بخیه
معنی کلمه بخیه در لغت نامه دهخدا

بخیه

معنی کلمه بخیه در لغت نامه دهخدا

بخیه. [ ب َخ ْ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) آجیده و شکاف جامه ای که دوخته باشد. دوخت تنگ و مضبوط. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). دوخت با آجیده های دراز وطولانی. شلال. ( ناظم الاطباء ). کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند. ( فرهنگ فارسی معین ). دوختنی تنگ تر از شلال. هر یک از فاصله های نخ دوخته کوچکتر ازکوک. ( یادداشت مؤلف ). نوعی از دوخت معروف و دندان ،موج سوهان از تشبیهات اوست. ( آنندراج ) :
تریز جامه عمرت بحیف سرمد باد
بدرز آن عدد بخیه ها سنین و شهور.نظام قاری ( دیوان ص 34 ).آفتابیست اطلس گلگون
بخیه ها را بر او چو ذره شمار.نظام قاری ( دیوان ص 32 ).چفت زلفین بدر آن انگله و گوی بود
بخیه ها جمله در آن باب مثال مسمار.نظام قاری ( دیوان ص 12 ).رشته مدت عمر خضر و عهد مسیح
صرف یک بخیه شود در جگر پاره ما.طالب آملی ( از شعوری ).رفو زیاده کند زخم دردمندان را
بچاک سینه من بخیه موج سوهان است.ملا مفید بلخی ( از آنندراج ).دندان ِ بخیه گشت بخندیدن آشکار
چون نوبت رفو به گریبان ما رسید.نورالدین انوری ظهوری ( از آنندراج ).- بخیه از روی کار افتادن ؛ فاش شدن راز. ( غیاث اللغات ).
- بخیه بر چهره رفتن ؛ کنایه از فاش و رسوا شدن راز. ( از آنندراج ) :
شرمم برون نکرد ببزم تو از حجاب
برچهره رفت بخیه ز رنگ پریده ام.محمد اسحاق شوکت بخاری ( از آنندراج ).- بخیه بر رخ کار افتادن ؛ کنایه از فاش و رسوا شدن راز. ( از آنندراج ) :
بخیه شبنم و گل بر رخ کار افتاده ست
ورنه حیران تو صاحب نظری نیست که نیست.صائب ( از آنندراج ).- بخیه بر روی ( یا بروی ) افکندن ؛ کنایه از فاش کردن راز. ( از آنندراج ) :
از درون سالوسیان داریم ، به کز یک دمی
خرقه سالوسیان را بخیه بر روی افکنیم.سنایی.گر چو عیسی رخت در کوی افکند
سوزنش هم بخیه بر روی افکند.عطار.سوزنی چون دید با عیسی بهم
بخیه ای بر رو فکندش لاجرم.عطار.نفس سرکش بخیه بی جرأتی بر رو فکند
خصم اگر بر روی آتش شد کفش خاشاک بود.ملاقاسم مشهدی ( از آنندراج ).

معنی کلمه بخیه در فرهنگ معین

(بَ یِ ) ( اِ. ) ۱ - کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند. ۲ - دوختن بخشی از بدن که در اثر عمل جراحی شکافته شده باشد. ، اهل ~ اهل فن ، صاحب سررشته ، وارد به کار. ، ~ به آب دوغ زدن کنایه از: زحمت بی هوده کشیدن ،کاری بی حاصل کردن .

معنی کلمه بخیه در فرهنگ عمید

۱. کوک، آجیده.
۲. کوک هایی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی زده می شود.
* بخیه زدن: (مصدر متعدی )
۱. بخیه کردن.
۲. کوک زدن پارچه.
۳. دوختن درز جامه یا چیز دیگر.
۴. (پزشکی ) دوختن پوست بدن یا عضوی که برای عمل جراحی شکافته شده.

معنی کلمه بخیه در فرهنگ فارسی

کوک، آجیده، کوک هائی که روی پارچه می دوزند
( اسم ) ۱ - کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند آجیده و شکاف جامه که دوخته شده باشد دوخت تنگ و مضبوط. ۲ - کوکهایی که با نخ معمولی یا نخهای متداول در پزشکی در محل شکافتگی انساج پس از عمل جراحی میزنند . ۳ - شکاف . یا بخیه سنجاقی. بخیهای که در جراحی بوسیل. آگراف زده میشود آگراف . یا بخیه بر روی افکندن ( انداختن نهادن ) بخیه بر روی کار افکندن . آشکار شدن راز فاش شدن سر.

