بشر
معنی کلمه بشر در لغت نامه دهخدا

بشر

معنی کلمه بشر در لغت نامه دهخدا

بشر. [ ] ( اِخ ) ده جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین. سکنه آن 374 تن. آب از قنات. محصول آن غلات ، انگور و شغل اهالی زراعت ، قالی ، گلیم و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
بشر. [ ب َ ] ( ع مص ) مژده دادن کسی را. یقال : بشرته بمولد فابشر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).
- بَشر به چیزی ؛ مسرور شدن بدان. و بشارت دادن. ( از اقرب الموارد ).
|| هدیه دادن به آورنده خبر خوش. ( از دزی ج 1ص 88 ). || روی پوست برداشتن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). روی پوست تراشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از دزی ج 1 ص 88 ) . ظاهر پوست برداشتن. ( آنندراج ). پوست کندن بشره که موی بر آن روید. ( از اقرب الموارد ). || محو کردن کلمه ای از نوشته ای بوسیله خط زدن روی آن و افزودن کلمه ای بالای آن کلمه. ( از دزی ج 1 ص 88 ). || محو کردن ، تراشیدن کلمه ای از نوشته با قلم تراش. ( از دزی ج 1 ص 88 ). || بریدن موی بروت تا آنکه بشره ظاهر گردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرفتن بروت را چنانکه بشره ظاهر شود. ( آنندراج ). بریدن شارب چنانکه بشره آشکار گردد. ( از اقرب الموارد ). || خوردن ملخ همه رستنی زمین را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خوردن ملخ جمله گیاه را. ( تاج المصادر بیهقی ). خوردن ملخ گیاه را. ( آنندراج ).خوردن ملخ آنچه را که بر روی زمین است. ( از اقرب الموارد ). || جماع کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مجامعت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). مباشرت کردن. ( آنندراج ). آرمیدن با زن.
بشر. [ ب ِ ] ( ع اِمص ) گشاده رویی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || روی مردم ، یقول : فلان حسن البشر.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). روی آدمی. ( آنندراج ).
بشر. [ ب َ ] ( اِخ ) وادیی است که در آن تره های نیکو روید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دره ای که در آن گیاهی روید که خام خورند یا دره ای که در آن جز گیاه هرزه نروید. ( از دزی ج 1 ص 89 ).
بشر. [ ب ِ ] ( اِخ ) نام بیست و هفت صحابی است. ( منتهی الارب ). رجوع به تاج العروس شود.
بشر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابی السَّری. مکنی به ابواحمد. شیخ ثقه و از مردم رُوَیدَشت بود و پیش از سال سیصد درگذشت. ( از اخبار اصفهان ج 1 ص 233 ).

معنی کلمه بشر در فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (مص ل . ) گشاده رویی ، خوشرویی .
(بَ شَ ) [ ع . ] ( اِ. ) مردم ، آدمی ، انسان .

معنی کلمه بشر در فرهنگ عمید

انسان، مردم، آدمی.
۱. گشاده رویی، تازه رویی.
۲. نکوروریی.

معنی کلمه بشر در فرهنگ فارسی

حافی ابو نصر ( و. مترسام ۱۵٠ ه. ق ./ ۷۶۷ . - ف. ۲۲۷ ه. ق . / ۸۴۲ م . ) صوفی معروف که در بغداد میزیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد گویند وی در آغاز کار به لهو و لعب مشغول بو و بر اثر تذکر موسی بن جعفر ( ع ) متنبه شد و توبه کرد . بشر پای برهنه راه می رفت و بدین جهت به حافی مشهور شد . حدیث بسیار می دانست و لیکن روایت نکرده .
انسان، مردم، آدمی
( اسم ) نکو رویی گشاده رویی تازه رویی.
طلاقت وجه و بشاشت آن ٠ ملاقات کردن کسی را بگشاده رویی ٠ برخورد نیکو و گشاده رویی ٠ تازه رویی ٠ از جبین سلطان آثار بشر و انطلاق و مکارم اخلاق معاینه دیدند ٠ یا شاد شدن ٠

معنی کلمه بشر در فرهنگ اسم ها

اسم: بشر (پسر) (عربی) (تلفظ: bešr) (فارسی: بِشر) (انگلیسی: beshr)
معنی: گشاده رویی، خوشرویی، ( اَعلام ) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد می زیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد، گویند وی در آغاز به کار لهو و لعب مشغول بود و بر اثر تذکر امام موسی ابن جعفر ( ع ) متنبه شد و توبه کرد

