردو طمع بسیاری به رنج و معصیت تولید شود که هرکه اهل دنیا را ببیند حرص در وی پدید آید و طمع تبع حرص است و خواری تبع طمع و از این سبب گفت خدای تعالی، «و لا تمدن عینیک الی ما متعنابه ازواجا منهم...الآیه» گفت، «منگرید به آن دنیای آراسته، ایشان که آن فتنه ایشان است» و رسول گفت (ص)، «هرکه فوق شماست در دنیا، به وی منگرید که نعمت خدای تعالی در چشم شما حقیر شود و هرکه نعمت توانگران بیند، اگر در طلب آن افتد، خود به دست نیاید و آخرت به زیان آید و اگر طلب نکند، در مجاهدت و صبر افتد و آن نیز دشوار است.»
بلی: گاه است که کسی فی الجمله شوق به لقای الهی داشته باشد و با وجود آن دنیا را نیز دوست داشته باشد چنین کسی از کمال محبت پروردگار خالی است و کراهت او از موت هم کمتر از سابق است.
امّا معرفت احکام آنست که «واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین». و این معرفت درست نشود الا به منع نفس و ترک هوی، و منع نفس و ترک هوی دست ندهد الا به ترک محبت دنیا از آن سبب که «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة». و هر چیز که تعلق به جسم دارد و به طبیعت مستولی است آن دنیا است اگرچه لباس فقر داشته باشدو حب جاه بندی قوی است قال اللّه «تلک الدار الآخرة نجعلها للذّین لایریدون علواً فی الارض و لافساداً و العاقبة للمتقین».
روایت دیگر میگویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.
گوییم صنعت فقر ظاهرتر آنگاه بود که اندر حال غنا ارادت آن بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از محبوب آدم و ذریت او باز ستاند و آن دنیاست؛ نه آن که در حال فقر خواست غنا بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از برای درمگانهای به درگاه ظلمه و سلاطین باید شد. صنعت فقر آن نهند که از غنا به فقر افتد نه آن که اندر فقر طلب ریاست کند و صدیق اکبر رضی اللّه عنه مقدم همه خلایق است از پس انبیا و روا نباشد که کس قدم پیش وی نهد مقدم گردانید فقر به اختیار را بر فقر به اضطرار. و جملهٔ مشایخ متصوّفه بدیناند الا آن یک پیر که یاد کردیم حجت و مقالتش را و رد بر وی بیاوردیم. آنگاه مؤکد گردانید این را صدیق اکبر و دلیل واضح کرد.
امیدوارم هرکجا که هستند چه در این دنیا و چه در آن دنیا، مورد عنایت و تفضل خداوند متعال باشند.
پرسیدند که بچه چیز بنده دوستی خدای حاصل تواند کرد گفت: به دشمنی آنچه خدای دشمن گرفته است و آن دنیا است و نفس.
داستانهای اسکاندیناویایی، مانند تمام اسطورههای خلقت راجعبه خاستگاه دنیا، تلاش میکنند تا این پدیدهٔ طبیعی را توضیح دهند. قدیمیترین روایات باقیمانده از اسطورههای اسکاندیناویایی، از طریق نویسندگان ایسلندی بهدست ما رسیدهاست. این اسطورهها خاستگاه خلقت را سرزمینی میدانند که در آنجا یخ و آتش با هم وجود دارد و خلقت مابین تودههای یخ و آتشفشانهای بخاردار جزیره صورت واقع به خود میگیرد. سمت شمال این سرزمین، یخ و برف و سمت جنوب آن دنیای شعلهها و آتش جوشان است. زندگی در شکل اولین غولها از تعامل بین این دو نیروی متضاد بهظهور رسید.
