( آبرون ) آبرون. ( اِ ) نوعی از ریاحین که پیوسته سبز بود و برگ آن نیفتد و پای دیوارها و جاهای سایه دار روید و آن را به عربی حی العالم گویند و در طب بکار است و در آذربایجان بسیار باشد. ( از برهان ). همیشه جوان. همیشک جوان. بیش بهار. میش بهار. میشا. اذن القاضی. اذن القسیس. بعضی گویند بستان افروز است و خوردن آن با شراب کرمهای دراز معده را برآورد. ( از برهان ). ابرون. [ اَ ] ( یونانی ، اِ ) مصحف کلمه ایزون یونانی است. رجوع به ایزون شود.
معنی کلمه ابرون در فرهنگ معین
( آبرون ) ( اِ. ) گل همیشه بهار.
معنی کلمه ابرون در فرهنگ عمید
گل همیشه بهار.
معنی کلمه ابرون در فرهنگ فارسی
( آبرون ) همیشه بهار نوعی از ریاحین که پیوسته سبز بود مصحف کلمه ایزون
آوران، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زرند در استان کرمان ایران است. این روستا در دهستان جرجافک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
جملاتی از کاربرد کلمه ابرون
از درون خانه آگه کی شود تابرون باشی ز در چون زو فرین
آب اومید تست خاک آلود تابرونت ز کبر بادافزاست
اورانوس ۲۷ قمر شناخته شده دارد و دو قمر نخست اورانوس که تیتانیا و ابرونت نام دارند را ویلیام هرشل در سال ۱۷۸۱ میلادی کشف کرد. ویلیام راسل دیگر قمرهای اورانوس یعنی آریل و اومبریل را در ۱۸۵۱ میلادی کشف کرد و در سال ۱۹۴۸ جرارد کوپر میراندا را کشف کرد. ویجر۲ و تلسکوپهای بسیار قوی زمینی بقیهٔ قمرها را هم کشف کردند.
ابرونی داری و چشم و غمزه ای هر یکی از دیگری خونخوار تر
بدانک چون زمین دنیا را شایستگی آن دادند که تخمی از انواع حبوب و ثمار در وی اندازند و پرورش دهند یکی را صد تا هفتصد بردارند «کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله ماته حبه و الله یضاعف لمن یشا» حقیقت دنیا را هم مستعد آن گردانیدهاند که مزرعت آخرت باشد و تخم اعمال صالحه در وی اندازند تا فردا یکی را ده تا صد تا هفتصد بردارند که «الحسنه بعشر امثالها الی سبع مایه ضعف» و باشد که بینهایت و بی حساب بردارند که «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب».
گفت می خور تابرون آیی ز پوست لاله نیز از پوست ز آن آمد برون
تا قرن پانزدهم، برخی از یهودیان مکانهای برجسته ای در زندگی سیاسی و اقتصادی پرتغال اشغال کردند. برای مثال، اسحاق ابرونئیل خزانه دار پادشاه آفونسوی پنجم پرتغال بود. بسیاری نیز نقش فعالی در فرهنگ پرتغالی داشتند و شهرت خود را به عنوان دیپلماتها و بازرگانان حفظ کردند. در این زمان، لیسبون و اوورا خانه جوامع مهم یهودی بودند.
کسی که گوشه محراب ابرونی دیدست دگر کسیش به مسجد نمی تواند دید
در روایاتی آمده است که اسحاق ابرونئیل، سیاستمدار یهودی که پیشتر با پرداخت خونبهای ۴۸۰ یهودی به بهای ۲۰ هزار دوبلون، آزادی آنان را از فرمانروایان کاتولیک خریده بود، در زمان صدور فرمان الحمرا، حاضر شد تا در ازای لغو این فرمان، ۶۰۰ هزار دوکات طلا به پادشاه بپردازد. فردیناند نخست در برابر این پیشنهاد مدتی درنگ کرد اما در نهایت با دخالت توماس د تورکهمادا، مفتش اعظم که با پرتاب صلیب عیسی در برابر پادشاه و ملکه آنها را مورد پرسش قرار داد که آیا میخواهند همچون یهودا، مسیح را به پول بفروشند آن را رد کرد.
اسحاق بن یهودا اَبرَونْیل یا اسحاق ابرونییل (به عبری: יצחק אברבנאל) (زادهٔ ۱۴۳۷ در لیسبون – درگذشتهٔ ۱۵۰۸ میلادی در ونیز) بازرگان، سیاستمدار، فیلسوف، مفسر تورات و تنخ یهودی و دینشناس مشهور بود.
ابرون، روستایی از توابع بخش یزدانآباد شهرستان زرند در استان کرمان ایران است.
تا تراشیده نگردی تو به تیشه صبر و شکر لایلقیها فرو می خوان و الاالصابرون
بدان که روزه رکنی است از ارکان مسلمانی و رسول (ص) گفت که خدای تعالی می گوید، «هر نیکویی را به ده مکافات کنند، مگر روزه که آن من است خاص و جزای آن من دهم» و خدای تعالی گفت، «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب مزد کسانی که صبر کنند از شهوت خود، در هیچ حساب نیاید، بلکه از حد بیرون بود و گفت رسول (ص) صبر یک نیمه ایمان است و روزه یک نیمه صبر است» و گفت (ص) «بوی دهن روزه دار، نزدیک خدای تعالی، از بوی مشک خوشتر است» خدای تعالی گوید، «بنده من از طعام و شراب برای من دست باز داشته خاص، جزای او من توانم داد» و گفت (ص) «خواب روزه دار عبادت است» و گفت، (ص) « چون ماه رمضان درآید، درهای بهشت بگشایند و درهای دوزخ ببندند و شیاطین را در بند کنند و منادی آواز دهد که یا طالب خیر بیا که وقت توست، و یا جوینده شر بایست که نه جای توست» و از عظیمی فضل اوست که این عبادت را به خود نسبت داد و گفت، «الصوم الی و انا اجزی به» اگرچه همه عبادات او راست، چنان که کعبه را خانه خود خواند و اگرچه همه عالم ملک اوست.
به رشته آه چون غم راز دل بیرون کشم گویی که بیژن رابرون آرد ز چهگرد سجستانی
هرکس که پابرون نکشد از گلیم خویش چون من بر او زمانه کند تنگ دستگاه
بادغیس از نواحی آباد خراسان بشمار میرفت که دارای ۳۰۰ قریه و ۸ شهر بنامهای: دهستان؛ کالیون، جبل فضه؛ جبل سیم، کوغنآباد، جازوی، کابرون، بست و کوفه بوده که بزرگترین و آبادترین شهر آن دهستان بود، اندازه نصف پوشنک و یک چهارم هرات. به گفتهٔ مؤلف گمنام حدود العالم مرکز حکومت بادغیس در کوغن آباد قرار داشته است.