معنی کلمه بشر در فرهنگستان زبان و ادب

{beaker} [شیمی] ظرف استوانه ای بلند و دهان گشاد لبه دار با دیوارۀ نازک

معنی کلمه بشر در دانشنامه عمومی

بشر (آزمایشگاه). بـِشِر ( به فرانسوی: Bécher ) وسیله ای است که معمولاً برای همزدن ماده به کار می رود. بشرها عموماً استوانه ای شکل با کف تخت ومدرج هستند. بشرها در اندازه های مختلف از یکی میلی لیتر تا چندین لیتر موجود هستند.
بشرها ممکن است از شیشه ( اغلب پیرکس ) یا پلاستیک ساخته شده باشند. بشرهایی که برای نگهداری مواد خورنده استفاده می شوند باید از مواد مقاوم به خورده شدن مانند تفلون ساخته شده باشند.
بشرها ممکن است برای اینکه مواد داخل آن ها آلوده نشوند یا از بین نروند با یک شیشه ساعت پوشیده شوند. بشرها معمولاً با استفاده از خطهایی که بر روی آن ها کشیده شده است درجه بندی می شوند. برای نمونه یک بشر ۲۵۰ میلی لیتری ممکن است به درجه های ۵۰، ۱۵۰، ۲۰۰ و ۲۵۰ تقسیم بندی شده باشد. این درجه بندی ممکن است در بشرهای گوناگون متفاوت باشد.
تفاوت بشر با ارلن در عمود بودن دیواره های آن است در صورتی که در ارلن دیواره ها مایل است. بشرها بیشتر در شیمی عمومی استفاده می شوند.
بشرها عموماً سه اندازه دارند:
بشر قد بلند  : ارتفاع بشر دو برابر قطر بشر می باشد
بشر متوسط  : برای کارهای عادی استفاده می گردد
بشر قد کوتاه یا پهن  : ارتفاع بشر نصف قطر بشر است و چون سطح تماس زیر بشر زیاد است بیشتر برای حرارت دادن یا به عنوان کشتی در حمام بخار آب استفاده می گردد
بشرهای پیرکس برای حرارت دادن محلولها در کوره یا روی شعله آتش استفاده می شود. در آزمایشهایی که نیاز به هم زدن باشد، بشر به دلیل ساختار ویژه خود، ظرف آزمایش مناسبی است زیرا ظروف آزمایشگاهی دیگر مانند ارلن یا بالون به دلیل گردن نسبتاً باریک برای این کار مناسب نیستند.
بشر (لیبی). بشر ( به عربی: بشر ) یک منطقهٔ مسکونی در لیبی است که در استان واحات واقع شده است.

