بسزا. [ ب ِ س ِ / س َ ] ( ق مرکب ) به سزاوار. کماینبغی. بواجبی. چنانکه باید. چنانکه شاید. کمایلیق. لایق. شایسته. سزاوار : و فرمود تا استقبال او بسیجیدند سخت بسزا. ( تاریخ بیهقی ). صواب چنان نمود ما را که فرزند امیرسعید را با تو بفرستیم ساخته با تجملی بسزا. ( تاریخ بیهقی ). ملوک روزگار که با یکدیگر دوسی بسر برند... دیدار کنند دیدارکردنی بسزا. ( تاریخ بیهقی ). همه را خانه و ضیاع و زن داد بسزا. ( تاریخ سیستان ). چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست که خدمتی بسزا برنیاید از دستم.حافظ.و رجوع به سزا و سزیدن شود.
معنی کلمه بسزا در فرهنگ معین
(بِ سَ یا سِ ) (ص مر. ) سزاوار، شایسته .
معنی کلمه بسزا در فرهنگ عمید
سزاوار، شایسته.
معنی کلمه بسزا در فرهنگ فارسی
به سزا، سزاوار، شایسته ( صفت ) سزاوار شایسته .
جملاتی از کاربرد کلمه بسزا
قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» الآیة... در این آیت هم موعظت است هم تذکرت هم تهدید، موعظه بلیغ و تذکرت بسزا و تهدید تمام، پند میدهد تا بنده از کار دین غافل نماند، در یاد میدهد تا بنده حق را فراموش نکند، بیم مینماید تا بنده دلیر نشود، میگوید آدمی زبان گوشدار آنچ ندانی مگوی، سمع گوشدار بشنیدن باطل مشغول مکن، دیده گوشدار بناشایست منگر، بدل هشیار باش اندیشه فاسد مکن که فردا ترا از آن همه خواهند پرسید، زبان را شاهراه ذکر حق گردان تا بفلاح و پیروزی رسی که میگوید جلّ جلاله: «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» گوش را بر سماع کلام حق دار تا از رحمت بهره یابی که میگوید: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»، چشم را بر نظر عبرت گمار تا برخوردار باشی: «فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»، دل را با مهر او پرداز و غیر او فرو گذار: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ و اگر پرسی ایشان را مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ که که آفرید آسمانها و زمینها؟ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ گویند که اللَّه قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بگو حمد و ستایش بسزا آن خدای را بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۲۵) که بیشتر ایشان ناداناند.
در آغاز قرن، شهر تبریز به صورت مرکز عمدهٔ فعالیتهای فرهنگی و سیاسی ارمنیان درآمده بود که بیشتر به خاطر نزدیکی راهبردی این شهر به قفقاز و راه عبور و مرور دو طرفهٔ معلمان، فعالان و مبارزان سیاسی بود هر چند روشنفکران، فعالان سیاسی و کارگران باکویی هم در گسترش فعالیتهای روشنفکرانه و سیاسی مسلمانان در آذربایجان ایران نفوذ بسزایی داشتند.
در سال ۱۹۳۵ میلادی گروههای ادبی تشکیل شد که از میان آنان میتوان به گروه (نورآج) به معنی (برگ نو)، اشاره نمود؛ که تا سال ۱۹۷۵ میلادی در صفحات نشریه آنان آثاری با ارزش به زبان ارمنی به چاپ میرسید. این گروه همچنین با ترجمه آثار فارسی و خارجی و نقدهای ادبی نقش بسزایی در شناساندن آثار ادبی به زبانهای دیگر داشت.
بکش و بسوز یارا، دل دردمند ما را؛ بسزای آنکه دارد نظر عنایت از تو
ضحّاک گفت: اهل تورات آمدند و گفتند ای محمد ما در تورات نام رحمن فراوان میبینیم و تو کمتر میگویی و در آن کتاب که تو آوردهای کم آمده این نام، ربّ العالمین بجواب ایشان آیت فرستاد: «قُلِ» یا محمد، «ادْعُوا اللَّهَ» یا معاشر المؤمنین، «أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» ان شئتم، یعنی قولوا یا اللَّه و ان شئتم قولوا یا رحمن، «أَیًّا ما تَدْعُوا» یعنی ای اسماء اللَّه تدعوا، «فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی» ای محمد مؤمنانرا گوی خواهید مرا بنام اللَّه خوانید، خواهید بنام رحمن، اللَّه را نود و نه نامست نامهای نیکوی پاک بسزا، بهر چه خوانید ازین نامها او را بخوانید. «أَیًّا ما تَدْعُوا» ما صلتست ایّا راو تدعوا صلت این سخن، اینست کقوله: «عما قلیل جند ما هنا لک»، «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ» ابن عباس گفت این آیت بمکّه فرود آمد در ابتداء اسلام که رسول خدا (ص) در مکّه مختفی میبود و گاهی که قرآن خواندی در نماز بآواز بلند خواندی و کافران را دشخوار و صعب میآمد شنیدن قرآن از وی، تا قرآن را و فرستنده آن را و خواننده آن را ناسزا میگفتند و طعن میکردند و برابر مصطفی دست میزدند و صفیر میکردند تا قراءت بر وی شوریده گردانند، ربّ العالمین آیت فرستاد: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ» ای بقرائتک فی الصّلاة فیسمع المشرکون فیوذوک، «وَ لا تُخافِتْ بِها» مخافتة لا یسمعها من یصلّی خلفک من اصحابک ای محمد چون در نماز قرآن خوانی بآواز بلند مخوان چنانک کافران بشنوند و سبّ کنند و به نهان نیز مخوان چنان که صحابه و مؤمنان که با تو نماز میکنند نشنوند، میان جهر و مخافتة راهی طلب کن میانه.
