برچک

معنی کلمه برچک در فرهنگ معین

(بَ چَ ) (اِ. ) تیغة شمشیر.

معنی کلمه برچک در ویکی واژه

از نام‌های زنانه در گویش بهاری. در قدیم نام هر مولود شاید سال‌ها پس از تولد از روی صفات و مشخصات ظاهری گذاشته می‌شد، بُرچَک نام مولود دختری بود که مو یا گیسوی پرپشت داشته باشد.
تیغة شمشیر.

جملاتی از کاربرد کلمه برچک

ز مژگان سرشکش برخ برچکید همه جامهٔ پهلوی بردرید
چو فغفور مر دیو را بنگرید سرشکش ز مژگان به رخ برچکید
چون‌ مرا بیند ز شرمش برچکد خوی از عذار گرتوانی آن عذار خوی‌دستان را بکش
گهی راند نرم و گهی راند گرم به رخ برچکان از مژه آب گرم
چو گل هر زمانی همی بشکفید سرشکش ز دیده به رخ برچکید
ور قطره ای ز جود تو بر خاک برچکد در دشت هر غبار که باشد شود عقار
چو رستم ز ایرانیان این شنید سرشکش ز دیده به رخ برچکید
یک قطره ز جرعهٔ شرابش گر برچکد از قدم به سندان
. . . ونی بگونه چون گل سوری و یاسمن چون برف قطره قطره بر او برچکید خون
آنی که به لطف تو سراسر نمکی چون بر گل تازه برچکیده نمکی