معنی کلمه بشر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَشِّر: بشارت ده((در عبارت "بَشِّرِ ﭐلْمُنَافِقِینَ "به دلیل رسیدن دو ساکن به هم ،حرف "را" کسره گرفته است)
معنی بَشَر: بشر- انسان - آدمی - ظاهر پوست انسان (در عبارت "لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ "،جمع بشره)
معنی بُشِّرَ: بشارت داده شد
معنی إِنسِ: بشر
معنی بَشَرَیْنِ: دو بشر- دو انسان
معنی سُلْطَانٌ: شخص یا چیزی که دارای سلطه و سلطنت باشد - برهان - دلیل (حجت عقلیهای که بر عقل بشر چیره میگردد و عقل را ناگزیر از پذیرفتن مدعای طرف مقابل میسازد)
معنی یَبُثُّ: پخش می کند - می گستراند - می پراکند - منتشرمی کند(از مصدر بث است که به معنای متفرق کردن و افشاندن است . و بث جنبندگان به معنای این است که خدای تعالی آنها را در زمین منتشر و متفرق کرده ، همچنان که در جای دیگر در باره خلقت انسان فرموده : ثم اذا أنتم بش...
معنی ﭐللَّهُ: خدا- واجب الوجودی که همه ی خوبیها را دارد و هیچ بدی در او نیست لذا عقول بشر در شناسائی او حیران و سرگردان است وفقط اوست که شایسته پرستش است (لفظ جلاله ی الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومی در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ...
معنی ﭐللَّه: واجب الوجودی که همه ی خوبیها را دارد و هیچ بدی در او نیست لذا عقول بشر در شناسائی او حیران و سرگردان است وفقط اوست که شایسته ی پرستش است (لفظ جلاله ی الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومی در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و ...
معنی بَثَّ: پخش کرد - گسترد - پراکند-اندوه شدیدی که قابل کتمان نباشد و فاش وپراکنده شود (از مصدر بث است که به معنای متفرق کردن و افشاندن است . و بث جنبندگان به معنای این است که خدای تعالی آنها را در زمین منتشر و متفرق کرده ، همچنان که در جای دیگر در باره خلقت ان...
تکرار در قرآن: ۱۲۳(بار)
[ویکی فقه] بشر (ابهام زدایی). بشر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بشر (انسان)، موجود قائم بر دو پا و مسمی به آدم و انسان • بشر حافی، بِشر حافی، مکنّی به ابونصر مَروزی، عارف ، محدث و فقیه• بشر بن ابی خازم، بِشر بن اَبی خازِم، شاعر بزرگ قبیله بنی اسد در پایان دوره جاهلی (ح ۵۲۵ـ۵۹۵ میلادی)• بشر بن براء انصاری، بِشر بن بَراء، صحابی و انصاری• بشر بن حسن، بِشْر فرزند امام حسن (علیه السلام)• بشر بن حویطر قانصی، بشر بن حویطر قانصی یکی از سپاهیان عمر بن سعد در واقعه کربلا• بشر بن خوط، از سپاهیان امیرمؤمنان (علیه السّلام) در نبرد جمل و نیز از سپاهیان عمر بن سعد در واقعه کربلا• بشر بن سری، بِشْرِ بْن ِ سَری ّ، ابوعمرو د ۹۵ق /۱۱م ، محدث بصری مکی • بشر بن صفوان کلبی، بِشْرِ بْن ِ صَفْوان ِ کلْبی ، از امرای مشهور عصر اموی • بشر بن غیاث مریسی، بِشر بن غَیّاث بن ابی کریمه عبدالرحمان مَرّیسی، متکلم و فقیه حنفی قرن سوم• بشر بن مروان بن حکم، بِشْر بن مروان بن حَکَم، ابومروان، امیر اموی، فرزند مروان خلیفه و قُطَیَّه، دختر بِشر (از خاندان بنی جعفر بن کِلاب از قبیله قیس)• بشر بن معتمر، بِشر بن مُعتَمِر، ابوسهل، مشهور به هلالی، رئیس معتزله بغداد و شاعر و ادیب قرن دوم و سوم• بشر بن موسی اسدی بغدادی، بِشْر بن موسی، ابوعلی بن صالح بن شیخ بن عَمِیره اسدی بغدادی، از محدثان اهل سنت (۱۹۰ـ ۲۸۸)• بشر بن ولید بن عبدالملک، بِشر بن وَلید بن عبدالملک، امیر اموی و یکی از فرزندان متعدّد ولید، ششمین خلیفه اموی• بشر بن ولید بن عبدالملک، امیر اموی و یکی از فرزندان متعدّد ولید، ششمین خلیفه اموی
...
[ویکی فقه] بشر (انسان). موجود قائم بر دو پا که در اصطلاح آدم و بشر اطلاق می شود را انسان گویند. از احکام انسان بما هو انسان در باب هایی مانند طهارت، صلات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه و قضاء بحث به میان آمده است.
انسان از نگاه دین برای بندگی خداوند متعال آفریده شده و تمامی اصول و فروع دین، بیان شیوۀ بندگی او است.از این رو انسان، مخاطب تمامی تکالیف و آداب دینی است.
عناوین تشریع احکام بر انسان
احکامی که در شرع مقدس اسلام برای انسان تشریع شده است، یا بر خود عنوان انسان مترتّب می شود و یا بر عناوینی مانند مسلمان، مؤمن، کافر، فاسق، محارب، بالغ، آزاد، برده، زن، مرد، پدر، مادر، برادر، خواهر، زوج، زوجه، قاضی، امام، پیامبر و... که انسان بدان متّصف می شود.احکام قسم دوم در عناوین متناسب آن ها بیان می شود. در این جا به اختصار به احکام قسم اول اشاره می شود که در باب هایی مانند طهارت، صلات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه و قضاء آمده است.
تقسیم کلی حقوق
حقوق به طور کلّی به حق الناس (حق انسان ها) و حق اللّه (حق خداوند) تقسیم می شود که هر یک دارای احکام خاصی می باشد.
محترم بودن حقوق مادی و معنوی انسان
...

