معنی کلمه انجیرک در لغت نامه دهخدا
انجیرک. [ اَ رَ ] ( اِ ) اِنجیره :
کلاغک بیابیا انجیرکم پخته شده
پیرزنکه نتونم بیام انجیرکم سخته شده.( از یادداشت مؤلف ).
انجیرک. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش بافت شهرستان سیرجان با 903 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و حبوب است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
انجیرک. [ اَ رَ ]( اِخ ) دهی است از بخش حومه مرکزی شهرستان دزفول با100تن سکنه. آب آن از رودخانه دز و محصول آن غلات ، برنج و کنجد است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
انجیرک. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش خاش شهرستان زاهدان با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
انجیرک. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش خواف شهرستان بیرجند با 150 تن سکنه. آب از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
انجیرک. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی است بخش فرمهین شهرستان اراک با 580 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، انگور و میوه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
انجیرک. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد با 257 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
انجیرک. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان با 399 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).