ابلهانه
معنی کلمه ابلهانه در فرهنگ عمید
۲. (صفت ) آنچه از روی نادانی باشد.
معنی کلمه ابلهانه در فرهنگ فارسی
( صفت ) بی عقلانه از روی نادانی و نابخردی و حماقت .
معنی کلمه ابلهانه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ابلهانه
ناشناسان هر کس از رای و توان خویشتن ابلهانه قصه ای دور و دراز آورده اند
زان ره خرد دقیقه بین را اندیشه ابلهانه دیدم
چون بدانستم این معامله چیست وان اداهای ابلهانه ز کیست
زین جمله که گفتهام ندارم جز سبلت و ریش ابلهانه
یک روز دو سانتور، که از هر لحاظ از آدمیان چابکتر و نیرومندتر بودند، او را تنها یافتند و به تعقیبش پرداختند. آن دختر از آن دو هیولا نهراسید و نگریخت، زیرا ترسیدن و گریختن کار ابلهانهای بود. او آرام بر جا ایستاد، تیری بر کمان گذاشت و آن را رها کرد. تیر دوم نیز رها شد. هر دو سنتور، که زخم مهلک برداشته بودند، بر زمین افتادند.
در ابتدا این حرف من را به تمسخر گرفتند وقتی گفتم جنبش نازیها هزار سال ادامه خواهد یافت، فراموش نکنید مردم چگونه به من میخندیدند هنگامی که ۱۵ سال پیش گفتم من روزی در آلمان حکومت میکنم. خنده آنها به همان مقدار ابلهانه است وقتی من میگویم در قدرت باقی خواهم ماند
ابلهانه جواب داد از صف کز پی خرقه و جماع و علف
لایق بخشش تو نیست ولی در خور ریش ابلهانه ماست
غم عمری که شد چرا نخورم غم روزی ابلهانه خورم
نی کم سخنیست، بشنو از من هر چند نماید ابلهانه
ابلهان اهل جنّت اند اکثر تو ندانی در ابلهانهٔ ما
ز چار سوی تو بربستهاند راه گریز تو ابلهانه نمد زین نهاده برکودن