اضلاع. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ضِلع. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ ضلع، بمعنی پهلو. ( آنندراج ) ( غیاث ). استخوانهای پهلو. ( منتهی الارب ). دنده ها. ( ناظم الاطباء ). || گوشه ها و اطراف و جوانب. ( از غیاث ) ( آنندراج ). کناره های چیزی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ضلع شود. || ج ِ ضلیع، بمعنی قوی شدید. ( از اقرب الموارد ). ج ِ ضلیع. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ضلیع شود. - اضلاع الخلف ؛ اضلاع ج ِ ضِلَع، و ضلع خلف ؛ داغی است در وراء ضلع خلف. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). - || پهلوهای خرد. القصری. ( یادداشت مؤلف ): دردی پدید آید ( در جگر )، و در موضع جگر تا پهلوهای خرد برسد که آنرا بتازی اضلاع الخلف گویند و القصری نیز گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). - اضلاع زور ؛ عظام خلف. اضلاع کاذب. - اضلاع صدر ؛ دنده های صادق. در برابر اضلاع کاذب یا زور. از 12 ضلع، هفت دنده یا ضلع را دنده های صادق ( یا صدری ) نامند. رجوع به دنده ، و کالبدشناسی توصیفی ص 294 شود. - اضلاع کاذب . رجوع به اضلاع زور شود. اضلاع. [ اِ ] ( ع مص ) میل دادن چیزی را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). میل دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بچسبانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گرانبار گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || گرانبار کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). لازم و متعدی است. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه اضلاع در فرهنگ معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ضلع . ۱ - پهلوها. ۲ - در هندسه هر یک از خطوط جوانب یک سطح .
معنی کلمه اضلاع در فرهنگ عمید
= ضلع
معنی کلمه اضلاع در فرهنگ فارسی
پهلوها، دنده ها، کناره ها، جمع ضلع ( اسم ) ضلع . ۱ - استخوانهای پهلو دندهها . ۳ - هر یک از خطوط جوانب یک سطح میل دادن چیزی را . میل دادن . بچسبانیدن . یا گرانبار گردیدن .
معنی کلمه اضلاع در ویکی واژه
جِ ضل پهلوها. در هندسه هر یک از خطوط جوانب یک سطح.
جملاتی از کاربرد کلمه اضلاع
گرافهای افلاطونی گرافهایی هستند که رئوس و یالهایشان رئوس و اضلاع اجسام افلاطونی است که عبارتند از:
آرمگاه ابوسعید مطابق پلان یک ساختمان واحد مربع شکل با اضلاع ۳٫۱۰ متر در ۵٫۱۰ متر است.
در گذشته منارجنبان از شهر جدا و در دهکدهای به نام «کارلادان» قرار داشت؛ ولی امروزه این محل و بنا جزو اصفهان است و در نزدیکی محلی به نام نصرآباد (اصفهان) قرار دارد. این ساختمان با کاشیهای لاجوردی رنگ به شکل ستاره چهارپر و اشکال دیگری به شکل کثیرالاضلاع فیروزهای رنگ زینت یافته است.
ولی قلب ینازعنی الیها و شوق بین اضلاعی حثیث
فیقول: محمّد قال یقولان: صدقت، ثمّ یفسح له فی قبره مدّ بصره و یأتیه حسن الوجه طیّب الرّیح حسن الثّیاب، فیقول جزاک اللَّه خیرا ان کنت سریعا فی طاعة اللَّه بطیئا عن معصیة اللَّه فیقول و انت فجزاک اللَّه خیرا، و من انت قال انا عملک الصّالح، ثمّ یفتح له باب الی الجنّة فینظر الی مقعده و منزلته فیها حتّی تقوم السّاعة. و انّ الکافر اذا کان فی قبل من الآخرة و دبر من الدّنیا و حضره الموت نزلت ملائکة من السّماء معهم کفن من نار و حنوط من نار فیجلسون منه مدّ بصره و جاء ملک الموت فجلس عند رأسه، ثمّ قال اخرجی ایّتها النّفس الخبیثة اخرجی الی غضب اللَّه و سخطه فیتفرّق روحه فی جسده کراهیة ان تخرج لما تری و تعاین فیستخرجها کما یستخرج السّفود من الصّوف المبلول فاذا خرجت نفسه لعنه کلّ شیء بین السّماء و الارض الّا الثقلین، ثمّ یصعد به الی السّماء الدّنیا فتغلق دونه فیقول الرب عزّ و جلّ ردّوا عبدی الی مضجعه فانّی وعدتهم انّی منها خلفتهم و فیها اعیدهم و منها اخرجهم تارة اخری، فیردّ الی مضجعه فیأتیه منکر و نکیر یثیران الارض بانیابهما و یلحفان الارض باشفارهما اصواتهما کالرّعد القاصف و ابصارهما کالبرق الخاطف فیجلسانه، ثمّ یقولان یا هذا من ربّک؟ فیقول: لا ادری، فینادی من جانب القبران لا دریت فیضربانه بمرزبة من حدید لو اجتمع علیها ما بین الخافقین لم یقلّوها فیشعل فیه قبره نارا و یضیق علیه قبره حتّی تختلف اضلاعه و یأتیه قبیح الوجه قبیح الثّباب منتن الرّیح فیقول جزاک اللَّه شرّا فو اللَّه ان کنت لبطیئا عن طاعة اللَّه سریعا الی معصیة اللَّه، فیقول: و انت فجزاک اللَّه شرّا، من انت؟ فیقول: انا عملک الخبیث، ثمّ یفتح له باب الی النّار فینظر الی مقعده فیها حتّی تقوم السّاعة.