معنی کلمه بخیه در دانشنامه عمومی

بخیه روشی پزشکی است که برای نگهداری بافت های بدن بعد از آسیب یا عمل جراحی به کار می رود. این روش شامل استفاده از یک سوزن با مقداری نخ است. اشکال، اندازه ها و مواد مختلفی در طول تاریخ برای این کار توسعه یافته است. جراحان، پزشکان، دندانپزشکان و پرستاران دوره دیده معمولاً در زدن بخیه مهارت کسب می کنند. برای ایمن کردن بخیه، از انواع مختلفی از گره های جراحی استفاده می شود.
• نخ های قابل جذب: در این نوع، اجزا می توانند از هم متلاشی شوند و در بین بافت ها جذب شوند یا بدون آسیب تا مدتی باقی بمانند. این نخ ها از مواد طبیعی، بر پایه کلاژن یا پلیمرهای مصنوعی ساخته می شود. نخ های کرومیک، ویکریل، دکسون، مکسون و پلی دی اکسانون از این گونه نخ ها هستند. از این نخ ها بیشتر در مواقعی استفاده می شود که وجود جسم خارجی باعث واکنش های بافتی غیرضروری یا ایجاد عفونت قابل اجتناب گردد. مثال استفاده از این نخ ها در آناستوموز لوله های دستگاه گوارش، بافت های پوست و زیرپوستی است.
• نخ های غیرقابل جذب: این نوع نخ ها، در برابر تخریب بیولوژیکی مقاومت نشان می دهند و در محل باقی می مانند تا روند بهبودی کامل شود. برای همین به آن ها نخ های دائمی نیز می گویند. نخ های نایلون، سیلک و پلی پروپیلن از این نوع نخ ها هستند. از این نخ ها در مواقعی استفاده می شود که در صورت از بین رفتن قدرت نخ، ممکن است پیوستگی بافتی از بین برود. نمونه استفاده از این نخ ها در آناستوموز عروق، ثابت کردن فتق ها، ترمیم تاندون ها است.
علاوه بر جنس نخ، نخ های بخیه بر اساس قطر مقطع عرضی نیز طبقه بندی می گردند به گونه ای که هرچه شماره نخ بیشتر باشد، اندازه مقطع عرضی نخ کمتر خواهد بود. به عنوان مثال از نخ های ۴/۰ جهت آناستوموز عروق ظریف، نخ های ۲/۰ برای آناستوموز لوله های گوارشی و نخ ۱ برای بستن دیواره شکم استفاده می شود.
سوزن های قابل استفاده مجدد با سوراخ که جدا از نخ هستند، برای انجام بخیه لازم هستند. نخ کردن سوزن بایستی در محل جراحی انجام گیرد. مزیت این روش در امکانپذیر بودن ترکیب هر نوع نخ و سوزن بسته به نیاز می باشد. علاوه بر سوزن های قابل استفاده مجدد، نوع دیگری از سوزن ها متصل به طول مشخص و از پیش تعیین شده نخی متصل شده است نیز وجود دارد که در کارخانجات مخصوص تولید می شوند و امروزه بیشتر از این سوزن ها استفاده می شود. فایده اصلی این کار این است که پزشک یا پرستار نیازی صرف کردن وقت برای نخ کردن سوزن در محل انجام بخیه که ممکن است برای برخی نخ ها یا سوزن ها فرایند مشکلی باشد، ندارند. همچنین، انتهای یک سوزن آماده نسبت به باریک تر است و باعث از بین رفتن کشش از محل اتصال نخ می شود. در سوزن های با سوراخ، نخ از دو طرف سوزن خارج شده است و در نهایت باعث کشش می شود. به همین دلیل هنگامی که سوزن از بافت های ظریف عبور می کند، سوزن غیرآماده و سوراخ دار ممکن است به بافت ها بیشتر از سوزن آماده آسیب بزند.
معنی کلمه بخیه در فرهنگ معین
معنی کلمه بخیه در فرهنگ عمید
معنی کلمه بخیه در فرهنگ فارسی

معنی کلمه بخیه در دانشنامه آزاد فارسی

بَخیِه (suture)
هرگونه نخ یا سیم مصرفی در جرّاحی، برای دوختن لبه های زخم یا برش. به گره ها یا کوک های حاصل از این عمل نیز بخیه می گویند.