معنی کلمه بشر در ویکی واژه

بَشر
مردم، مخلوق، انسان، آدمی، از موجودات خداوند متکلم بدون دُم. بشر ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش بَ - شَر قابل تجزیه باشد و کنایه از موجود یا جانوری زیانکار و شرور است که در طول حیات خویش جز زیان چیزی دیگری نمی‌آفریند.
گشاده رویی، خوشرویی.

جملاتی از کاربرد کلمه بشر

اتحادیه اروپا در ۲۳ فروردین ۱۳۹۰، وی را به دلیل نقشی که در نقض گسترده و شدید حقوق شهروندان ایرانی داشت، تحریم کرد. وزارت خزانه‌داری ایالات متحده آمریکا، در آبان ۱۳۹۱، احمدی مقدم را به دلیل نقض حقوق بشر، سانسور و حمایت از تروریسم، مورد تحریم قرار داد.
یاران که چه یاریدم تنها مگذاریدم چون عشق ملک برده‌ست از چشم بشر خوابم
علم را توصیف این بس کز برای بوالبشر حق معلم گشت و شاهد علم الاسماستی
در رخ که؟ در رخ خوب بشر از پی چه؟ جلب قلوب بشر
هوسی است در سر من که سر بشر ندارم من از این هوس چنانم که ز خود خبر ندارم
هر جنایت که بشر می‌کند از سیم و زر است کاش از روز ازل درهم و دینار نبود
گرد و تن از نوع بشر در جهان گوی زمین باشدشان در میان
این بخش در سال ۱۳۵۴ با بخش مجسمه‌سازی که ر شته گرافیک در جنب آن بود در تشکیل دانشکده ادبیات و علوم بشری ایجاد گردید. از جمله فعال‌ترین بخش این دانشکده می‌باشد و از این ر شته یک تعداد از هنرمندان چیر ه د ست و ماهر و معلمان متخصص فارغ‌التحصیل گردیده که اکثر در موسسات دولتی و نهادهای فرهنگی در مرکز و ولایات جذب گردیده‌اند که از آنجمله می‌توان از شمولیت‌شان در کادر علمی دانشکده هنرها، مکتب هنرها، رادیو تلویزیون، نگارستان غلام محمد میمنگی، نگارستان ملی و غیره نهادهای فرهنگی یاد نمود.
او در چندین فیلم مستند در رابطه با دگرباشان ایرانی شرکت کرده‌است که به عنوان نمونه یکی از آنها توسط تلویزیون سی‌بی‌سی کانادا و فیلم دیگر به وسیلهٔ پریز شارما ساخته شده‌است. او همچنین در شماری از سمینارها و کمیسیونهای حقوق بشری از جمله دومین نشست شورای جدید حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو و کمیسیون حقوق دگرباشان جنسی در مونتریال به نمایندگی از سازمان و به عنوان مدافع حقوق دگرباشان جنسی ایرانی شرکت کرده‌است. او بنیان‌گذار چندین سازمان است و مدیریت سازمان دگرباشان ایرانی را به عهده دارد. این سازمان بیشتر به مسائل پناهندههای دگرباش ایرانی و نیازهای آنها در طول دورهٔ پناهندگیشان می‌پردازد. او همچنین مدیر مسئول ندا، نشریه دگرباشان ایرانی است.
تا که باشد بکف روس ولادیوستک آنکه دروازه چین است و بشرق است کلید
ملایک تا بشر جمله طفیلش نبوده با کسی پیوند و میلش
احمد که ‌کس نبود شناسای قدر او گشت از ظهور معجز خود سیدالبشر
او در ۱۹۹۲ اولین مأموریت بشردوستانه خود همراه با آدری هپبورن که سفیر حسن نیت یونیسف بود به سومالی رفت. این اولین مأموریت کاتالدی و آخرین مأموریت هپبورن بود. هپبورن در سال ۱۹۹۳ درگذشت.
به جز مولف شهنامه کز دریچه روح ورا جواب رسانید مژده بشری
در برخی از منابع، از وی به عنوان ناقض حقوق بشر، یاد شده‌است.