بریه. [ ب ُ رَی ْه ْ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر ابراهیم. ( منتهی الارب ). بریه. [ ب ُ رَی ْه ْ ] ( اِخ ) ( نهر... ) نهری است به بصره در مشرق دجله. ( از منتهی الارب ) ( از مراصد ). بریه. [ ] ( اِخ ) بیره. دهی است جزء بخش خرقان شهرستان ساوه. سکنه آن 112 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و سیب زمینی است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 1 ).
بریه یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در Duzaj Rural District واقع شده است. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، بریه ۴۴ نفر جمعیت دارد. بریه (الجزایر). بریه ( به عربی: البریة ) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه وادی تلیلات واقع شده است. بریه ۳٬۸۷۹ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه بریه در ویکی واژه
بریة صحرا، بیابان. برا بریة خلق، مخلو برایا.
جملاتی از کاربرد کلمه بریه
از محمد باقر: رسول خدا آیهٔ خیر البریه را خواند و بعد از آن به علی گفت: خیر البریه تو و شیعیان تو هستند.
رود اُردُن (به عربی: نهر الأردن)(به عبری: נהר הירדן تلفظ: نِهـِر هایاردِن) رودخانهای است که از دریاچه طبریه در سوریه سرچشمه گرفته و به دریای مرده در اردن میریزد. درازای آن ۲۵۱ کیلومتر است و مرز بین اردن و کرانه باختری را تشکیل میدهد.
بقعه اشموئیل پیغمبر مربوط به سدهٔ ۸ و ۱۰ ه.ق است و در شهرستان ساوه، بخش مرکزی، روستای پیغمبریه، اشموئیل واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۵۴ با شمارهٔ ثبت ۱۱۸۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
ازکیسه بریهای مکافات بیندیش ای غنچهگره چندکنی خردة زر را
میان اهل خرابات چون سفید شوم که من ز بیخبریهای خود خبر دارم
مقبره گنبد بزرگ آجری دارد و به شکل پلکانی متشّکل از دایرههای هممرکز ساخته شده که روی یک هشت ضلعی مینشیند و سپس بر روی مربّع قرار میگیرد. در بدنهاش هشت دریچهٔ مشبک ساخته شدهاست. صحن بنا به شکل برج، دارای چهار کنج تاقنماست. در قسمت پایین دیوارهٔ صحن، گچبریهایی وجود دارد و در پایین آنها نیز کاشیهای بزرگ و زیبایی با جلای فلزی به کار رفتهاست. این بنا به سبک معماری آذری بنا شدهاست.
لوکان هذا العلم یدرک بالمنی ما کان یبقی فی البریه جاهل
در روایات فراوانی که از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنین در منابع معروف شیعه نقل شده، آیه خیر البریه علی و پیروان او هستند.
در عبارت یزید بن شراحیل چنین آمده: من از علی شنیدم، گفت: رسول خدا از دنیا میرفت در حالی که سر آن جناب را به سینهام تکیه داده بودم، در آن حال فرمود: یا علی مگر نشنیدی کلام خدای عز و جل را که میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾ این خیر البریه، تو و شیعیان تواند.
صلاح العباد و رشد الامم وامن البریه من کل غم
بنفسی کتاب حاز کل فضیلة و صار لتکمیل البریه ضامنا
امامزاده سید ناصرالدین از نوادگان امام کاظم پیشوای هفتم شیعیان است و مقبریه این امامزاده در خیابان علیآباد در روستای علیآباد بزرگ دهستان سید ناصرالدین بخش زرین آباد ۱۶ کیلومتری شهر پهله در شهرستان دهلران استان ایلام میباشد.
آیه خیرالبریّه هفتمین آیه از سورهٔ بینه است که طبق تفسیرهای المیزان و مجمع البیان پیرامون جایگاه معنوی علی بن ابیطالب و شیعیان او صحبت میکند. معنی لفظی خیرالبریه، بهترین مخلوقان است.
گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای از گرد راه بی خبریها رسیده ای
این مُقری قرآن را درست میخواند؟ آری؛ صورتِ قرآن را درست میخوانَد ولیکن از معنی بیخبر! دلیل بر آنکه حالی که معنی را میباید رد میکند؛ به نابینایی میخواند. نظیرش مردی در دست قُندُز دارد قندزی دیگر از آن بهتر آوردند رد میکند پس دانستیم قندز را نمیشناسد. کسی این را گفتهاست که قندز است، او به تقلید بهدست گرفتهاست. همچون کودکان، که با گردکان بازی میکنند چون مغز گردکان یا روغن گردکان به ایشان دهی رد کنند که گردکان آنست که جغجغ کند این را بانگی و جغجغی نیست. آخر خزاین خدای بسیارست و علمهای خدای بسیار، اگر قرآن را به دانش میخوانَد قرآن دیگر را چرا رد میکند؟ با مقرییی تقریر میکردم که قرآن میگوید که قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکَلِمَاتِ رَبِّیْ لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ اَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّیْ اکنون به پنجاه درمسنگ مرکب، این قرآن را تواند نبشتن؟ این رمزیست از علم خدای؛ همه علم خدا تنها این نیست. عطاری در کاغذ پارهای دارو نهاد تو گویی همه دکان عطار اینجاست! این ابلهی باشد. آخر در زمان موسی و عیسی و غیرهما قرآن بود کلام خدا بود (اما) به عربی نبود. تقریر این میدادم (دیدم) در آن مقری اثر نمیکرد ترکش کردم. آوردهاند که در زمان رسول صلّی اللّه علیه و سلّم، از صحابه هرکه سورهای یا نیم سوره یاد گرفتی او را عظیم خواندندی و به انگشت نمودندی که سورهای یاد دارد؛ برای آنک ایشان قرآن را میخوردند. منی را از نان خوردن یا دو من را عظیم باشد الا که در دهان کنند و نجایند و بیندازند هزار خروار توان خوردن. آخر میگوید رُبَّ تالی الْقُرْآنَ وَالْقُرْآنُ یَلْعَنُهُ پس در حق کسیست که از معنی قرآن واقف نباشد. الا هم نیک است قومی را خدای چشمهاشان را به غفلت بست تا عمارت این عالم کنند؛ اگر بعضی را از آن عالم غافل نکنند هیچ (این) عالم آبادان نگردد. غفلت، عمارت و آبادانیها انگیزاند؛ آخر این از غفلت بزرگ میشود و دراز میگردد و چون عقل او به کمال میرسد دیگر دراز نمیشود؛ پس موجب و سبب عمارت غفلت است و سبب ویرانی هشیاریست. اینک میگوییم از دو بیرون نیست یا بنابر حسد میگویم یا بنابر شفقت. حاشا که حسد باشد، برای آنکه حسد را ارزد حسدبردن دریغ است، تا به آنکه نیرزد چه باشد؟! الا از غایت شفقت و رحمت است که میخواهم که یار عزیز را به معنی کشم. آوردهاند که شخصی در راه حج در بریه افتاد و تشنگی عظیم بر وی غالب شد تا از دور خیمه خُرد و کهن دید آنجا رفت کنیزکی دید؛ آواز داد آن شخص که «من مهمانم، المراد» و آنجا فرود آمد و نشست و آب خواست؛ آبش دادند که خوردن آن آب از آتش گرمتر بود و از نمک شورتر، از لب تا کام آنجا که فرو میرفت همه را میسوخت؛ این مرد از غایت شفقت در نصیحت آن زن مشغول گشت و گفت «شما را بر من حقست جهت این قدر آسایش که از شما یافتم شفقتم جوشیده است آنچ به شما گویم پاس دارید اینک بغداد نزدیک است و کوفه و واسط و غیرها اگر مبتلا باشید نشستهنشسته و غلتانغلتان میتوانید خود را آنجا رسانیدن که آنجا آبهای شیرین خنک بسیار است» و طعامهای گوناگون و حماّمها و تنعّمها و خوشیها و لذّتهای آن شهرها را برشمرد. لحظهای دیگر آن عرب بیامد که شوهرش بود تایی چند از موشانِ دشتی صید کرده بود؛ زن را فرمود که آن را پخت و چیزی از آن به مهمان دادن. مهمان چنانکه بود کور و کبود از آن تناول کرد بعد از آن در نیمشب، مهمان بیرون خیمه خفت. زن به شوهر میگوید هیچ شنیدی که این مهمان چه وصفها و حکایتها کرد؟ قصهٔ مهمان تمام بر شوهر بخواند. عرب گفت «همانا زن مشنو ازین چیزها که حسودان در عالم بسیارند چون ببینند بعضی را که به آسایش و دولتی رسیدهاند حسدها کنند و خواهند که ایشان را از آنجا آواره کنند و ازان دولت محروم کنند.» اکنون این خلق چنینند؛ چون کسی از روی شفقت پندی دهد حمل کنند بر حسد، الا چون در وی اصلی باشد عاقبت روی به معنی آرد چون بر وی از روز الست قطرهای چکانیده باشند عاقبت آن قطره او را از تشویشها و محنتها برهاند. بیا آخر چند از ما دوری و بیگانه؟ و در میان تشویشها و سوداها! الا با قومی کسی چه سخن گوید؟ چون جنس آن نشنیدهاند از کسی و نه از شیخ خود.