معنی کلمه بخیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بخیه گره موضع جراحت را می گویند.
بخیه، گره ی که بر موضع جراحت زنند.
کاربرد بخیه در فقه
از آن به مناسبت در بابهای طهارت، غصب، قصاص و دیات سخن رفته است.
بخیه وطهارت
زن حامله ای که مرده و جنین در شکم او زنده است، چنانچه برای بیرون آوردن بچه راهی جز شکافتن پهلوی او نباشد باید پهلوی زن را بشکافند و پس از بیرون آوردن بچه، موضع شکاف را بخیه زنند
حکم بخیه با نخ غصبی
...

معنی کلمه بخیه در ویکی واژه

مربوط به فعل بخیدن، که در لغتنامه‌های فارسی غلط معنی شده است.
کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند.
دوختن بخشی از بدن که در اثر عمل جراحی شکافته شده باشد. ؛ اهل ~ اهل فن، صاحب سررشته، وارد به کار. ؛ ~ به آب دوغ زدن کنایه از: زحمت بی هوده کشیدن، کاری بی حاصل کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه بخیه

دیگر: منگنه جراحی • کاوشگر دندانپزشکی • بخیه • کاپنوگراف • اکوکاردیوگراف • ونتیلاتور • لیزر اگزایمر • دفیبریلاتور • تروکار
در تاریخ ۴ سپتامبر تظاهرات حقوق مدنی با حضور روزنامه‌نگاران، فعالان و زنان در کابل ادامه یافت. مسیر راهپیمایان در حالی که به سمت ارگ ریاست جمهوری روان بودند، توسط نیروهای امنیتی طالبان مسدود شد. طالبان وارد جمعیت شده و با شلیک سلاح در هوا و استفاده از گاز اشک‌آور علیه معترضان، مردم را متفرق کردند. طالبان با استفاده از ته تفنگ و اشیاء فلزی به معترضان حمله کردند. یک زن معترض پس از ضربه یک شیء فلزی به سرش از سوی طالبان بیهوش شد. او بعدها پنج بخیه برای درمان زخم دریافت کرد. طالبان همچنین شروع به دشنام‌گویی به معترضان کرد.
سه جای دست راست وی بدون اینکه خون‌ریزی صورت گرفته باشد بریده شده‌است. آثار بخیه در کف دستان احمد رضایی در جریان کالبدشکافی توسط اماراتی‌ها دیده شده‌است. این گمانه تقویت می‌شود که محل شوک وارد کردن به احمد رضایی کف دست وی بوده و بخیه‌ها پس از بررسی محل شوک زده شده‌است. در محل قتل هم هیچ وسیلهٔ قتّاله‌ای همچون چاقو و اشیای برنده وجود ندارد و این نشان می‌دهد که بریدگی‌ها توسط دیگران انجام شده‌است. به دستور قاضی پرونده، مقامات قضایی این کشور از دادن مدارک و مستندات به خانوادهٔ رضایی و سفارت جمهوری اسلامی ایران خودداری و بیان شده‌است تا قبل از اتمام تحقیقات، ارائهٔ مدارک و مستندات مقدور نیست.
دگر چه بخیه چه مرهم؟ ز هر دو کار گذشت که زخم همچو قفس گشت دور پیکر ما
زنانی که دارای آسیب و شکافت در میاندوراه خود هستند، نزدیکی زناشویی را دیرتر از زنانی که دارای میاندوراه سالم می‌باشند، شروع می‌کنند. همچنین زنانی که دارای بخیه میاندوراه هستند دارای روابط جنسی ضعیف‌تری هستند. آسیب‌های میاندوراه ممکن است با آمیزش و نزدیکی دردناک (دیسپارونیا) نیز در ارتباط باشد.
زخم‌های کهنه را بگسسته از هم بخیه‌ها داغ‌های تازه را افتاده مرهم بر کنار
-در فستیوال ازفست سال ۱۹۹۹، بر اثر کوبیدن سرش بر روی بشکه، دو شکاف عمیق بر روی سر او ایجاد شد که ۳۹ بخیه به همراه داشت.
