بشک. [ ب َ ] ( اِ ) عشوه و غمزه خوبان را گویند. ( برهان ). عشوه و غمزه. ( رشیدی ) ( غیاث ) ( مؤید الفضلاء ) ( از جهانگیری ). عشوه و غمزه و ناز و کرشمه و دلفریبی. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). عشوه و غمزه خوبان را گویند و با لفظ زدن مستعمل است. ( آنندراج ). غمزه. ( سروری ) ( فرهنگ خطی ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 173 شود. || پشک. اپشک. افشک. افشنگ ، شبنم. ( برهان ) ( سروری ) ( فرهنگ اسدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شبنم و ژاله. ( ناظم الاطباء ). شبنم باشد. ( لغت فرس ). شبنم که آنرا پژم خوانند. ( جهانگیری ). شبنم باشد و به آذربایجان گروهی زیوال گویند. ( اوبهی ). صقیع. ( صراح )بشک چنانکه شجام ، هر دو شبنم جامد است و عرب آن را صقیع گوید. صقیع؛ پشک که شبهای تیرماه مانند برف بر زمین افتد. ( از منتهی الارب ). اریز؛ بشک که در شبهای تیرماه بر زمین افتد. ( منتهی الارب ). بشک بتازی صقیع خوانند و آن نم بود سپید که بامداد بر دیوارها و سبزی نشیند. ( فرهنگ اسدی چ اقبال حاشیه 5 ص 275 ). شبنم مرادف بشم. ( رشیدی ). ژاله و برف. ( مؤید الفضلاء ). ژاله و نمی که بر زمین افتد و زمین را سپید کند، ای برف. ( شرفنامه منیری ). و رجوع به بشم شود : بشک آمد بر شاخ و بر درخت گسترد رداهای طیلسان.ابوالعباس ( از فرهنگ اسدی ).و رجوع به پشک شود. || تگرگ. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : از نسیم ریاض دولت تو بر رخ گل درثمین شده بشک. خسروانی ( از سروری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( رشیدی ) ( نسخه خطی ). - بشک زدن ؛ شبنم ، برف زدن : و کنون باز ترا برگ همی خشک شود بیم آن است مرا بشک بخواهد زدفا بلعباس عباسی ( از فرهنگ اسدی ). || بمجاز، شجام. شجد. شخته. سرمای سخت. رجوع به بشم و شعوری ج 1 ورق 173 شود. || نعل حیوانات. ( ناظم الاطباء ). || سرگین گوسفندان باشد. ( صحاح الفرس ) : بشک بز ملوکان ، مشک است و زعفران میسا و مشکشان و مده زعفران خویش.ابوالعباس ( از صحاح الفرس ).و رجوع به پشک بمعنی فضله حیوانات شود. || برق. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آذرخش. || نام درختی. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ). و رجوع به پشک شود. || پرده که بر در خانه آویزند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ). || مخفف «باشد که » باشد چنانکه «بوک » مخفف بود که.( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ) ( سروری ) ( انجمن آرا ) ( مؤید الفضلاء ).
مجعد. ۱. شبنم. ۲. ریزه های برف که شب های زمستان روی زمین می نشیند و زمین را سفید می کند: بشک آمد بر شاخ و بر درخت / گسترد رداهای طیلستان (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بی دیوان: ۱۳۴ ). ۱. بشکن. ۲. عشوه، غمزه، دل فریبی.
معنی کلمه بشک در فرهنگ فارسی
شبنم، ریزه های برف که شبهای زمستان روی زمین می، نشیندوزمین راسفیدمیکندواپشک وافشک هم گویند باشد که . زلف و موی مجعد را گویند . زلف . زلف و موی مجعد پیش سر که ناصیه باشد . موی جعد بود که آن پیچیده و درهم باشد . مجعد .
معنی کلمه بشک در ویکی واژه
زلف، موی مج شبنم. برف. تگرگ.
جملاتی از کاربرد کلمه بشک
در سال ۱۷۷۰ لوپز ثروتمندترین فرد رودآیلند شد. دلیل موفقیت او این بود که تجارت او بسیار گسترده بود. او شمع، کشتی، بشکه، رام و شکلات تجارت میکرد.
میدان نفتی اهواز چهارمین میدان بزرگ نفتی ایران است، که در سال ۱۳۳۷ با حفر چاه شماره۶ اهواز کشف گردید. در حال حاضر ظرفیت تولید میدان اهواز بهطور میانگین معادل ۷۵۰ هزار بشکه در روز میباشد. میزان نفت درجای این میدان معادل ۳۷ میلیارد بشکه است.
