بزندگی
معنی کلمه بزندگی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بزندگی
از مصطفی- صلعم- بشنو که گفت: علم فرایض نیمۀ علم باشد؛ علم، بنفسه تمامست، اما نیمهای وقسمت نیز در عالم پدید آید، حالت دو است: یکی حالت زندگانی و دیگر حالت مرگ. آنچه بزندگی معلوم شود، نصفی باشد؛ و آنچه بموت حاصل آید، نصفی باشد. اکنون گوش دار: علم و معرفت تو بجملۀ موجودات و بوجود خویشتن، یک طرف آمد! و علم تو بدو و بذات و صفات علیت یک طرف. پس علم فریضه، علم مادون اللّه است که نصف باشد؛ چون این نصف حاصل آید. آن نصف علم الهی نیز حاصل آمده باشد «وَعَلَّمَکَ مالَمْ تَکُنْ تَعْلَمْ». از علمها و معلومها که تواند خبر دادن جز رمزی که «أَلْعِلْمُ لایَحِلُّ مَنْعُهُ»!
هر که بمیرد و برآساید مرده نه بود مرده آن بود کی بزندگی بمیرد.
چنین که نام و نشانم بزندگی محو است چو بی نشان شوم از من که نام خواهد برد؟
دگر بزندگی بعد مرگ یوم نشور عقیده کردن باشد که هست آن همه راست
آن طعنها که خورد ز دشمن بزندگی وان تیرها که زد پس مردن به پیکرش
تیغی است ابرویش که از آن تیغ هر کسی مقتول شد بزندگی جاودان رسید
کوشم بزندگی و ننالم بگاه مرگ زین زندگی و مرگ که بودست شرمسار
بزندگی نه بدانگونه بود گرسنه چشم که شرح کردن آن تا بروز حشر توان
عمر تو اگر بخواب غفلت گذرد آن عمر کسی بزندگی کی شمرد
آنگاه گفتند: اگر کسی گوید که خدای عالم و قادر و زنده و و شنونده و بینا و قدیم است (بصفات) یا بذات قادرو عالم و حی و سمیع و بصیر و قدیم است؟ گوییم که این صفتها مر اورا ذاتی است. او قادر بقدرت و عالم بعلم نیست و زنده بزندگی نیست، بل این صفات مر اورا بذات است، از بهر آنک اگر این صفتها مر اورا ذاتی نبودی، هر یکی ازین صفتها یا محدث بودی یا قدیم. اگر هر صفتی محدث بودی واجب آمدی که پیش از حدوث این صفات، خدای نه قادربودی و نه عالم و نه زنده، و اگر خدای پیش از حدوث این صفتها قادر و عالم و حی نبودی این صفتها از که یافتی چو مر اورا خود بی این صفتها فاعل نبودی؟ و نیز روا نیست گفتن کآین صفتها مر اورا قدیم بودی، (چه) واجب آمدی که قدیم یکی نبودی، بل او قدیم بودی و قدرت او و علم او وذات او وسمع و بصر او و قدم او صفت قدیم بودی پس گفتند: درست کردیم که قدیم یکیست که صفات او نه محدث است و نه قدیم، بل ذاتی است.