اتصالات

معنی کلمه اتصالات در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) جِ اتصال . ۱ - پیوستن ها، پیوستگی ها. ۲ - مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس . ۳ - کاینات جو.

معنی کلمه اتصالات در فرهنگ فارسی

جمع : اتصال . ۱ - پیوستنها پیوستگیها ۲ - مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس . ۳ - ممازجات کاینات

معنی کلمه اتصالات در ویکی واژه

جِ اتصال.
پیوستن‌ها، پیوستگی‌ها.
مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس.
کاینات جو.

جملاتی از کاربرد کلمه اتصالات

فوق متن نشان گر نوآوری جدیدی در اتصال کاربری است که محدودیت‌های متن نوشتاری را برطرف می‌کند. به جای بدون تغییر بودن مثل متون سنتی، فوق متن امکان ایجاد تشکیلات پویایی از اطلاعات را از طریق پیوندها و اتصالات مختلف (به نام فوق پیوندها) به وجود می‌آورد.
اتصال به زمین عمدی از طریق یک اتصال زمین یا اتصالاتی با امپدانسی به حد کافی پایین بوده که ظرفیت مناسب برای حمل جریان را دارد تا از ایجاد ولتاژهایی که ممکن است منجر به ایجاد خطر برای تجهیزات متصل به آن یا افراد می‌شود، جلوگیری نماید.
این نوع اتصال به گلولام اجازه می‌دهد که در مقیاس بزرگ تولید گردد. ماشین اتصال انگشتی اتوماتیک می‌تواند این اتصالات را بوجود آورد و بوسیله چسب و در پرس اتصال ایجاد شود.
کانکتورهای الکتریکی جزری در همه کاربردهایی که از سایر کانکتورها استفاده می شود، برای انتقال نیرو یا سیگنال استفاده می شوند. این اتصالات را می توان سریعتر از اتصالات پیچی و ایمن تر از اتصالات فشاری وصل کرد. آنها نسبت به هر دو نوع در برابر لرزش مقاوم تر هستند. آنها ممکن است برای اتصال دو کابل یا برای اتصال یک کابل به کانکتور روی پانل یک قطعه تجهیزات استفاده شوند.
و از برای شناختن اینها دو راه است: یکی عقل و دیگری شرع و لیکن عقل، اگر چه تواند بعضی حکمتها و مصالح را از بعضی موجودات درک کند و همان حکمتها مقصود از خلق آنها، و استعمال آنها در آن حکمتها محبوب الهی است، اما آن را راه شناختن حکمتهای هر چیزی و جمیع حکمتها نیست، زیرا جمیع اجزاء عالم، از آسمان و ستارگان و حرکات و اتصالات آنها و عناصر اربع، از آتش و هوا و خاک و آب و دریاها و کوهها و باد و باران و معادن و حیوانات و نباتات، و بالجمله هر ذره از ذرات عالم، خالی نیست از حکمتهای بی شمار و مصالح بسیار و بعضی از حکمتهای قلیلی از آنها ظاهر و روشن است که هر کس اندک عقلی داشته باشد می فهمد و بعضی دیگر خفی است که هر کس درک آن را نمی کند.
اتصالات افغانستان چهارمین اپراتور تلفن همراه است که در سال ۲۰۰۶ توسط شرکت امارات متحده‌ای در این کشور آغاز به فعالیت کرد. این اپراتور پوشش جی اس ام را در اکثر ولایت‌های افغانستان برای مشتریان خود دارد.
اگرچه برای درک فرایندهایی بسیار مهم است ، ارزیابی مستقیم اتصالات ویبرونیک بسیار محدود بوده است.
اتصالات عرضی ممکن است از نوع پیوند کووالانسی یا پیوند یونی باشند. زنجیرهای بسپار ممکن است مصنوعی یا طبیعی (مانند پروتئین‌ها) باشند.
اسکوپ سنگ و سرامیک که با نام های بست سنگ نما یا اتصالات فلزی سنگ و سرامیک هم یاد می‌شود، قطعه‌ای است فلزی از جنس ورق گالوانیزه، که مانع از ریزش و افتادن سرامیک و سنگ نما می‌شود.
آنتی سیزها موادی با فناوری بالا هستند که در صنعت، خصوصاً در تعمیرات و مونتاژ و دمونتاژ تجهیزات و ماشین آلات استفاده می‌شوند و قادر به تحمل بار زیاد و دمای بالا هستند. این ماده از اتصالات گران‌قیمت و حساس محافظت می‌کند. با استفاده از آنتی سیز با صرف هزینه کم از هزینه‌های هنگفت تعمیرات، جایگزینی تجهیزات و خطرات احتمالی جلوگیری می‌شود.
در مبارکتر دمی‌کز اتصالات سعود تا ابد در عرصهٔ‌ گیتی نبینی انقلاب
اتصالات فلکی را نیز چنین دلالتی است. و حکماء را در این زمینه ها کتاب هائی است. مؤلف گوید: من در مورد این فن کتابی سترگ نوشته ی یکی از حکماء اسلام دیده ام که احکام بسیاری در این زمینه ها در آن آمده بود.
