بسد

معنی کلمه بسد در لغت نامه دهخدا

بسد. [ ب ُ ]( اِ ) بمعنی بست باشد که گلزار است. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). لفظ بسد مبدل بُست بمعنی باغی که در آن گل یا میوه یا هر دو باشد. ( فرهنگ نظام : بست ). بست و گلزار. ( ناظم الاطباء ). گلستان. || جایی که میوه خوشبوی بهم رسد. ( برهان ) . جایی که میوه های خوشبو در آنجا باشد. ( ناظم الاطباء ).
بسد. [ ب ُ / ب ِ س س َ ] ( اِ ) بسذ. وسد. مرجان را گویند و آن را حجر شجری نیز خوانند. ( برهان ). معرب بُسَد، مرجان. ( انجمن آرا ) ( ذخیره ) ( فرهنگ خطی ). مرجان که به هندی آن را مونگا گویند. ( غیاث ). آن را کامه نیز گویند. به تازیش مرجان و به هندی بیوالی نامند. ( از شرفنامه منیری ). مرجان. ( ناظم الاطباء ). قورَل. قورالیون. مهره سرخ مرجان. بیرونی در کتاب الجماهر گوید: حجر شجری ، ریشه اش را مرجان و شاخه هایش را بسد گویند. ( از لکلرک درشرح حال بیرونی کتاب چهارم ص 486 س 11 ) رجوع به بِستام شود. مرجان باشد و آن را کامه نیز خوانند و منبت آن قعر دریاست رسنی افکنند و برکشند چون باد بر آن وزد و آفتاب بر آن تابد سرخ گردد. کذا فی عجایب البلدان. ( از فرهنگ سروری ). || بیخ مرجان را گفته اند که اصل مرجان باشد. و گویند منبت آن قعر دریاست ریسمانی بر آن بندند و برکنند چون باد بر آن وزد و آفتاب بر آن تابد سخت و سرخ گردد، و آن برزخ میان نبات و جماد چنانکه نخل خرما میان نبات و حیوان ، و بوزینه میان انسان و حیوان و انسان میان خلق و رحمان. گویند اگر بر گردن مصروع بندند نافع باشد. و همچنین اگر بر گردن صاحب نقرس بندند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). بیخ مرجان. ( ناظم الاطباء ). قزوال معرب قزول النون یونانیست و به رومی قولوریون و بلغتی قوالن و به عربی ناشف نامند.
ماهیت آن : آنچه مشهور است که بیخ مرجانست اصلی ندارد بلکه سنگی است سرخ پر سوراخ مانند خانه زنبور ولیکن سوراخهای این از آن باریک تر و صلب و در سواحل دریای عمان و یمن و فارس و مالدیب و غیرها در زیر آب تکون می یابد و صاحب شفاءالاسقام نوشته که گفته اند آن نبات بحری است و در جوف دریا میروید و چون از دریا برآورند و هوا بدان برسد سخت و صلب میگردد و نوشته که مستعمل در دواالمسک بسد است زیرا که خوب نرم ساییده میشود و ته نشین ظرف نمیگردد و بخلاف مرجان و آن سفید و سیاه نیز میباشد سیاه آن صلب تر و سفید آن رخوتر ازسرخ آنست و بهترین آن سرخ صلب شفاف بی رمل است. ( فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به مخزن الادویه صص 138 - 149 شود. به رومی او را قولویون گویند و بعضی قولن گویند و صاحب التهذیب گفته که چنین آورده اند که بسد و مرجان نوعیست از جواهر معدنی و لون او سرخست و پریان او را در دریا اندازند و دیسقوریدوس گوید آن درختیست که در آب دریا رسته شود و چون غواصان او را برکشند و هوا او را دریابد جرم او صلب شود و محکم گردد و نیکوترین وی آن بود که بغایت سرخ بود و ساق او راست بود و زود در هم شکسته شود. یونس گوید: یکنوع او سرخست و نوع دیگر سیاه و ابومعاذاز دمشقی روایت کند که درخت مرجان را بسد خوانند و این قول در سترست به نزدیک اطبا و صیادنه و اهل لغت گویند: مرجان مروارید خرد را گویند بسد در اصل وی بوده است و عرب او را معرب کرده است. و نوعی از ورا خروهک گویند و رازی در جامعخود آورده است که درخت بسد بزرگ باشد و منبت او دریا بود و در بعضی مواضع که باد کشتی را بروزند کشتی خرد بشکند و قول او دال است بر آنکه جسم او قبل از ملاقات هوا صلب و محکم بود. ( ترجمه صیدنه ابوریحان بیرونی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ). مؤلف نزهةالقلوب آن را از نوع اوسط احجار دانسته است. ( نزهةالقلوب چ 1331 هَ. ق. لیدن ص 205 ) رجوع به فهرست مخزن الادویه ص 139، و ابن بیطار متن عربی ص 93 و ترجمه فرانسوی ص 223، نخبةالدهر ص 73، الجماهر بیرونی ص 137، 164، 189،تذکره داود ضریر انطاکی ص 77، المعرب جوالیقی ص 329س 9، دزی ج 1 ص 83، شعوری ج 1 ورق 212 شود. این کلمه در بعضی از اشعار به تخفیف هم آمده است :

