بسنده. [ ب َ س َ دَ / دِ ] ( ص ) بمعنی بسند است که کافی باشد. ( برهان ) ( فرهنگ نظام ). مزیدعلیه بس که در اصل به معنی کفایت است و به مجاز به معنی بسیار و به معنی کافی نیز آمده است. ( آنندراج ). مرکب از بس و اند که بزعم هرن آلمانی همان اند بمعنی مقدار کم و اندک است ، پس بسنده یعنی کم ، کافی شاید هم نون و دال ادات صفت است مانند شرمنده. ( فرهنگ شاهنامه شفق ). رجوع به شعوری ج 1 شود. حسیب. ( ترجمان القرآن ) ( مهذب الاسماء ). کفی . ( منتهی الارب ). کاف ِ. ( منتهی الارب ). وفق. ( منتهی الارب ). کافی. ( واژه های فرهنگستان ) ( رشیدی ) ( سروری ). کافی و بس. ( فرهنگ نظام ). رجوع به بس شود : ای میر ترا گندم دشتی است بسنده با نغنغکی چند ترا من انبازم.ابوالعباس.اکنون بازگردید [ اعراب ] و بجای خویش شوید [ گفتار یزدگرد ] تا بفرمایم که شما را طعام دهندکه بسنده بود مر شما را و هم از شما بر شما امیر کنم. ( ترجمه طبری بلعمی ). مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود محمد و علی و فاطمه و حسین و حسن.غضایری رازی.ترا بسنده بود لاله تو لاله مجوی بنفشه تو، ترا بس بود بنفشه مچین.فرخی.اگر بنفشه فروشی همی بخواهم کرد مرا بنفشه بسنده است زلف آن سرهنگ.فرخی.گفتم بگنج و مملکتش پاسدارکیست گفتا مهابتش نه بسنده است پاسبان ؟فرخی.بردار تو از روی زمین قیصر و خان را یک شاه بسنده بود این مایه جهان را.منوچهری.نه بسنده است مرین جرم و گنهکاری که مراباز همی ساده دل انگاری.منوچهری.و اگر از این نوشتن گیرم سخت دراز شود و این موعظت بسنده است. ( تاریخ بیهقی ). اینک سرای تو، که بغزنین می بینید مرا گواه بسنده است. ( تاریخ بیهقی ). و حرارت معده اندرین گواریدن تنها بسنده نباشد لکن حرارت اندامهای دیگر که گرد معده نهاده آمده است اندر آن یاری دهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). کفی بالموت واعظا؛ مرگ بسنده است که خلق را پند دهد. ( کیمیای سعادت ). بسنده نیست ببزم تو گر فلک سازد ز برگها دینار وز ابرها اثواب.مسعودسعد.خدایگانا گر برکشند حلم ترا سپهر و چرخ بسنده نباشدش پاسنگ.مسعودسعد.کسوت و فرش را بسنده بود روم و بغداد و بصره و ششتر.
معنی کلمه بسنده در فرهنگ معین
( بَ سَ دِ ) ۱ - (ص . )کافی ، بس . ۲ - شایسته .
معنی کلمه بسنده در فرهنگ عمید
کافی، تمام، بس. * بسنده کردن: (مصدر لازم ) بس کردن، تمام کردن: به آفرین و دعایی مگر بسنده کنیم / به دست بنده چه باشد جز آفرین و دعا (عنصری: ۳ ).
معنی کلمه بسنده در فرهنگ فارسی
کافی، تمام، بس، بسنده، بسنده هم گفته شده ( صفت ) ۱- کافی ۲- کامل ۳- سزاوار شایسته. یا بسنده بودن با کسی از عهد. وی بر آمدن .
در سالهای اخیر، نگاه محقّقین متوجه فتوحاتْ شدهاست که در چاپ جدیدش به ۱۵۰۰۰ صفحه بالغ میگردد؛ با این وجود تا سال ۲۰۰۸م کمتر از ده درصد آن به زبانهای غربی ترجمه شدهاست و همینقدر هم به اندازهای بسنده، شرح و تفسیر نشدهاست. تاکنون فقط معدودی از متخصّصین مدعی شدهاند که تمامی فتوحات را خواندهاند. تحلیل و توضیح یک صفحه از فتوحات، چند صفحه متن عربی را طلب میکند و اگر ترجمه چنین متنی به زبانهای غربی منظور باشد؛ این وظیفه بسیار بغرنجتر میگردد. از جمله تحقیقات اخیر میتوان به مقاله ویلیام چیتیک با عنوان «دو فصل از فتوحات مکیه» (۱۹۹۸) و نیز مقالهای از جیمز وینستون موریس با نام «درآمدی بر فتوحات مکیه» (۱۹۹۸) به زبان انگلیسی اشاره نمود.