گنبد بنا دارای هشت ترک است که طول هر ضلع آن در قاعده به اندازه اضلاع دیوارها بوده و ارتفاع اضلاع هشتگانه از کف بام تا نوک هرم به ۸ متر میرسد. بهطور کلی ارتفاع بنا از بالاترین سطح تا کف زمین حدود ۱۱ متر است.
همه اطوار وفق بین اضلاع چون شئون خدای عزوجل
قوله: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ یعنی آدم «ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» یعنی حواء خلقت من قصیری آدم و هو آخر اضلاعه. و فی الخبر: «لن تستقیم المرأة علی خلق انها خلقت من ضلع اعوج».
با بههم رسیدن سه سهضلعی منتظم (مثلث متساویالاضلاع) در هر رأس، چهاروجهی منتظم تشکیل میشود. مجموع زوایا در هر رأس برابر ۳ × ۶۰° = ۱۸۰° میشود که از ۳۶۰° کمتر است، بنابراین چهاروجهی منتظم جسم افلاطونی است.
با بههم رسیدن چهار پنجضلعی منتظم در هر رأس، مجموع زوایا در هر راس برابر ۴ × ۱۰۸° = ۴۳۲° میشود که از ۳۶۰° کمتر نیست و نمیتواند تشکیل چندوجهی محدب بدهد. با افزایش تعداد پنجضلعی بههمرسیده، مجموع زوایای اضلاع بههمرسیده در یک رأس همیشه از ۳۶۰° بیشتر خواهد بود و چندوجهی محدب تشکیل نمیشود؛ بنابراین تنها یک جسم افلاطونی با وجوه پنجضلعی میتوان ساخت.
متباین باشند (یعنی، هیچ مقسوم علیه مشترکی بزرگتر از ۱ نداشته باشند). مثلثی که اضلاع آن تشکیل سه تایی فیثاغورسی دهند را مثلث فیثاغورسی نامند که لزوماً قائم الزاویه خواهد بود.
این بنا در نقشه از دو مدول (پیمون) مربعی شکل تشکیل شدهاست که مستطیلی با تناسب ۱ بر ۲ را میسازند. اضلاع مربع در نما با یک قوس نیم دایره خود نمایی میکنند؛ حجم بنا از قوسهایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شدهاند پدید آمده که این فوسهای متقاطع، «تاقهای چهاربخش» را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شدهاند را تداعی میکنند و احتمالاً منبع الهام طراح نیز بودهاست. طراح با بهرهگیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجهای ظاهراً متفاوت با هندسهای پیچیده دست یافتهاست. این طرح نوآورانه با بهکارگیری سازه پوستهای بتنی اجرا شدهاست.
با دانستن اینکه مساحت این متوازیالاضلاع با دایرهٔ مفروض برابر است، با ضرب کردن ارتفاع متوازیالاضلاع (که همان شعاع دایره است) در ضلع بزرگ متوازیالاضلاع مساحت دایره به دست میآید. قابل توجه است که اضلاع بزرگ متوازیالاضلاع همان کمانهای نظیر قطاعها را تشکیل میدهند؛ پس میشود گفت که هر ضلع بزرگ متوازیالاضلاع برابر با نصف محیط دایرهٔ مفروض خواهد بود؛ یعنی اندازهٔ آن
قوله (ص): لما خلق اللَّه آدم انتزع ضلعا من اضلاعه فخلق منه حواء.
یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ الرّجل و ترائب المرأة «وَ التَّرائِبِ» جمع التّرئبة و هی عظام الصّدر و النحر. و قیل: من بین صلب الرّجل و ترائبه. قال الضحاک: «التّرائب» العینان و الیدان و الرّجلان. و قیل: هی عصارة القلب و منه یکون الولد و سئل عکرمة عن «التّرائب» فقال هذه و وضع یده علی صدره نظیر الآیة قوله: «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ» ای اخلاط من نطفة الرّجل و نطفة المرأة و ماء الرّجل ابیض غلیظ و ماء المراة اصفر رقیق و هما یجریان من جمیع البدن فیجتمع ماء الرّجل فی صلبه ثمّ یجری منه و یجتمع ماء المرأة فی ترائبها ثمّ یجری فی لبّتها. و «التّرائب» ثمانیة اضلاع فی الصّدر خلقت منها اربعة یمنة و اربعة یسرة اعلاهما موضع القلادة فشبه الولد فی الصّورة بما یعلو منهما و اللّحم و الدّم من ماء المرأة و العظم و العصب من ماء الرّجل.
اگر محل برخورد ارتفاعها با اضلاع بهترتیب
آن گه بخلق خویش بر خود دلالت کرد و گفت: الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، یعنی آدم، وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها یعنی حوا. مفسّران گفتند: ربّ العزّة آدم (ع) را بیافرید، و آدم خواب بر وی افکند، و از یک استخوان پهلوی وی از جانب چپ حوا را بیافرید، و آدم را از آن هیچ رنج نرسید، که اگر رنج رسیدی بر وی مهربان نبودی، و آن مواصلت و مودّت میان ایشان نپیوستی. و قد قال رب العزّة: وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً، پس چون آدم از خواب بیدار گشت، او را گفتند: این کیست ای آدم؟ جواب داد که: «هذه حوّا یعنی خلقت من شیء حیّ»، گفتند: نام جنس او چیست؟ گفت: «المرأة، لأنّها من المرء خلقت»، و صحّ فی الخبر أنّ النّبیّ (ص) قال: لمّا خلق اللَّه عزّ و جلّ آدم انتزع ضلعا من اضلاعه فخلق منه حوا.