اسکندر
معنی کلمه اسکندر در لغت نامه دهخدا

اسکندر

معنی کلمه اسکندر در لغت نامه دهخدا

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( از یونانی ، اِ ) ( از یونانی الکساندرس ، مرکب از الکس ُ بمعنی یاری کرد + آندرس و آنر بمعنی مرد؛ جمعاً یعنی یاور و یاری کننده مرد ) اصل آن الکسندر است ؛ عرب الف و لام آنرا تعریف شمرده الاسکندر گفته است. ( تنقیح المقال ج 1 ص 124 ). جوالیقی گوید: و قرأت علی ابی زکریاء، یقال «اَسکندر» و «اِسکندر» بکسر الهمزة و فتحها و قال : هکذا ذکره ابوالعلاء فقال لی : هی کلمة اعجمیة، لیس لها فی کلام العرب مثال. ( المعرب چ احمد محمد شاکر ص 41 ). نام گروهی از مردان یونانی و رومی و مسلمان.
اسکندر. [اِ ک َ دَ ] ( اِ ) مؤلف مؤیدالفضلاء گوید رستنی که برای دفع بخر کار بندند و آنرا اسکندروس نیز گویند و چنان تسامع است که رومیان اسکندروس سیر را گویند و آنهم بخر را دور میکند کذا فی الشرفنامه :
شبی خفته بد ماه [ دختر فیلقوس ] با شهریار
پر از گوهر و بوی و رنگ و نگار
همانا که برزد یکی تیز دم
شهنشاه از آن دم زدن شد دژم
بپیچید و در جامه سر زو بتافت
که از نکهتش بوی ناخوب یافت...
پزشکان داننده را خواندند
بنزدیک ناهید [ دختر فیلقوس ] بنشاندند
یکی مرد بینادل و نیک رای
پژوهید تا دارو آمد بجای
گیاهی که سوزنده کام بود
بروم اندر اسکندرش نام بود
بمالید بر کام او [ناهید] بر پزشک
ببارید چندی ز مژگان سرشک
بشد ناخوشی بوی ، کامش بسوخت
بکردار دیبا رخش برفروخت.فردوسی.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) نام حکیمی از مفسرین کتب قدیمه. ( ابن الندیم ). وی بعضی مقالات کتاب الجدل ارسطو را تفسیر کرده است. ( کشف الظنون ).
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) کتابی در قرعه با سهام بدو منسوب است. ( ابن الندیم ).
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) یکی از علمای صنعت کیمیاء و او راست : کتاب فی الحجر.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ )یکی از اعضای شورائی که بر پطرس و یوحنا اجرای حکم کردند. ( کتاب اعمال رسولان 4:6 ) ( قاموس کتاب مقدس ).
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) یهودئی از اهل افسس که بیهوده قصد کرد هجوم عامی را که بواسطه پولس ( حواری ) برپا شده بود ساکت کند. ( کتاب اعمال رسولان 19:33 ) ( قاموس کتاب مقدس ).
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) منکری که از دین عیسوی مرتد گشت. ( رساله اول تیموتاوس 1:20؛ رساله دوم تیموتاوس 4:14 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

