آفتاب گردش
معنی کلمه آفتاب گردش در فرهنگ معین
معنی کلمه آفتاب گردش در فرهنگ فارسی
حربائ
معنی کلمه آفتاب گردش در ویکی واژه
(قدیم): آنچه آفتاب بر آن میگردد و میتابد، و به مجاز، همه روی زمین. همه جهان. نک آفتاب پرست.
جملاتی از کاربرد کلمه آفتاب گردش
دانم که سایهٔ حق، داند که میندارد در آفتاب گردش گیتی چو من سخنور
رسدت بر اوج خوبی، اگر آفتاب گردی که در آفتاب گردش چو تویی دگر نباشد
(چون زلف عنبرینت در آفتاب گردش کو حلقه ای که دارد خورشید و ماه بر در)
بجز دهان تو در آفتاب گردش کس ذره که باشد درو ستاره نهان
آن سایه خدای، که گردون ندیده است در آفتاب گردش از آن سایه خدا
در قرن اگر برآید در آفتاب گردش از مادر زمانه همچون تویی نزاید
در آفتاب گردش از آن ذره برنخاست کو دید روی ما و هوادار ما نشد
دو چیز هست که در آفتاب گردش نیست وفای عهد درین عهد و سایه عنقا
در آفتاب گردش ازین سایه کی فتاد تا سایبان سبز فلک گستریدهاند
در آفتاب گردش از آثار عدل او آشفتگی نیافتم الا بزلف یار