ز ناگه بدو ما درآویختیم بسنده نبودیم بگریختیم
اندر این معنی سخن بسیار اید و من بر این مایه بسنده کردم. و باللّه التّوفیق.
با تبعید سید روحالله خمینی دو یا سه سال در درسهای سید محمدمحقق داماد شرکت میکرد و از آن پس، تنها به مباحثههای جمعی با فضلای آن دوره بسنده کرد. وی در سال ۱۳۴۰ از طرف خمینی مجاز به دریافت وجوه شرعی و تصدی در امور حسبیه شد.
در آغاز فصل ۲۰۰۴ برندهٔ تور آراگون شد. در مرحلهٔ نوزدهم جیرو پیروز شد؛ ولی در پایان به رتبهٔ ششم بسنده کرد. در همان سال، تنها حضور خود در ووئلتا اسپانیا را به ثبت رساند و مسابقه را با رتبهٔ ۱۱ تمام کرد.
همان سال جان وب، شاگرد اینیگو جونز در واکنش به رسالهٔ والتر چارلتون کتابی با عنوان «در دفاع از بازیابی استونهنج»[ظ] نوشت. این کتاب جان اوبری، دوست عتیقهشناس چارلتون، را برانگیخت تا خود دست به پژوهش در مورد استونهنج بزند. اوبری در جریان پژوهشهایش آرای چارلتون را نفی کرد. او، که خود بومی ویلتشر بود برخلاف چارلتون به گزارشها و نوشتهها بسنده نمیکرد و خود از نزدیک آثار باستانی را مطالعه میکرد. اوبری را «نخستین باستانشناس» میدانند.
هفت طواف کعبه را هفت تنان بسندهاند ما و سه پنج کعبتین، داو به هفده آوری
تو با او بسنده نباشی بجنگ نگه کن که الماس دارد بچنگ
سپاه ۱ از ارتش هجدهم روز ۳۰ ژوئیه سال ۱۹۴۱ شیمسک را به تصرف خود درآورد. ارتش هجدهم تا پایان ماه سپتامبر خود را به دریاچه لادوگا رساند و لنینگراد را به محاصره انداخت. در این زمان قصدی برای تهاجم مستقیم خسارتبار به این شهر وجود نداشت و به محاصره بسنده شد.
خدایگانا اگر برکشند حلم تو را سپهر و چرخ بسنده نباشدش پاسنگ
وی به دلیل اختلافات زیاد با معلمان و ناظم مدرسهاش ادامهٔ تحصیل نداد و به مدرک سوم راهنمایی بسنده کرد.
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ خداوند دو نیمه جهان لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدای جز او. فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا (۹) او را میانجی گیر و کارسازی بسنده.
تا شوی شاعر و نوبسنده خویش را حبس و دربدر سازی
اتلتیکو در فصل ۱۱–۲۰۱۰ عملکرد نسبتاً ناامیدکنندهای داشت و در لیگ تنها به جایگاه هفتم بسنده کرد. در محله یک چهارم نهایی از رقابتهای کوپا دل ری و همچنین از مرحله گروهی لیگ اروپا حذف شد. این نتایج ضعیف در نهایت منجر شد تا قبل از آنکه فصل به پایان رسد کیکه از تیم جدا و مربی سابق سویا؛ گرگوریو مانزانو جایگزینش شود که در نهایت توانست سهمیه حضور در دور سوم مقدماتی لیگ اروپا را برای اتلتیکو فراهم کند. خود مانزانو در دسامبر ۲۰۱۱ پس از یک شروع ضعیف در لا لیگا ۱۲–۲۰۱۱ با دیگو سیمئونه جایگزین شد.
بسنده نباشیم با شهر خویش همی شیر جوییم پیچان ز میش
از زندگانی او اطلاعات چندانی در منابع پوشش داده نشدهاست و منابع متاخر نیز تنها به آنچه در منابع متقدم گزارش شدهاست بسنده کرده و اطلاعات جدیدی دربارهٔ زندگی او ندادهاند.
اولیور لیمن نیز در شرح عقاید وی به مسئله خدا، روح (معاد جسمانی) و تفکر سیاسی و اخلاقی وی بسنده کرده است.
مکتب فکری دیگری درمورد پیامدهای کوورسازی و یکپارچه سازی در عملیات صنایع رسانه ای به صورت مستقیم رو در رو مکتب قبلی قرار نمیگیرند؛ بلکه این مکتب میگوید که ما هنوز به اندازه کافی نمیدانیم و هنوز به اندازه بسنده مطالعات موردی فراتر از تولید خبر نداریم و هنوز شیوه ای برای تعیین نتایج جامعه جویانه ای که صنایع کوور سازی شده رسانه ای گاهی تولید میکنند نداریم که بتوانیم یک بیانیه محکم درمورد عملیاتهای درونی این کوورها بدهیم.