معنی کلمه اسکندر در فرهنگ فارسی

مقدونی پسر فلیپ ( فیلفوس ) مقدونی ( جل. ۳۳۶ - ف . ۳۲۳ ق . م . ) اسکندر بسن ۲٠ سالگی پس از مرگ پدر بر تخت سلطنت مقدونیه جلوس کرد. وی مردی باهوش ومطلع از آداب وعلوم عصر دارای عزمی قوی وهمتی بلند بود. او در بهار ۳۳۴ با ۴٠/٠٠٠ تن بعزم تسخیر ایران از هلسپونت ( داردانل ) گذشت و عازم آسیای صغیر گردید وپس از جنگی که در گرانیکوس کرد مستملکات یونان را به تصرف در آورد وی از کاپادوکیه گذشت و وارد جلگه های کیلیکیه شد و درادیسوس کنار خلیج اسکندرون با سپاهیان ایرانی جنگید وپیروز گردید پس از این واقعه داریوش سوم پادشاه هخامنشی پیشنهاد صلح داد ولی اسکندر نپذیرفت وبسوی سوریه رفت وپس از تسخیر آن نواحی به جانب مصر روانه شد و آن کشور را به تصرف در آورد . در سال ۳۳۱ از مصر به سوریه باز گشت و از آنجا به بین النهرین شد ودر جلگه گوگامل نزدیک اربل جنگ شدیدی میان سپاهیان اسکندر وسپاهیان داریوش رخ داد و مجددا اسکندر فاتح شد وپس از آن به تدریج همه شهرها ونواحی شاهنشاهی ایران به دست اسکندر افتاد . وی خود را شاهنشاه ایران خواند ودختر داریوش را به زنی گرفت سپس عازم هندوستان گردید و تا دره پنجاب پیش رفت ودر ۳۲۴ بایران باز گشت وببابل شد ولی بر اثر خستگی وتحمل مشقات و تبی که از باطلاقهای جنوبی در او عارض شده بود در ۳۲ سالگی در قصر نبوکد نصر در بابل در گذشت . جنازه او را به اسکندریه بردند . و وی به انتشار تمدن وزبان یونانی در شرق کمک کرد ومتجاوز از ۶٠ شهر باسم اسکندریه در نقاط مختلف بنا نهاد.
( اسم ) سیر ثوم .
مقدونی مشهور باسکندر گجستک یا کبیر

معنی کلمه اسکندر در فرهنگ اسم ها

اسم: اسکندر (پسر) (عبری، یونانی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: eskandar) (فارسی: اسکندر) (انگلیسی: eskandar)
معنی: به معنی یاوری کننده مرد، نام شاه مقدونی که ایران را تسخیر کرد، ( اَعلام ) ) اسکندر ( = اسکندر مقدونی، اسکندر کبیر، اسکندر رومی ) : پادشاه مقدونیه [، پیش از میلاد] که در سالگی به پادشاهی رسید، دو سال بعد به ایران حمله کرد و در سال پیش از میلاد تخت جمشید را تسخیر کرد و آتش زد، سپس روانه ی هند شد، ولی توفیقی نیافت و پس از بازگشت در بابل مرد، ) اسکندر ( = اسکندر ذوالقرنین ) : شخصیتی در افسانه های ایرانی که مادرش دختر فیلقوس ( فیلیپ ) یونانی و پدرش داراب شاه کیانی بود، ) اسکندر: امیر [، قمری] سلسله ی قراقوینلو، ) اسکندر افرودیسی [وفات حدود میلادی] فیلسوف ایرانی، از شارحان آثار ارسطو، ( در اعلام ) نام شاه مقدونی که ایران را تسخیر کرد و نام عده ای از پادشاهان، یاری کننده مرد، نام پادشاه معروف یونان بنا به روایت شاهنامه فرزند داراب پسر بهمن و ناهید دختر فیلقوس قیصر روم