اتصالات فلک دانم و دل را به قیاس خالی‌السیر ز شیطان به خراسان یابم
تو از خلق جدید این را سنددان ز موجود اتصالات مدد دان
لما قرن سعود نجمی ابدا قمری بالاتصالات
برخلاف پروتکل‌های نمایشی اولیه، اکس به جای کار بر روی دستگاه‌های نمایشی پیوسته و جدایی‌ناپذیر، به‌طور خاص برای استفاده بر روی اتصالات شبکه طراحی شده‌است. اکس به شکل شبکه-شفاف است: ماشینی که یک برنامه کاربردی (کلاینت اکس) بر روی آن اجرا می‌شود، می‌تواند از ماشینی که سرور اکس بر روی آن اجرا می‌شود متفاوت باشد و این دو برنامه می‌توانند هر کدام روی ماشین‌های مختلفی با سیستم‌عامل‌های مختلف اجرا شوند.
و پس از آن گوییم که چو درست است که نفس نه جسم است – چنانکه پیش از این اندر این معنی سخن گفتیم – و اندر جسم پدید آینده است، واجب آید که نه اندر مکان است و چو نه اندر مکان است، نه از مکان همی آید. و چو از کل خویش همی آید به رویی و نه از مکان همی آید به دیگر روی، لازم آید که نفس نه اندر مکان است. و چو نفوس نباتی و حیوانی بر مرکز (عالم که زمین است پدید آینده است پس از آنکه پدید آینده نبوده است، لازم آید که این نفوس اندر این مرکز) از حواشی عالم همی آید از راه اجرام علوی. و قوت و رستن نبات از تابش آفتاب و دیگر کواکب و پدید آمدن کمی و بیش اندر نبات و حیوان به سبب نظر و کواکب و اتصالات ایشان به یکدیگر و باز ماندن نبات و حیوان از زایش و افزایش به جای هایی که کواکب بر آن همی نتابد، بر درستی این دعوی گواهان اند که گفتیم: نفوس نباتی و حیوانی اندر مرکز از حواشی عالم همی آیند. و چو این نفوس اندر مرکز از حواشی عالم همی آیند و نه از جایی همی آیند، (بل) از کل خوش همی آیند، واجب آید که بیرون از این جسم کلی جای نیست، بل (که) نه جای است. و چو نه جای است، آنجا جسم نیست. و چو جسم نیست – و جز این دو جوهر کز او یکی نفس است و دیگر جسم است، چیزی موجود نیست و اجرام علوی از جانب حواشی عالم مادت و قوت نبات و حیوان سوی مرکز همی فرستد – لازم آید که بیرون از این عالم نفس است که نفوس جزوی از او بی آنکه از او همی نقصانی شود (- چنانکه گفتیم -) اندر این عالم همی آید. و نباید که خواننده کتاب ما به حکم این قول تصور کند که ما همی گوییم که عالم جسمی همی اندر شکم و جوف نفس کلی است، از بهر آنکه ما نخست ثابت کردیم که نفس نه جسم است و نیز ثابت کردیم که بیرون از این عالم مکان نیست و چو مکان نیست جسم نیست و آنچه او نه مکان است و نه جسم است، جز نفس نیست. پس بیرون از این عالم نفس است به قولی منطقی، و لیکن این تصور مر نفس ریاضت نایافته را بدان همی اوفتد که او همیشه مر جسد خویش را و چیزهای زمینی را اندر میان هوا دیده است و گمانش چنان است که هوا جسمی نیست، بل (که) مکانی تهی است، تا چو بشنود که بیرون از این عالم جسم نیست و مکان نیست و لیکن جوهری هست و جوهری که آن جز مکان و جسم است نفس است، ظنش اوفتد که نفس جسم است و عالم اندر جوف اوست، چنانکه ظنش چنان است که بیرون از این عالم گشادگی است و هوای فراخ. و اگر نه آن است که این ظن مردم را بدان همی اوفتد که تا بود مر جسد خویش را – که آن نزدیک تر جسمی بود بدو – اندر میان هوا دید، چرا ظن همی نبرد که بیرون از این عالم خاک یا آب یا آتش است که هر یکی از این سه قسم جسم نیز همی خواهران اند مر هوا را؟ و هر که را گویند که بیرون از این عالم خلاست – اعنی جای تهی است – بپذیرد و ظنش اندر معنی این نام سوی هوا شتابد و همی ننگرد که چو هوا یک جزو است از اجزای این جسم کلی، بودن افلاک با آنچه اندر اوست اندر میان هوا سزاوارتر از آن نیست که بودن آن است اندر جزوی دیگر از اجزای عالم چو آب و آتش و جز آن. پس چرا همی روا ندارد که بیرون از افلاک آب باشد و روا دارد که هوا باشد، اگر نه آن است که علت تصور او مر این حال را یافتن (اوست همیشه مر جسد) خویش را اندر میان هوا نه اندر میان خاک یا آب؟
اتصالاتی میان شمعها که نیاید بر زبان و گفت ما