ساختار معماری و چیدمان فضاهای عمومی قلاعه بواسطه تغییر کاربریهایی که در طول زمان به خود دیدهاست در نوع خود بسیار جالب توجه است. از بازار اصلی با مغازههایی که از رونق گذشته آن حکایت میکنند، مجموعه حمامهای زنانه و مردانه، امامزاده، مسجد، حسینیه، خانه خوانین و… هرگوشهٔ این مجموعه یک معماری منحصر به فرد دارد.
ابوکبریه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اهواز در استان خوزستان ایران است.
خبر این است که کس نیست ز خود بیخبران ورنه در بی خبریها خبری نیست که نیست
(و اما باز آمدن نفس مردم بدین عالم از بهر جزای افعال خویش بر آن مثال که تناسخیان باطن گویند که نیکوکار توانگر و تن درست بازآید و بدکردار درویش و معلول بازآید، از این محال تر است. از بهر آنکه نه همه توانگران تن درستانند و نه همه درویشان بیماران، بل که این احوال بر تبادل به میان خلق موجود است و بسیار کس باشد که به اول عمر خویش توانگر و تن درست باشد و به آخر عمر درویش و بیمار باشد و بسیار کس باشد که به اول عمر درویش و بیمار باشد و به آخر عمر توانگر و تن درست شود و بسیار مردمان زایند بر توانگری و بمیرند در درویشی و بسیار اندر درویشی زایند و بمیرند اندر توانگری و بسیار توانگران ضعیف ترکیب و معلول باشند و بسیار درویشان قوی ترکیب و تن درست، و این احوال بر یک قانون موجود نیست میان خلق که واجب آید که خردمند را چنین تخیل اوفتد. و قول مختصر اندر رد این طریقت آن است که گوییم: آن کس که این مذهب دارد، از دو بیرون نیست: یا دین دار است یا بی دین است. اگر بی دین است، مر او را بر درستی دعوی خویش برهانی عقلی باید که چنان است که او همی گوید، و نیست اندر کتب قدما برهان بر صحت این قول. و اگر این دین دار است و به کتاب خدای مقر است، اندر کتاب خدای نیست که مر ثواب مطیعان و عقاب عاصیان را زمانی سپری شونده است، بل که چو اهل ثواب را یاد کرده است، گفته است: ایشان اندر نعمت ابدی باشند، بدین آیت، قوله: (ان الذین ءامنوا و عملوا الصلحت اولئک هم خیر البریه جزاوهم عند ربهم جنت عدن تجری من تحتها الانهر خلدین فیها ابدا)، و چو مر اهل عقاب را یاد کرده است، ایشان را نیز به خلد وعده کرده است اندر عذاب، بدین آیت، قوله: (ان الذین کفروا من اهل الکتب و المشرکین فی نار جهنم خلدین فیها اولئک هم شر البریه). و خدای تعالی نکوهیده است مر گروهی را که گفتند که ما را عذاب آتش جز روزگاری شمرده بنساود، و انکار کرده است بدین سخن بر ایشان، بدین آیت که همی گوید، قوله: (و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدوده قل اتخذتم عند الله عهد فلن یخلف الله عهده ام تقولون علی الله ما لا تعلمون). و چو آنچه به ظاهر کتاب خدای همین ثابت کرده شود از محال، به حجت عقل بر آن همی رد لازم شود و مر آن را تاویل واجب آید، بر خردمند واجب است که مر آن ظاهر را از خازن علم خدای تاویل طلب کند تا بدان تاویل شبهت از دل او برخیزد. و چه خرد باشد مر کسی را که سخنی گوید و بر طریقی بایستد که مر او را بر درستی آن نه ظاهر کتاب گواهی دهد و نه باطن آن و نه بر آن برهان عقلی ثابت شود؟ و مر دعوی او را ردی قوی تر از ثابت ناشدن برهان بر آن نیست و نایافتن حجت از کتاب خدای تعالی. و این خواستیم که بگوییم. و لله الحمد.)