معنی کلمه افتقاد در لغت نامه دهخدا
پرس پرسان می شد اندر افتقاد
چیست این غم بر که این ماتم فتاد.مولوی.هست ازل را وابد را اتحاد
عقل را ره نیست سوی افتقاد.مولوی. || مهربانی کردن. ( آنندراج ) ( از لطائف بنقل غیاث اللغات ) :
گفت من ایثارکردم آنچه داد
میر تقصیری نکرد از افتقاد.مولوی.آن کرم کاندر جفا اینهات داد
در وفا بنگر چه باشد افتقاد.مولوی.|| پروا داشتن از. ( یادداشت بخط مؤلف ).