معنی کلمه اسکندر در دانشنامه عمومی

اسکندر (ازبکستان). اسکندر ( به ازبکی: Iskandar ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در شهرستان بستان لیق واقع شده است. اسکندر ۲۶٬۱۶۱ نفر جمعیت دارد.
اسکندر (درمیان). اسکندر روستایی در دهستان درمیان بخش مرکزی شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۷۰ نفر ( در ۴۸ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه اسکندر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسکندر پادشاه نامی مقدونیه و فاتح مشرق زمین، دارای نقش در تاریخ مکه و جزیرة العرب می باشد. اسکندر مقدونی مشهور به اسکندر کبیر (۳۵۶-۳۲۳ ق. م.) پس از فیلیپ به پادشاهی مقدونیه رسید و در کشورگشایی و جنگاوری سرآمد شد. گفته اند: او در ادامه کشورگشایی خود، وارد شبه جزیره عربستان شد و مکه را نیز زیارت کرد. درباره وی آثار بسیار نگاشته اند.
در نسب اسکندر اختلاف است. بیشتر تاریخ نگاران او را فرزند فیلیپ یا فیلیپوس مقدونی و مادرش را المپیاس (Olympias) و برخی نیز او را فرزند داریوش، پسر بهمن، پادشاه ایرانی و نواده دختری فیلیپ دانسته اند. تاریخ نگاران یونانی برای اسکندر شخصیتی افسانه ای برشمرده و نسب او را از سوی پدر به هرکول یا زیوس امون، الهه یونانی و از سوی مادر به آشیل، پهلوان افسانه ای، رسانده اند. وی به سبب انتقام سختی که از فارس ها گرفت، نماد قدرت یونانیان گشت و زمان وی مبدا تاریخ آنان شد. او برای ایرانیان باستان، نماد خون خواری و ویرانگری بود. از همین رو، او را اسکندر گجسته (ملعون) می نامیدند. از دید برخی تاریخ نگاران ایرانی، اسکندر در اصل شخصیتی ایرانی به نام اسکندر مغانی و زندگی او آکنده از رویدادهایی بوده که درباره اسکندر مقدونی حکایت شده است. بر پایه این دیدگاه، بسیاری از اسکندرنامه ها که امروزه به اسکندر مقدونی نسبت داده می شوند، در حقیقت شرح حال اسکندر مغانی یا «رس کنتار» هستند.
ولادت اسکندر
بر پایه داده های تاریخی، اسکندر به سال ۳۵۶ ق. م. در مقدونیه زاده شد و از کودکی با مراقبت های سخت پدرش فیلیپ زیست. به رغم گزارش های تاریخی درباره فرهیختگی اسکندر، او در هیچ دانشی تبحر نیافت و آن چه درباره اشتیاق او در فراگیری دانش آمده، به چهار سده پس از مرگ او مربوط است. گزارش شده که اسکندر دانشوران و حکیمان ایران را گرد آورد و آنان کتاب ها را به زبان یونانی ترجمه کردند و به یونان فرستادند.
بر تخت نشستن اسکندر
به گزارش منابع تاریخی مسلمانان که با نام اسکندر رومی نیز از او یاد کرده اند، پس از کشته شدن فیلیپ، اسکندر ۲۰ ساله به جای او بر تخت نشست. او که بی باک و جوان بود، با لشکرکشی به سرزمین های گوناگون، مناطق بسیار را فتح کرد. بیشترین لشکرکشی های او را به شرق و آسیای صغیر دانسته اند. وی در رویارویی با امپراتوری ایران، از ضعف داریوش سوم پادشاه هخامنشی بهره گرفت و سپاه ایران را شکست داد.
اسکندر پس از فتح ایران
...

معنی کلمه اسکندر در ویکی واژه

این اصطلاح ممکن است به سه بخش اِس - کَن - دَر قابل تجزیه باشد که کَن اصطلاحی زرتشتی و به معنی امروزی دهکده یا روستا ولی به در دنیای باستان به معنی شهر بزرگ و حتی پایتخت است، مانند کن‌ها. به نظر می‌رسد اسکندر یعنی شهروند شهری بزرگ و معروف بودن آندوران است. معرب الکساندر یا آلکساندر نام یکی از قیصران یونانی یا مقدونی مشهور به اسکندر مقدونی.

