بزرگواری

معنی کلمه بزرگواری در لغت نامه دهخدا

بزرگواری. [ ب ُ زُرْگ ْ ] ( حامص مرکب ) بزرگی. جلال. شکوه. افتخار. نجابت. اصالت. ( ناظم الاطباء ). عظمت. جلال. دولت. اقبال. ( آنندراج ). قفوة.خیر. مجد. ( منتهی الارب ). کبریاء. وقار. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). علاء. ( دستوراللغة ). مکرمت. مفخرت. ( مهذب الاسماء ). عظمت. عظم. علاء. علو. جبروت. کبر. کبریاء. ( السامی فی الاسامی ). مأثره. شرف. جلال. کرامت. مجد. مجدت. مکرمت. شرافت. نباهت. عزت. ذکر. عالیجنابی. ( یادداشت بخط دهخدا ). بزرگ بودن :
بزرگواری و کردار او و بخشش او
ز روی پیران بیرون همی برد آژنگ.فرخی.گشت بفضل و بزرگواری معروف
همچو بعلم بزرگوار فلاطون.فرخی.هر کس که قصد کرد بدو بی نیاز گشت
آری بزرگواری داند بزرگوار.فرخی.درخواستی تو شعرم این آمدت ز راوی
اینت کریم طبعی اینت بزرگواری.منوچهری.و کسری اپرویز به درجتی رسید در بزرگواری... کس ملکی را مانند آن نبود. ( فارسنامه ابن البلخی ص 102 ). بفرمود از آن خشم تا کرسی و طلسمها و تخت بدان بزرگواری از جای برکندند و مسجد را خراب کردند. ( مجمل التواریخ ).
اندر بزرگواری او نیست هیچ شک
وندر بزرگواران مانند او کم است.سوزنی.کز ملک عرب بزرگواری
بوده ست بخوبتر دیاری.نظامی.کای در عرب از بزرگواری
درخورد شهی و تاجداری.نظامی.چون رفت عروس در عماری
بردش ببسی بزرگواری.نظامی.خدای راست مسلم بزرگواری و حلم
که جرم بیند و نان برقرار میدارد.( گلستان ).

معنی کلمه بزرگواری در فرهنگ عمید

بزرگوار بودن، بلندهمت بودن.

معنی کلمه بزرگواری در فرهنگ فارسی

۱- عظمت . ۲- شرافت نجابت . ۳- جلال شکوه شوکت . ۴- توانایی قوت قدرت . ۵- علم حکمت .