در سال ۱۹۹۸ برژینسکی در مصاحبهای با نشریه فرانسوی «لو نوول آبزرواتور» عنوان نمود: ما روسها را مجبور به مداخله نکردیم، ولی تعمداً احتمال مداخله آنان را افزایش دادیم... که در این مورد انجام عملیات مخفیانه عالیترین راه کار بود. این کار تأثیر بسزایی بر نقشههای شوروی در تله افغانستان داشت... روزی که شوروی رسماً تهاجم به افغانستان را آغاز کرد من به رئیسجمهور کارتر نوشتم که: «هم اکنون زمان آن است که یک جنگ ویتنام را به شوروی تقدیم کنیم.» البته برژینسکی تأکید دارد که تا هفته بعد از تهاجم به افغانستان هیچ نیرویی به پشتیبانی از شورشیان افغان فرستاده نشد.
داستان گفت: دادمه بندهای بسزا و خادمی مخدومپرست و ندیمی قدیمخدمت و جلیسی بهنشین و انیسی محرم و امینست. اگر ازو به سهو سیّئهٔ صادر آمد، چندان حسناتِ اعمال بر صحیفهٔ روزنامهٔ بندگی ثبت کردهست که به چنین صغایر او را در پایماچان ذلّ و صغار نشاید افکندن و قلم در مرضیّاتِ خدمت و مقتضیاتِ طاعت او کشیدن .
این امپراتوری تأثیر بسزایی بر ادبیات و سنت دینی جهان یونانی رومی و عبری داشتهاست.
از میدان حیات میدان حکمت زاید. قوله تعالی: «یؤتی الحکمة من یشاء». حکمت دیدن چیزیست چنانکه آن چیزست. میان عقل و علم درجهای شریفست، میان انبیا و اولیا مقسوم. و آن سه درجه است: یکی درجهٔ دیدنست، و دیگر درجهٔ گفتنست، سیم درجهٔ بدان زیستنست. درجهٔ دیدن شناختن کاریست بسزای آن کار، و نهادن آن چیزست بجای آن چیز، و شناخت هرکس در قالب آنکس؛ و این عین حکمتست. و درجهٔ گفتن راندن هر سخنست در نظیر آن، و بدیدن آخر هر سخن در اول آن، و شناختن باطن هر سخن در ظاهر آن؛ و این بنای حکمتست. اما درجهٔ زیستن بحکمت وزن معامله با خلق نگاه داشتنست میان شفقت و مداهنت، و وزن معامله با خود نگاه داشتنست میان امید و بیم، و وزن معامله نگاه داشتن با حق میان هیبت و انس؛ و این ثمرهٔ حکمتست، فافهم.
تروبرد بیشتر در کورس استفاده میشود ولی در سایر رشتهها مثل پرش، درساژ، چوگان، زیبایی و شکار نیز استفاده میگردد. آنها همچنین با سایر نژادها جهت ایجاد نژاد جدید یا بهبود نژادهای موجود درآمیختهاند و در شکلگیری نژادهای مهمی چون کوارتر امروزی، استانداردبرد، آنگلوعرب و نژادهای خونگرم دیگر نقش بسزایی داشتهاند.
آکیرا توریاما آسترو بوی اثر اوسامو تزوکا را تحسین میکرد. همچنین تحتتأثیر کارتون سینمایی صد و یک سگ خالدار والت دیزنی قرار داشت و از این کارتون انیمیشنی به عنوان اثری با کیفیت بالا یاد میکرد. فیلمهای ابتدایی جکی چان نیز تأثیر چشمگیر و بسزایی در داستانهای او به ویژه فیلم کمدی هنرهای رزمی چان استاد مست داشت. آکیرا توریاما گفته بود که تحت تأثیر انیماتوری به نام تویو آشیدا و مجموعه تلویزیونی انیمه از دراگون بال خود بود. از آنجا او آموخت که جدا کردن رنگها به جای مخلوط کردن آنها باعث تمیزتر شدن هنر و رنگ آمیزی تصاویر میشود.
وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ و نبود هرگز بسزا پیغامبری را که خیانت کند در غنیمت بخشیدن میان غازیان، وَ مَنْ یَغْلُلْ و هر که خیانت کند بچیزی، یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ آن چیز آرد فردا برستاخیز، ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ پس آن گه بهر تنی گزارند پاداش آنچه کرد، وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (۱۶۱) و هیچ کس را ازیشان از پاداش نیکی چیزی بنکاهند.
ازبکستان در اصل محیط زیست طبیعی غنی و گوناگونی دارد اما چندین دهه سیاست زیانبار شوروی برای تولید هر چه بیشتر پنبه از این منطقه سناریوهای فاجعهباری را برای محیط زیست این کشور رقم زده و آلودگی و نابودی منابع آبی و خاکی و وخامت کیفیت هوای این کشور را به دنبال داشتهاست. دریاچه آرال که با خشکی روبرو شده پیش از این چهارمین دریاچه داخل خشکی روی زمین بود و اهمیت بسزایی برای معتدل کردن رطوبت هوا و کیفیت خاک اطراف داشت.
مصرف قهوه در تشدید و تکرار حمله تأثیر بسزایی دارد و همچنین مدت زمان حمله را نیز شدیدتر میکند.
از طرفی دیگر پیامبر به هنگام مهاجرت از مکه به مدینه سنگ بنایی مسجد قبا را گذاشت که نخستین مسجد در اسلام بود، حلقههای علم در این مسجد برگزار میشد، و پیامبر (ص) نیز در مسجد خویش در مدینه مینشست و به یارانش دین و آیین یاد میداد این موضوع اهمیت مساجد را در آموزش آشکار میکند، بنابرین مساجد علاوه بر نقش مذهبی نقش بسزایی در زمینه آموزشی ایفا میکنند و بیدلیل نیس که ساخت مساجد در هر منطقه اسلامی لازم و ضروری بود و جز اولویتها قرار داشت.
حصین برای تحصیل به ارمنستان رفت و در آنجا با صادق و علی مجیدی آشنا شد که باعث خلق آثاری در رپ فارسی شد که هنر علی مجیدی و موسیقیهای تلفیقی او نقش بسزایی در این امر داشت.
قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ایشان گفتند موسی را اکنون جواب بسزا آوردی و صفت آن بدانستیم و شناختیم، طلب کردند و پیش آن جوان پارسا یافتند و به پری پوست آن دینار بخریدند، و از آن که گران بها بود کامستندید و نزدیک بود که نخریدندی و نه کشتندی. عکرمه گفت بهای آن دیناری بود لکن خدای عز و جل حکمتی را که میدانستند چنان تقدیر کرد.
چون دست اجل گردن خصم تو همی بست از حبل وریدش بسزا یافت رسن را
فامّا حدیث حشمت: چنین خواندم در اخبار خلفا که چون هرون الرّشید، امیر المؤمنین از بغداد قصد خراسان کرد- و آن قصّه دراز است و در کتب مثبت که قصد بچه سبب کرد- چون بطوس رسید، سخت نالان شد و بر شرف هلاک شد، فضل ربیع را بخواند- و وزارت او داشت از پس آل برمک - چون بیامد برو خالی کرد و گفت: یا فضل، کار من بپایان آمد و مرگ نزدیک است، چنان باید که چون سپری شوم، مرا اینجا دفن کنید و چون از دفن و ماتم فارغ شوید، هر چه با من است از خزائن و زرّادخانه و دیگر چیزها و غلامان و ستوران بجمله بمرو فرستی نزدیک پسرم مأمون که محمّد را بدان حاجت نیست و ولیعهدی بغداد و تخت خلافت و لشکر و انواع خزائن او دارد. و مردم را که اینجااند، لشکریان و خدمتکاران، مخیّر کن تا هر کسی که خواهد که نزدیک مأمون رود، او را بازنداری و چون ازین فارغ شدی، ببغداد شوی نزدیک محمّد و وزیر و ناصح وی باشی و آنچه نهادهام میان هر سه فرزند، نگاهداری و بدان که تو و همه خدمتکاران من اگر غدر کنید و راه بغی گیرید، شوم باشد و خدای، عزّوجلّ، نپسندد و پس یکدیگر درشوید . فضل ربیع گفت: از خدای، عزوجل، و امیر المؤمنین پذیرفتم که وصیّت را نگاه دارم و تمام کنم. و هم در آن شب گذشته شد، رحمة اللّه علیه، و دیگر روز دفن کردند و ماتم بسزا داشتند. و فضل همچنان جمله لشکر و حاشیت را گفت: سوی بغداد باید رفت و برفتند مگر کسانی که میل داشتند بمأمون، یا دزدیده و یا بی حشمت آشکارا برفتند سوی مأمون بمرو.