جملاتی از کاربرد کلمه بضعه
بضعه خیرالوری حبیبه یزدان دختر بدرالدجی شفیعه محشر
بضعهٔ زهرا ز دُرج چشم تر کرد دامن زین ملالت، پر گهر
بضعهٔ زهرا به صد فریاد و آه پا برهنه تاخت سوی حربگاه
بجز تو کآمدی از بضعهٔ نبی بوجود که دیده از صدف بحر کبریا گوهر
زادهٔ خیرالوری رسول مکرم بضعهٔ خیرالنسا بتول مطهر
آینهٔ سینهٔ سیناست طوس خوابگه بضعهٔ موساست طوس
شهری که ز بضعهٔ پیمبر(ص) صد فخر به روضهٔ ارم کرد
پس با زبان پر گله، آن بضعهٔ بتول رو در مدینه کرد که: یا ایهاالرسول،
یا بضعه البتول و یا محجه الرسول ای آنکه رتبه تو ورای توهم است
پس به زاری بضعهٔ پاک بتول کرد رو سوی مدینه کای رسول