در ۲۲ دسامبر ۲۰۱۳ (۱ دی ۹۲) هلیکوپترهای ارتش سوریه با پرتاب بشکههای حاوی ماده منفجره تیانتی بر روی محلات تحت کنترل شورشیان، دهها نفر را در شهر حلب کشتند. آمار کشته شدگان بین ۴۰ تا ۶۰ تن اعلام شد. گرچه «بمبهای بشکهای» از دقت بالایی برخوردار نیستند، اما سبب تخریب گسترده میشوند. به گفته کارشناسان نظامی استفاده از این بمبها دلیل اصلی شمار فراوان قربانیان است.
در تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۱۵ این نقاشی در حراجی با قیمت ۱۵/۳ میلیون دلار آمریکا فروخته شد که توانست رکورد فروش چهار نقاشی قبلی کوربه را بشکند
پیش عقد گوهر او دم زند گر از صفا خنده اش دندان در، در کام دریا بشکند
جوهر کش گردون جهان بگسستی قرّابه ی گوهر فلک، بشکستی
بیچاره دلم که نرگس مستش صد توبه به یک کرشمه بشکستش
استاد تاج از نظر اخلاقی بهگونهای بود که سعی میکرد حتی پا روی مورچهای نگذارد. ایشان حتی حواسشان بود که مانند برخی افراد که با طمطراق و غرور پایشان را روی خاک میگذارند و حرکت میکنند، پا روی خاک نگذارند. حواسشان بود که خدای ناکرده حرفی یا سخنی را به زبان نیاورند که دلی را آزار بدهد. باید بدانیم که همه گرفتاریهای ما به سبب دلشکنی یکدیگر است. چرا بچه من یا بچههای ما دلشان باید در دانشگاه بشکند؟ منِ پدر چه میتوانم بگویم وقتی مثلاً رئیس دانشگاه دل بچه مرا میشکند؟ شاید کسی نداند، اما منِ پدر این را میدانم و منِ پدر باید بلرزم و بگویم چرا؟ اما راه چارهای هم ندارم.
آنی ادسون تیلور اولین کسی است که در سال ۱۹۰۱ از آبشار نیاگارا پایین پرید و زنده ماند وی برای محافظت از جانش ابتدا داخل یک بشکه بزرگ شد و سپس این بشکه به پایین پرتاب گشت.
دیویس در بازی مقابل چلسی موفق شد رکورد سریع ترین فوتبالیست تاریخ را بشکند او در آن بازی توانست با میانگین سرعت ۳۵.۵۱ کیلومتر بر ساعت توانست در جدول سریع ترین فوتبالیست های جهان بالای آداما ترائوره با ۳۵.۲۳ کیلومتر بر ساعت قرار بگیرد. در پایان فصل ۲۰-۲۰۱۹ او موفق به کسب ۵ عنوان متفاوت شد و از جانب فیفا در تیم منتخب سال قرار گرفت.
دلی باید مه از کوه دماوند که بشکیند ز دیدار خداوند
بحر زد موجی و کشتی بشکست پاره ای تخته ات افتاد به دست
علی طیب نیا وزیر امور اقتصادی و دارایی در دولت یازدهم ایران معتقد است که اقتصاد مقاومتی اقتصادی «انعطافپذیر» است. مشخصه اصلی یک اقتصاد مقاوم انعطافپذیری در برابر شوکهای خارجی است. زمانی که طوفان میآید، درخت خشک ممکن است به راحتی بشکند اما یک درخت انعطافپذیر میتواند طوفان را از سر بگذراند. از نظر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران، ایجاد ایالتها و فدرالیسم و تمرکز زدایی از قدرت و واگذاری اختیارات تصمیمگیری به مناطق، از لوازم مقاومتی کردن اقتصاد ایران است.
من عهد تو سخت سست میدانستم بشکستن آن درست میدانستم
سنبل ار شاخ تحمل بشکست زلف مشکین شکن اندر شکن است
قسم بشکّر نطقت که طوطی طبعم بگاه مدح تو گفتن شکر همی خاید
دربارهٔ یک زوج مهاجر ایرانی در لس آنجلس است که به همراه فرزندشان در یک هتل محبوس شدهاند در حالی که نیروهای بیگانهای آنها را وادار میکنند که با رازهایی که از هم پنهان کردهاند روبه رو شوند و طلسمها را بشکنند.
مسلمیم اما بکیش ما بود محض کفر ار قلب کافر بشکنیم
ابشکی (نیکشهر)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نیکشهر در استان سیستان و بلوچستان ایران است.