بزو. [ ب َزْوْ ] ( ع مص ) گردن کشی کردن. ( آنندراج ). || قهر کردن. ( آنندراج ). تطاول کردن. ( از اقرب الموارد ). تطاول کردن و غالب شدن بر کسی. ( ناظم الاطباء ). || سخت گرفتن. ( آنندراج ). || مقهور کردن و دارگیر نمودن. ( ناظم الاطباء ). مقهور کردن. ( المصادر زوزنی ). || کار کردن. ( آنندراج ). || بزا ( کجی پشت ) گردیدن. ( ناظم الاطباء ). مبتلا به بیماری بزا شدن. ( از اقرب الموارد ). بزو. [ ب ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9 ).
معنی کلمه بزو در فرهنگ فارسی
( اسم ) بزه ده کوچکی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند .
از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از سده نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهمترین بحث تفکر اسلامی بود. فارابی به پیروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بیابد. به همین سبب سعی میکرد موضوع «فیضان» و «[تجلی]» را با روش عقلی توضیح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند میداند. اما اظهار میدارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتاده است. او معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است.
استاج (سبزوار)، روستایی از توابع بخش روداب شهرستان سبزوار و در استان خراسان رضوی ایران است.
گوهرْ تو مرد تیر بزویی کَمُونْ تنگ تیرْ جا ننالمْ، نالم دَسِّ ته وارنگ
کاین درخت و من ببندم دست و پای رو سلاح آور بزودی از سرای
شهر اَسفِزار یا اَسفُزار یا سبزوار مرکز ولسوالی سبزوار با فاصلهٔ ۱۲۰ کیلومتری از مرکز ولایت هرات به سمت جنوب قرار دارد. شیندند دارای یک پایگاه هوایی (میدان هوایی نظامی) بزرگ است که به دست روسها در زمان اشغال افغانستان بنا شدهاست. این شهر شیندند در ۱۷ کیلومتری شاهراه قندهار–هرات، در منطقهای سرسبز و در کنار هاروت رود قرار دارد. بازار غنادی که اول شیندند است یک قریه خوش آب و هوا بوده و طبیعت زیبا دارد.
و آنچه به رای و حیلت توان کرد بزور و قوت دست ندهد. و بتو نرسیده ست که زاغی بحیلت مار را هلاک کرد؟ گفت: چگونه؟
آبانبار حاج کریم مربوط به دوره قاجار است و در سبزوار، بین میدان کارگر و میدان ۲۲ بهمن واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۲۵۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در ۱۹ سالگی پدرش تصمیم گرفت که اتین وارد صومعه شود ولی از آنجایی که سنانکور به مذهب علاقهای نداشت از آنجا گریخت و به سوئیس رفت. در آنجا ازدواج کرد ولی بزودی از همسرش جدا شد. سنانکور به فرانسه بازگشت.
تاریخ دقیق تولد او مشخص نیست؛ گویا در اوایل سده پنجم هجری یا دهه آخر سده چهارم هجری در نیشابور به دنیا آمدهاست. سپس در حوالی شهر سبزوار ساکن شد و تا مرگ-۴۵۸ هجری- همانجا زیست. داستان دعوت وی به دربار سلطان محمود غزنوی در سال ۴۱۴ هجری و کر شدن وی توسط غلامِ سلطان در تاریخ ذکر شدهاست.
برکند باب او در خبیر بزور دست در را ز قلعه و ربض او باره ار فکند
بزودی همه اسب ها زین کنند بتازند و خود جستن کین کنند
نام اسفزار در اوایل دوران اسلامی به منطقهای بین زرنگ و هرات گفته میشد که از شهرهای مهم این منطقه شیندند امروزی (سبزوار افغانستان، اسفزار افغانستن) است. این منطقه در زمان یعقوب لیث، محل زندگی کردها (کوچنشینان) بوده و برای مدتی تحت تسلط خوارج قرار داشت.
در هنگام تهاجم آلمان نازی به لهستان کشژانوسکی فرماندهی هنگ ۲۶ توپخانه سبک از لشکر ۲۶ پیادهنظام لهستان به عنوان جزئی از ارتش پوزنان که تحت فرماندهی ژنرال تادئوس کوتسبا بود را به عهده داشت. واحد تحت امر او طی نبرد بزورا از میان رفت.
افسوس که آفتاب عمرم بزوال نزدیک رسید و دیده در خواب و خیال
درو دشت ایران همه سبزو شاد دل کشوری شاد از شاه ماد
چویک چند روزی بر آمد ز جنگ بگرز و بزوبین و تیرو خدنگ
روز روشن چو رفت نیمی از او بزوالش کنند می تعبیر
طی روزهای بعد و به خصوص پس از نبرد بزورا واحدهای ارتش لهستان که زیر حملات مداوم زرهپوشها و هواپیماهای آلمانی قرار داشتند راه خویش را به سوی پایتخت محاصره شده گشودند. از روز ۱۳ سپتامبر شهر به صورت جدی محاصره گشت و تنها راه باقی مانده ارتباطی نواحی جنگلی میان ورشو و رود ویستولا بود.