جملاتی از کاربرد کلمه بزرگواری

در خطبه ۱۵۲ در کتاب نهج‌البلاغه، علی بن ابی طالب، در رابطه با ویژه بودن دین اسلام و برگزیده شدن این دین برای انسان‌ها سخن گفته‌است. همچنین در همین خطبه او اسلام را کانون بزرگواری معرفی کرده‌است. نگارنده نهج البلاغه در این خطبه به ریشه کلمه اسلام اشاره کرده و اسلام را هم خانواده واژه سلامت دانسته‌است. انتخاب اسلام به عنوان طریق و منهج از دیگر مواردی است که در این خطبه ذکر شده‌است.
شاه بزرگواری و از فر طلعتت شادست و خرم است وزیر بزرگوار
«هم برای رشادت قاسم سلیمانی و شجاعت نصرالله شعر می‌گویم و هم برای مرگ مظلومانه هاله سحابی قامت خمیده بهزاد نبوی، شجاعت علی مطهری و شعر سیمین بهبهانیمرا چه باک اگر بگویند که هم ادعای تبعیت از رهبری انقلاب دارد و هم دل در گرو مهر سید بزرگواری چون خاتمی؟من شاعری سیاسی و اجتماعی ام و برای بسیار کسان شعر می‌گویم کاری که آمنه بهرامی با ضارب اسید پاش خود کرد، برای من مضمون ناب شاعرانه است. تقاضای عفو برای ریحانه جباری که تا پای چوبه دار حاضر نشد از ادعای خودش دست بردار، جوهر مضمون شعر من است.»
ای موسی! برتری و بزرگواری نعت من، جباری و کامگاری صفت من، دیّان و مهربان نام من، در عالم خود که چون من؟ امید عاصیان بمن، درمان بلاها از من، شادی درویشان بفضل من، آرام ایشان بوعد من، منزلشان بر درگاه من، نشستن ایشان بامّید وصل من، بودن ایشان در بند عهد من، آرزوی ایشان سلام و کلام من، شادی ایشان بدیدار من.
سلطانعلی رودبند در روزگار تیمور لنگ می‌زیست و از برخورد میان این دو و پیشبینی‌های خواجه علی درباره آینده و جهانگیری تیمور داستان‌هایی آمده‌است. برپایه یکی از این داستان‌ها او رهاننده چند قبیله اسیر از دست تیمور لنگ بودک از بخش الوار گرمسیری لرستان اسیر کرده ک روایت از ایل پاپی بودند.ک به کرامت و بزرگواری سید سلطانعلی آزاد شدند. که بعدها سیاهپوشان نام گرفتند و البته برخی نیز این دیدارهارا رد می‎کنند.
که معنای آن چنین است: خداوندا بر محمد و بر خاندان محمد درود و رحمت فرست، همانگونه که بر ابراهیم و بر خاندان ابراهیم درود فرستادی؛ که تو ستوده و بزرگواری. خدایا محمد و خاندان محمد را برکت بخش، همانگونه که ابراهیم و خاندان ابراهیم را برکت دادی؛ که تو ستوده و بزرگواری.
ساسان شفیعی از مرگ شجاعانه اسلام با خبر شد و رفت به سراغ منوچهر… گفت: آقای پیروز؛ هر کاری که لازم است برای اسلام می‌کنیم؛ یک قبر در پرلاشز می‌خریم. در سالن یک هتل آبرومند مجلس یادبودش را برگزار می‌کنیم و همه تشریفات دیگر… مخارجش به عهده من؛ ولی شما بگویید چه کار باید کرد؟ روز بعد هم تلفن کرد که قرارداد را با فلان شرکت تشییع جنازه امضا کرد و چک صادر شده. مراسم یادبود هم در هتل… خواهد بود؛ و ظاهراً بقیه کارها را به منوچهر - که از آن همدردی و از این بزرگواری حظ و حتی تعجب کرده بود - واگذاشت. چون ساسان هیچ دوستی یا مناسبتی با اسلام نداشت جز آنکه می‌دانست او از دوستان پدرش بود. همین و بس.
بزرگواری کورا چو مشتری از قوس همی درفشد نور سعادت از ابرو
اما مهمتر از همه منش و بزرگواری صاحب در گشودن درهای این کتابخانه‌ها به سوی اهل علم است چنانچه مؤلف تاریخ قم می‌نویسند: «پیش از صاحب، ملوک و وزرا را رسم برآن بود که کتب خود را مانند جواهر و زر و سیم در خزانه‌ای می‌نهادند و اهل علم و طلبه را از مطالعه آنها محروم می‌گذاردند… ولی صاحب بن عباد دفاتر و دواوین و کتب بسیار از انواع علوم و اشعار و اصناف فنون و اخبار بر طلبه و اهل علم وقف کرد تا مطالعه آن می‌نمودند و از آن فوائد بسیار برمی‌داشتند و می‌نوشتند و این صفت گزیده‌ترین خصال مولاناست که هیچ وزیر و امیر و ملک و سلطان را این توفیق دست نداده‌است.»
تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ، چون پاک است و بی‌عیب خداوند تو، ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ (۷۸)، خداوند با بزرگواری و بنده‌نوازی.
بخت ما را نخوانده پیش آمد راستی را بزرگواری کرد
بزرگواری و آزادگی و نیکی را ز هر که یاد کنی مقطع است ازو مبدا
مورخان یونان عموماً عقیده دارند که کارهای کوروش پس از فتح لیدی نه تنها توأم با دادگستری بود بلکه بسی بالاتراز آن می‌نمود؛ همه بخشش و داد و بزرگواری بود، کوروش تا پایه داد نایستاد بلکه از آن مقام نیز فراتر رفت.
او به فرزندان خود می‌گفت هر کس فرومایه‌ای را بزرگ دارد، شریک پستی او گشته‌است و هر کس کار زشتی را نیکو پندارد، شریک زشتی آن شده‌است و هر که بزرگواری شما اصلاحش نکند، پس خواری‌اش را به او بنمایانید، که دارو ریشه درد را می‌کند.
اندر بلای سخت پدید آید فضل و بزرگواری و سالاری‌
خداوند اسلام را ویژه شما قرار داد و شما را برای آن برگزید. و این بخاطر آن است که اسلام از سلامت گرفته شده و کانون بزرگواری است. خداوند منهج و طریق اسلام را برگزید.
کای در عرب از بزرگواری در خورد سری و تاجداری
بی خردگیَست نا امیدی در عهد چو تو بزرگواری
گفت: خواندم گفت: آن تویی. او گفت: ما انزل اللَّه علی موسی التوراة، و لا علی محمّد القرآن، فأنزل اللَّه عز و جل هذه الایة: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ای ما علموا عظمة اللَّه اذا اجترؤا علی تکذیبه، و جحود رسالته، «إِذْ قالُوا» بزرگی خدای نشناختند که بر وی دلیری کردند، گفتند: «ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی‌ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‌ءٍ» فرو نفرستاد اللَّه هرگز بر هیچ مردم هیچ چیز.ابن عباس گفت: مالک بن الضیف بود که این آیت در شأن وی آمد رئیس جهودان و ربانی ایشان. چون این سخن بگفت، با قوم خویش شد. ایشان گفتند: ویلک ما هذا الّذی بلغنا عنک؟ چیست اینکه بما رسید که تو گفتی: ما انزل اللَّه علی موسی التوراة، و ما انزل اللَّه علی بشر من شی‌ء؟! جواب داد که مرا بخشم آوردند، و از سر غضب گفتم. پس جهودان وی را معزول کردند، و بجای وی کعب اشرف نشاندند.و بروایتی دیگر از ابن عباس آیت مکی است، و در شأن مشرکان قریش فرو آمد، که قدرت اللَّه را منکر بودند، و معجزات را رد کردند، و باین قول معنی «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ» ای: و ما آمنوا انّ اللَّه علی کل شی‌ء قدیر. عظمت اللَّه نشناختند، و جلال و بزرگواری وی ندانستند ایشان که معجزات را ردّ کردند، و قدرت اللَّه از آن قاصر شناختند. محمد بن الکعب القرظی گفت: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» لم یدروا کیف اللَّه.
به نقل از ابن شهرآشوب این اسم در آثار عربی پیشین وجود نداشته است و از این جهت بی‌همتا به‌شمار می‌آید. همچنین روایات زیادی اسم علی را که معنای علو و برتری دارد، به برتری علی در دانش، بزرگواری، تقوا، شجاعت، مهربانی و … مرتبط می‌دانند.