اخسر

معنی کلمه اخسر در لغت نامه دهخدا

اخسر. [ اَ س َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از خاسر. خاسرتر. بزیان تر. زیانکارتر : لاجرَم اَنّهم فی الآخرة هُم الاخسرون. ( قرآن 22/11 ).
- امثال :
اخسر صفقة من شیخ مَهو.
اخسر من حمّالةالحطب .
اخسر من مغبون .

معنی کلمه اخسر در فرهنگ فارسی

خاسرتر، زیانکارتر
زیانکار تر خاسر تر

معنی کلمه اخسر در ویکی واژه

از اصطلاحات مشترک زبان مادی، اوستایی و سکایی سده هفتم پیش از میلاد است. به عقیده بعضی از دانشمندان زبان‌شناس، مفهوم فرن، ارد، اخسر، خسرت به معنی صلح، کامیابی، سوگند، نیروی سحرآمیز، دلیری، و پیروزی است.

جملاتی از کاربرد کلمه اخسر

مرا کز دست خسرو نقل و جام است نه کیخسرو پناخسرو غلام است
و اگر پرده از روی کار برافتد و به دقایق امور هر کس رسیده شود چه بسیار کم عملی بماند که از همه آفات سالم باشد و چون روز قیامت شود، و دیده ها بینا گردد اکثر مردم اعمال حسنه خود را خواهند دید، که همه آنها بجز از سیئه و معصیت نیست چنانچه خدای تعالی می فرماید «و بدا لهم سیئات ما عملوا» یعنی «ظاهر شود از برای ایشان بدیهای آنچه کرده اند» «و بدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون» یعنی «و پیدا شود از جانب خدا از برای آنها آنچه را گمان نمی کردند» «قل هل ننبئکم بالاخسرین أعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» یعنی «بگو که می خواهید خبر دهم شما را از زیانکارترین مردم از حیثیت اعمال؟ آنچنان کسانی هستند که سعی ایشان در زندگانی دنیا ضایع شد، و چنان پندارند که عمل می کنند» پس چون روز قیامت درآید، و غش اعمال ظاهر گردد، بجز روسیاهی و ندامت چیزی نماند.
گویند آنگاه که عضدالدوله فناخسرو در سال ۳۷۲ قمری بیمارستان عضدی بغداد بنا کرد ۲۴ تن طبیب از اکناف ملک گرد آورد و ابن مندویه یکی از آن عده بود. ابن مندویه خدمات مهمی به علم طب کرد و تحقیقات فراوانی نیز در این زمینه دارد. زمانی که در بیمارستان بغداد به طبابت مشغول بود نامه‌هایی به پزشکان و شاگردان خود در اصفهان می‌نوشت و آن‌ها از رساله‌های او در درمان بیماری‌ها استفاده می‌کردند.
و اخسر الناس من یواری خاتم عقباه مبتداه
مجوسی از بزرگ‌ترین پزشکان دولت آل بویه بود و پزشک مخصوص عضدالدوله دیلمی فنا خسرو گردید. فناخسرو به پزشکی علاقه‌مند بود و بیمارستانی در شیراز و سپس بیمارستان العضدی در بغداد را تأسیس نمود که مجوسی در آن مشغول به کار گردید.
قوله: أَوْفُوا الْکَیْلَ، ای أتمّوه وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ حقوق النّاس، تقول خسر حقّه و اخسره.
همی‌بود تاخسرو آنجا رسید سرشکش ز مژگان برخ برچکید
بزرگترین اثر وی کتاب مَلِکی است که تقدیم به فناخسرو نمود. این کتاب منظمتر و خلاصه تر از کتاب الحاوی رازی و کاربردی تر از کتاب قانون ابن سینا می‌باشد که بعد از آن منتشر گردید. این کتاب در ۲۰ فصل نگاشته شده‌است ،که ۱۰ فصل اول آن مقدمات نظری و ۱۰ فصل دیگر بر جنبه‌های عملی پزشکی تأکید دارند.
