بشل

هیچ نیابی مرا ز پند و قران وز غزل و می به طبع در بشلی

کل شد و برد به . . . ون داغ و و دروش ایرم اثری ماند از آن داغ بشلوار مرا

تن خانهٔ جان توست یک چندی یک مشت گل است تن، درو مبشل

بشلوس اقتصاد بین‌الملل را در آکسفورد تدریس کرد، سپس در جی‌پی مورگان و بانک جهانی کار کرد، که در آن خزانه‌دار و مدیر ارشد سرمایه‌گذاری شد. او برای مدت کوتاهی بانک را ترک کرد تا به رویال داچ شل بپیوندد.

آن بشل پشه را کند پر لعل وین زند در هوا مگس را نعل

گر تو خواهیش و گر نه به تو اندر بشلد زراوچون به در خانه او بر گذری

مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه بشلولم بشلولم مجه از روزن خانه

اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ

نز هیبت بخار چنو کوهم کافتد ز لرزه کیک بشلوارم

افتاده از نفاق بشلوار خصم کیک میخواست تا زغم بعدم رخ نهد ولیک

حدت ذهن من و کیک بشلوار عقول جودت ذوق من و ریگ به کفش افهام

بشلاس ام فیل. در اقتصاد را از کالج سنت آنتونی، آکسفورد دریافت کرد.

بشلوس با مایکل بشلاس مورخ ریاست جمهوری ازدواج کرده‌است.