معنی کلمه بسد در فرهنگ معین

(بُ یا بِ سَّ ) [ په . ] ( اِ. ) مرجان .
(بُ ) ( اِ. ) گلزار، بُست .

معنی کلمه بسد در فرهنگ عمید

مرجان: سیاهش مژه دیده ها قیرگون / چو بسد لب و رخ همانند خون (فردوسی: ۱/۱۷۳ ).

معنی کلمه بسد در فرهنگ فارسی

مرجان، وسدوبستاهم گفته شده
( اسم ) مرجان حجر شجری .
یا بسذ یا وسد مرجان را گویند و آنرا حجر شجری نیز خوانند معرب مرجان مرجان که بهندی آنرا مونگا گویند بتازیش مرجان و به هندی بیوالی نامند .

معنی کلمه بسد در ویکی واژه

مرجان.
گلزار، بُست.

جملاتی از کاربرد کلمه بسد

یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (۲۲) می‌بیرون آید از آن دو دریا مروارید بزرگ و مروارید خرد و بسدّ.
هر ساعتکی سینه به منقار برندند چون جزع پر سینه و چون بسد منقار
باغ را پر جامه های رومی و چینی که کرد شاخ را پر حله های بسدو مینا که کرد
به سمنزار درون لالهٔ نعمان به شنار چون دواتی بسدینست خراسانی‌وار
ازان کوز ابری باز کردار کلفتش بسدین و تنش زرین
دشمن چو کشانی دو بسد را به ضرورت در خدمت تو بندد با جزع میانی
شهاب تیزرو چون بسدین تیر گذاره کرده از پیروزه مغفر
همچو بسدّ از نبات و از جماد قسط دارد زین دواش باشد نژاد
بتان بسد روی یاقوت لب را ز الماس و بیجاده شد بهر مان‌ها
از خودروهای تولید شده توسط شرکت آستین می‌توان به: آستین مونتگو، آستین مایسترو، آستین امبسدور، آستین الرگو، آستین کیمبرلی، آستین ۳ لیتر، آستین ای۴۰ فارینا، آستین ای۴۰ سامرست، آستین ای۳۰، آستین ای۴۰ اسپورت، آستین ای۴۰ دوون، آستین ۱۶ ایچ‌پی، آستین ۸، آستین ۱۰، آستین ۱۲/۶، آستین ۱۲/۴، آستین ۱۲ اچ‌پی، آستین مترو و آستین ۷ اشاره نمود.
از خون بسد اطراف شود خاک صدف رنگ وز گرد شبه جرم شود چرخ سرب فام
در نوامبر ۲۰۱۸ ظاهراً، مأمور گیت ساوت‌وست ایرلاینز در فرودگاه جان وین، سانتا آنا، کالیفرنیا دختر پنج‌ساله‌ای به نام ابسدی را مسخره کرد. که باعث پوشش خبری گستردهٔ این اتفاق و این نام شد که در نهایت به عذرخواهی عمومی فرودگاه و توبیخ شخصی آن کارمند شد.