در اینجا چشمها تنگ است، نتوان خودنما بودن به آن دنیا فکن خواهی اگر خونینکفن باشی
و گفت: هرچه بنده را از آخرت باز دارد آن دنیا بود و بعضی را دنیاسرائی بود و بعضی را تجارتی و بعضی را عزی و غلبهٔ و بعضی را علمی و مفاخرتی به علم و بعضی را مجلسی مختلفی و بعضی را نفسی و شهوتی همت هر یکی از خلق به حد خویش بستهاند که درآناند.
مثال اول: بدان که اول جادوی دنیا آن است که خویشتن را به تو نماید چنان که تو پنداری که وی ساکن است و با تو قرار گرفته و وی جنبان است و بر دوام از تو گریزان است ولکن بتدریج و ذره ذره حرکت می کند و مثل وی چون سایه است که در وی نگری ساکن نماید و وی بر دوام همی رود و معلوم است که عمر تو همچنین بر دوام می رود و بتدریج هر لحظتی کمتر می شود و آن دنیاست که از تو می گریزند و تو را وداع می کند و تو از آن بی خبر.
در ادامه او میگوید:«از میان ما آنان که مرگ را بد میپندارند، دراشتباهند؛ زیرا که مرگ یا خوابی است بیرویا، یا رفتن روح است به دنیای دیگر. و آیا انسان در ازای همصحبتی اورفئوس و موسی و هزیود و هومر، از چه چیزی حاضر نیست دست بشوید؟ نه، اگر این راست باشد، پس بگذارید من بمیرم و باز هم بمیرم.» سقراط میگوید که در دنیای دیگر با کسانی همنشین خواهد شد که شربت شهادت نوشیدهاند؛ و بالاتر از همه اینکه جستجوی خود را در طلب دانش در آن دنیا ادامه خواهد داد. و در انتها سقراط میگوید:«زمان رحلت فرارسیدهاست و ما هر یک به راه خود میرویم؛ من به راه مرگ و شما به راه زندگی. کدامیک بهتر است، فقط خدا میداند.»
فرشتهای (رضا عطاران) وظیفه دارد که آدمها را به دنیایی دیگر بفرستد، اما در یک مورد دچار اشتباه میشود و دو نفر که به آن دنیا فرستاده، برگشت میخورند. در حالی که این دو برای انجام مأموریتی به این دنیا بازگشتهاند.
و گروهی آنان که راضیاند به نَعما، و آن دنیاست.
و از این معانی است که در خبر چنین است که «روز قیامت دنیا را بیاورند و صورت پیرزنی چنین و چنین، هر که وی را ببیند، گوید، «نعوذ بالله منک» گویند، «این آن دنیاست که تو در طلب وی خویشتن را هلاک می کردی» چندان تشویر خورند هر آن که وی را بینند که خواهند که ایشان را به آتش برند تا از شرم برهند.
یکی از دوستان چند جلد کتابی که داشتم بازدید میکرد در نتیجه گفت نه به درد این دنیا می خورد نه به درد آن دنیا .
عبدالواحد زید بابو عاصم بصری گفت چه کردی آن وقت که حجّاج ترا میجست گفت من اندر منظری بودم، در سرای بزدند و در آمدند و مرا از آنجا برداشتند چون بنگریستم خویشتن را بر کوه بوقُبَیْس دیدم به مکّه گفتم طعام از کجا آوردی گفت چون وقت روزه گشودن بودی پیرزنی بیامدی بر آنجا و آن دو قرص که به بصره روزه گشادمی بیاوردی، عبدالواحد گفت آن دنیا بود خدای تعالی فرموده بود که ابوعاصم را خدمت کن.
«کسانی که همکاری میکنند برای وضعیت پرونده آن دنیایشان است و تأثیر و تخفیفی در مجازات این دنیای آنها داده نخواهد شد».
یعنی: ای زاهد مرا فریب مده، در آن دنیا (قیامت) آتشی نخواهد بود؛ (بلکه) کسانی که (در آتش دوزخ) میسوزند، آتش را از اینجا (با خود) میبرند.