بزور

معنی کلمه بزور در لغت نامه دهخدا

بزور. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بزر. تخم زعیر. بیضه پیله. ( آنندراج ). تخمها. بیضه های پیله. ( یادداشت بخط دهخدا ). تخمهای سبزی. ( فرهنگ فارسی معین ). تخم نباتات است ، و بزر هر نباتی در ضمن آن نبات ذکر شده است. ( از فهرست مخزن الادویه ).
بزور. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + زور )بطور اجبار و زیردستی. جبراً. با قوت و زور. ( ناظم الاطباء ). به کره. زورکی. کرهاً. بکراهت. قهراً. به عنف. به اکراه. قهراً. مکرهاً. ( از یادداشتهای دهخدا ).

معنی کلمه بزور در فرهنگ عمید

= بزر

معنی کلمه بزور در فرهنگ فارسی

جمع بزر
( اسم ) جمع تخمها تخمهای سبزی .

جملاتی از کاربرد کلمه بزور

یا بزور دلبری انداختند یا بزور قاهری انداختند
تئاتر ابزورد، شکل هنری با استفاده از فلسفه ابزوردیسم
گفت آنکه بزور عقل بر‌تاب سرپنجه عشق آهنین چنگ
آبزور فدیه و نیازی بوده که در مراسم دینی به کار می برده‌اند. در مراسم دینی چند قرص نان درون، یک پیاله آب، فشردهٔ هوم و شاخه‌ای رز (که بعداً به فشردهٔ انگور مبدل شد) و چیزهای دیگر بوده است که پیشوایان بر آن دعا می‌خوانده‌اند. این آب در اوستا موسوم است به زَئوتر که امروزه زَور گویند و یعنی نذر و نیاز مایع. این مراسم از زمان مهر به جای مانده که بعداً به شکل دیگری در آئین مسیح — به منزلهٔ آب مقدس مسیحیان — وارد شده‌است. زور در یسنا آبزور و در پهلوی آپزهر شده‌است.
بدانست خسرو که آن نیست گور که برنگذرد گور ز اسپی بزور
بزور غیرت و نیروی اتحاد و وفاق ز دست مردم بیگانه داد خویش گرفت
سپاه پومورزه در نبرد جنگل توخولا تلفات سنگینی را متحمل شد و یک سوم توان خود را از دست داد. از همین رو، نیروهای باقی‌مانده از ۶ سپتامبر شروع به عقب‌نشینی به سمت ورشو نمودند و به سپاه پوزنان پیوستند که همراه با آن در نبرد بزورا (۹ تا ۲۰ سپتامبر) شرکت داشتند.
از تنورم چون رسد طوفان بزور هیچ حاجت نیست رفتن در تنور
بوداژاپوف در وزن ۷۹ کیلوگرم کشتی آزاد قهرمانی کشتی جهان ۲۰۲۲ بلگراد شرکت کرد، او در این مسابقات سیف‌الدین آلکما از فرانسه و شهرت بزوروف از تاجیکستان را مغلوب کرد اما در مسابقه بعد به جردن باروز از آمریکا باخت و با توجه به حضور این کشتی‌گیر در فینال، به دیدار شانس مجدد رفت. او در مرحله شانس مجدد ساهرگلدی ساپارمیرادوف از ترکمنستان را شکست داد و به دیدار رده‌بندی رسید. وی در این دیدار علی-پاشا عمرپاشایف از بلغارستان را شکست داد و مدال برنز را بدست آورد.
در این مقاله آلبر کامو برای اولین بار واژه ابزورد را به کار می‌برد که بعدها الهام بخش گونه‌ای از تئاتر به نام تئاتر پوچی گردید که مارتین اسلین در کتابی به همین نام به توضیح آن پرداخته‌است.
هر تیر جفایی، که دو ابروی تو افگند بس کارگر آمد، که بزور دو کمان بود
در اینجا کامو هنرمند یا خالق ابزورد را وا می‌کاود. از آنجاییکه توضیح ناممکن است، هنر ابزورد محدود به شرحی از تجارب فراوان در جهان است. «اگر دنیا واضح و آشکار بود، دیگر هنری وجود نداشت». همچنین خلقت ابزورد باید مانع از قضاوت و داوری و همچنین سایه ای حتی جزئی از امید بشود.
.... آنان که می‌گویند ایرانیان اسلام را بزور شمشیر پذیرفتند راه خطا می‌پویند. آنان که می‌پندارند ایرانیان چون به شمشیر با اسلام برنیامدند از راه دین‌سازی و نیرنگ‌بازی رخنه بر بنیاد آن دین انداختند نادانی خود را نشان می‌دهند…
الحق بدور آدم و خاتم کسی بزور بیرون نبرده است ازین خاندان نگین
با آغاز تهاجم آلمان و در هنگام نبرد مرزی، گروه ارتش جنوب ورماخت به خطوط میان سپاه پوزنان و ووچ حمله کرد که ضمن شکست دادن قوای لهستانی ایشان را مجبور به عقب‌نشینی نمود. سپاه پوزنان در این درگیری‌ها مشارکت چندانی نداشت اما به دلیل نگرانی از احتمال محاصره شدن مجبور به عقب‌نشینی شد. در طول عقب‌نشینی نیروهای باقی مانده از سپاه پومورزه نیز به سپاه پوزنان پیوستند که همراه با یکدیگر در ضد حمله لهستانی‌ها (نبرد بزورا) شرکت داشتند. پس از شکست این ضد حمله، باقی مانده نفرات به ورشو عقب نشستند تا در دفاع از پایتخت مشارکت نمایند.
زحمت مکش که کس نگشاید در بقا وین در بزور دست کسی وا نمیکند
یک موجود بیگانه است که به هر چیزی دست بزند آن را به صورت ارگانیک هضم می‌کند. در هنگامی که شکار خود را هضم کرد چهره افراد خورده شده بر روی بدنش دیده می‌شود.سیاره مادر ابزوربالوف‌ها کلوم است و نژاد آن‌ها با اسلیتینها یکی است.
در این فصل، کامو مواردی از زندگی ابزورد را معرفی می‌کند. اولین موردی که وی اشاره می‌کند دن خوان، اغواگر سریالی زنان است که تا جایی که می‌تواند زندگی پرشور و شهوت‌انگیزی دارد. «هیچ عشقی اصیل نیست، مگر عشقی که کوتاه مدت و استثنایی باشد».
پادشاهی ذوق معنی بردنست نه بزور خشک دینی بردنست
زر بزور اینچنین ز دست مده خنجر خویشتن بمست مده