ابو تغلب فضل‌الله بن حسن ملقب به عده الدوله و غضنفر، فرمانروای حمدانی در موصل و جانشین ناصرالدوله بود. در آغاز حکمرانی با رقابت برادرانش برای دستیابی به قدرت روبرو شد. آل بویه هم حکومت او را مورد تهدید قرار دادند. در ۹۷۸ میلادی جزیره توسط امیر فناخسرو عضدالدوله دیلمی، حکمران فارس و عراق، تصرف شد و سپس حکومت فاطمی به شام حمله کرد. ابو تغلب تلاش کرد دمشق را برای خود نگه دارد؛ اما موفق نشد و در ۹۷۹ دستگیر و اعدام شد.
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا» الخسران ضدّ الرّبح و اعمالا نصب علی التّمییز و القیاس ان یکون مفردا لکنّه جمع لاختلاف اجناس الاعمال ای خسروا فیها کلّها و الاخسر من اتعب نفسه طلبا للنّجاة فیؤدّیه الی النّار. این آیت در شأن اصحاب صوامع است از زاهدان ترسایان، قسّیسین و رهبان که خویشتن را در صومعه‌ها باز داشتند و ریاضیات و مجاهدات عظیم بر خود نهادند و ایشان را از آن هیچ نفع نه و سرانجام ایشان جز هلاک و عذاب نه که به محمّد (ص) نگرویدند و قرآن نپذیرفتند، همانست که جای دیگر گفت: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی‌ ناراً حامِیَةً» «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ» حبط عملهم، «فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» یحسبون انّهم علی الحقّ و انّهم بفعلهم مطیعون می‌پندارند که بر حقّ‌اند و بآنچ میکنند فرمان بردارند، نه چنانست که ایشان می‌پندارند، پس زیان کار بحقیقت ایشانند. قومی گفتند اینان اهل اهوااند، و قومی گفتند خوارج‌اند و گفته‌اند: کلّ من دان بدین غیر الاسلام فهو من الاخسرین اعمالا فی الآخرة، پس بیان کرد که ایشان که‌اند: «أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ» یعنی بدلائل توحیده من القرآن و غیره، «و لقائه» ای بالبعث و النّشور. و قیل بجزاء اعمالهم و اللّقاء قرب الشّی‌ء من غیر فضل، «فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» ای بطلت اعمالهم الصّالحة لا یثابون علیها، «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً» ای لا تثقل موازینهم باعمالهم. و قیل معناه لا یکون لهم منزلة و لا جاه من قولهم لا وزن لفلان عند النّاس.
علی بن عباس کتاب خود را به نام عضدالدوله فناخسرو که از سال ۳۳۸ تا ۳۷۲ قمری پادشاهی کرد تألیف نمود.
که مادحی راخسروندیده شکل ازدور بیک قصیده زانعام خودتوانگرکرد
آنکه او شاکر بود، باشد ز خیل الاکرمین وانکه ناشاکر بود، باشد ز خیل الاخسرین
فخرالدوله برادر پناخسرو آنگاه که بگریخت و بنشابور آمد صاحب زبان بر وی دراز کرد، و بنامها وی را نکوهید و عاقش خواند، وی فصلی نبشت و بصاحب فرستاد، و گفت ترا شمشیر و مرا قلم فانظر ایهما اقوی، صاحب در جواب نبشت السیف اقوی و القلم اعلی فانظر ایهما اکفی، فخرالدوله آن رقعه را بر شمس المعالی عرضه کرد قابوس وشگیر زیر آن نبشت قدافلح من تزکی و قد خاب من کذب و تولی .
بپنا خسرو برداشتند این خبر که مردی بآمل (زمینی) خرید ویران و برنجستان کرد اکنون ازان زمین برنج می‌خیزد که هیچ جای چنان نباشد و هر سال هزار دینار ازان بر می‌خیزد، پناخسرو آن زمین را بخرید بچندانک بها کرد، و بفرمود تا آن زمین را بکندند، چهل خم دینار خسروانی بیافت اندران زمین، و گفت قوت این گنج بود که این برنجستان برین گونه می‌دارد.