به کمک بیستوری انسیزیون کوچکی بین دو هموستات داده می‌شود. سپس توسط قیچی متزنبام این انسیزیون بزرگ‌تر می‌شود تا حفرهٔ شکم کاملاً نمایان می‌گردد. در این مرحله اگر مقداری مایع آزاد در حفرهٔ شکم وجود داشت (که ممکن است عفونت نیز باشد) توسط ساکشن تخلیه می‌شود. ضمناً می‌توان مقداری از مایع را جهت کشت به بخش پاتولو‍‍ژی نیز ارسال نمود (برای انجام آزمایش). محتویات شکم بررسی شده و زائدهٔ آپاندیس توسط پنس ببکاک بیرون کشیده می‌شود. این زائده توسط مزانتر به سکوم چسبیده که باید این چسبندگی را آزاد نمود. مزانتر آپاندیس توسط کلمپ و لیگاتور در ۳ یا ۴ مرحله بسته شده و آپاندیس ره (اصطلاح رایج) می‌گردد. در انتهای کار ناحیه توسط نخ بخیه سیلک (به دلیل استحکام بالای آن در برابر کشیدگی)، دوخته می‌شود.
هلاک تندیی، در عین صلحم، از تو می‌آید چو تار بخیه در پیوندها دندان به هم سودن
صبح دارد خنده براختر فشانیهای چرخ زخم چون کاری بود از بخیه درهم کی شود؟
بخیه راز نهان جوهر شمشیر شده است بس که شد آینه پردا(ز د)لم ازبویش
در بالغان و کودکان: ۰٫۵ تا ۲ سی‌سی از محلول ۱ درصد (قبل یا پس از بستن یک یا چند بخیه) در اتاق قدامی چشم ریخته می‌شود.
بخیه مهر لب خوناب نگردد در زخم شکوه در خاطر رنجیده نگیرد آرام
آرد همیشه بخیه او را به روی کار درویش هم به خرقه پشمینه صاف نیست
غنچگان را گر چه بر گل پرده پوشی عادتست عاقبت هم بخیه‌ای بر روی کار انداختند
خار خار دلم از سینه نمایان گردید بخیه تنگ رفویم ز گریبان برخاست
برای پیشگیری از آسیب‌دیدگی‌های احتمالی در طول فیلم‌برداری، قبل از شروع فیلم‌برداری، ویلیس چندین ماه تمرین می‌کرد. در روز ۲۴ ژانویه ۲۰۰۷، ویلیس در طول فیلم‌برداری از یک صحنهٔ درگیری بین شخصیت‌های جان مک‌کلاین و مای لین با برخورد پاشنهٔ کفش به صورتش، به شدت آسیب دید. ویلیس خودش می‌گوید چیز مهمی نبود، اما وایزمن می‌گوید که این زخم سطحی نبود و طوری بود که استخوان صورتش دیده می‌شد. ویلیس در بیمارستان بستری شد و صورتش ۷ بخیه خورد. گفته می‌شود جای این بخیه‌ها، هنگامی که در فیلم مک‌کلاین فارل را به بومن تحویل می‌دهد، مشخص است.
در محل شکایت، سارچی و باتلر با جیمز تراتنر، جیرمی تراتنر، سابق بدون پیراهن و خال کوبی شده روبرو می‌شوند که اصرار دارد همسرش اشکالی ندارد. وقتی همسرش سرش را بلند کرد، مأموران می‌بینند که او مورد ضرب و شتم بدی قرار گرفته‌است. آنها متوجه علائم خراش عمیق روی زمین می‌شوند و هنگام دستگیری نسبت به سگ محتاط هستند. جیمی با وحشیانه در برابر آنها مقاومت می‌کند و سرانجام چاقو را روی باتلر کشید و با پای پیاده از خانه فرار کرد. سارچی با جیمی دستگیر و دستگیری می‌کند. اگرچه، بدون تحمل زخم قابل توجهی به ساعد که به بخیه نیاز دارد. مأموران متوجه می‌شوند که ناخن‌های جیمی ترک خورده و خونریزی می‌کند و فرض می‌کنند که وی از نظر روحی بیمار است یا مواد مخدر بالایی دارد.
بخیه انجم بر دهان صبح نتوانست زد پرده پوشی چون کنم من سینه صد چاک را؟
محافظت پایه یا محافظت از برآمدگی آرک، روشی برای کاهش آسیب دیدگی استخوان آرک پس از کشیدن دندان به منظور محافظت از حفرهٔ (پایهٔ) دندان در استخوان حفرهٔ دندان است. غشای فیبرین غنی از پلاکت حاوی عناصر تقویت‌کنندهٔ رشد استخوان است که می‌تواند روی پایهٔ یک دندان کشیده شده، بخیه شود. سپس پایهٔ دندان بوسیلهٔ بخیه یا یک غشای غیرقابل جذب یا قابل جذب و بخیه بسته می‌شود.