جملاتی از کاربرد کلمه اسکندر

آنها در کنار حیوانات وحشی زندگی می کردند و تلاش برای به دام انداختن‌شان ناکام بود زیرا بسیار وحشی بودند. پلینی به اطلاعاتی اشاره می کند که از بیتون سرچشمه گرفته است؛ بیتون نقشه بردار زمین‌های اسکندر کبیر بود. بیتون می گوید که آباریمون‌ها فقط می توانند هوایی را که در دره‌های محل زندگی‌شان جریان دارد را تنفس کنند.دلیل آن نیز کیفیت ویژه هواست که به معنا می‌باشد که اگر مدت طولانی تنفس شود، تنفس از هر هوای دیگری را غیرممکن می‌سازد. بنابراین ساکنان قادر به ترک دره و زندگی در هرجای دیگری نبودند. وبه همین دلیل نیز گرفتن آنها و آوردنشان به حضور یک حاکم، یا فاتح بزرگ مقدونی غیرممکن بود.
هرزه گردد اسکندر در میان تاریکی آب زندگی باده است چشمهٔ خضر جام است
چه از جنس اعلای اسکندری چه رومی باف و چه از قیصری
افسر پادشهی رفت و به یغمایی رفت نی اسکندری و نغمهٔ دارایی رفت
دانشنامه ایرانیکا می‌نویسد: «جنگجویی و رؤیاپروری اسماعیل میرزا باعث گردید شاه تهماسب به وی مظنون شود و ترسید که مبادا پسرش علیه او توطئه نماید؛ بنابراین شاه در سال ۱۵۵۷ میلادی[ت ق ۱۸] وی را به زندان قهقهه انداخت.» برخی مورخان سبب زندانی شدن او را اهمال در کار فرماندهی هنگام یکی از جنگ‌های عثمانی و ایران که به شکست ایران منجر شده بود برشمرده‌اند. اسکندر بیگ ترکمان دربارهٔ علت زندانی شدن اسماعیل میرزا دلایل مصالح ملکی و مصالح ملکی و پاس دولت را در کتاب خود ذکر می‌کند.
ساختم آیینهٔ دل، یافتم آب حیات گرچه باور نایدت، هم خضر و هم اسکندرم
بجز این نیست میان من و اسکندر فرق کو پی آب رود، من پی نان برخیزم
رودهای سریمه و سرتاغ و هزارمیخ از شمال و غرب و جنوب به دریاچه سرازیر می‌شوند و تنها از شرق دریاچه، رود موسوم به «اسکندردریا» به بیرون می‌ریزد. آبشار بزرگی هم در طول این رود قرار دارد. در کرانه‌های بریده‌بریده و در فراز کناره‌های دریاچه خط‌های سیاهی به چشم می‌خورد که باید خط آبگیر دریاچه در روزگار کهن باشد. بلندترین و کهن‌ترین این خط‌ها ۱۱۷ متر از سطح کنونی آب دریاچه ارتفاع دارد.
آنتیپاتر یا آنتیپاتروس دوم مقدونی (به یونانی: Ἀντίπατρος Β' ὁ Μακεδών) پادشاه مقدونیه به‌طور مشترک با برادرش اسکندر پنجم از ۲۹۷ تا ۲۹۴ پیش از میلاد بود.
استان اسکندرون که ترکیه نام آن را جمهوری هاتای گذارده، در سپتامبر ۱۹۳۸به استقلال رسید، اما در سال ۱۹۳۹ و بر اساس موافقت‌نامه بین فرانسه و ترکیه، جزو خاک ترکیه اعلام شد، اما سوریه همواره این ادعا را رد کرده‌است.
در گذر از قرب شاهان عمر اگر خواهی که خضر یافت عمر جاودان تا شد ز اسکندر جدا
افسانه‌های اسکندر ذوالقرنین نقش مهمی در روایات ایمان‌آوری[پانویس ۴۰] مسلمانان بلغار ولگا بازی کرد.
هر آئینه سازی نه اسکندر است سزاوار هر سر کجا افسر است
به شهریاری شکاری بسان اسکندر به روزگار شناسی بسان افریدون
زند آیینه را بر سنگ اگر چون خضر اسکندر میان خویش و آب زندگانی سد نمی بیند
ملک اسکندر همی دانی‌ که از بهر چرا از زمین باختر تا دامن خاور رسید
الدخیله (به عربی: الدخیلة) یک محله در مصر است که در استان اسکندریه واقع شده‌است.
پروانه اسکندری، ۱۳۴۱، نخستین زن نماینده در کنگره جبهه ملی بود. او از همان سال‌ها، نفر دوم حزب ملت ایران و زن اول جبهه ملی ایران شناخته‌می‌شد.
اسکندر در سال ۳۳۱ ق م مصر را ترک و به سمت بین‌النهرین حرکت کرد و در نبرد گوگمل بار دیگر داریوش را شکست داد. داریوش بار دیگر از میدان جنگ گریخت و اسکندر او را تا اربیل تعقیب کرد. نبرد گوگمل آخرین و سرنوشت‌سازترین رویارویی بین اسکندر و داریوش بود. داریوش از راه کوهستان به هگمتانه فرار کرد و اسکندر بابل را تسخیر کرد.
الغباری یک محله در مصر است که در استان اسکندریه واقع شده‌است.