برهم

معنی کلمه برهم در لغت نامه دهخدا

برهم. [ ب َ هََ ] ( حرف اضافه + ضمیر مبهم ) با هم. ( آنندراج ). با همدیگر. با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ). || ( ق مرکب ) یکی بالای دیگری. ( یادداشت دهخدا ) :
بگفت این و زآن [ از جام نبید ] هفت برهم بخورد
وز آن می پرستان برآورد گرد.فردوسی.- برهم آمدن ؛ بروی یکدیگر آمدن. بر یکدیگرقرار گرفتن : اغتماض ؛ برهم آمدن چشم.
- برهم افتادن ؛ بر روی هم قرار گرفتن :
خوشا عشرت که خاطر در هم افتد
غم و اندوه در دل برهم افتد.ظهوری.- || با یکدیگر گلاویز شدن. جنگ تن به تن کردن : آنجا که تنگ بود زحمتی عظیم و جنگی برپای شد و برهم افتادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 467 ).
- برهم اوفتادن ؛ مجعد شدن. روی هم افتادن و نامنظم شدن :
مویت رها مکن که چنین برهم اوفتد
کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد.سعدی.- برهم بستن سخن ؛ سر هم کردن سخن. بافتن سخن. سخن دروغ بافتن [ : سجاع بنت حارث ] سخنها برهم بستی که از آسمان آمد. ( مجمل التواریخ و القصص ).
- برهم چیدن ؛ بروی هم آوردن. روی هم چیدن و جمع کردن :
ز بس داغ تو برهم چیده ام در سینه سوزان
چراغ اهل دل روشن شد از کاشانه ام امشب.علی قلی بیگ ( از آنندراج ).- برهم دریدن ؛ از هم جدا ساختن. پراکنده کردن :
همه میمنه پاک برهم درید
بسی ترگ وسر بُد که شد ناپدید.فردوسی.همه لشکر روم برهم درید
کسی از یلان خویشتن را ندید.فردوسی.- برهم شکستن ؛ خرد شدن. تکه تکه گشتن :
کمانها همه پاک برهم شکست
سوی نیزه بردند و شمشیر دست.فردوسی.- || شکست دادن.از هم پراکنده ساختن :
بسا رزمگاها که آن پیل مست
به حمله سپه پاک برهم شکست.فردوسی.- برهم کردن ؛ درشاهد ذیل از تذکرةالاولیاء عطار این ترکیب آمده است و علی الظاهر پهلوی هم قرار دادن و درآمیختن و با هم متحد ساختن معنی میدهد : بایزید گفت [ به سگ ] تو پلیدظاهر و من پلیدباطن بیا تا هر دو برهم کنیم تا بسبب جمعیت بود که از میان ما پاکی سر برکند.
- برهم گذاشتن ؛ بروی هم قرار دادن.
|| ( ص مرکب ) مجتمع. ( آنندراج ). فراهم آمده و مجتمع. ( ناظم الاطباء ).
- برهم اندام ؛ اندام بهم درآمده و درهم پیچیده و برهم نشسته و مجتمع:فُواق ؛ مرد بلندقامت مضطرب و برهم اندام. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه برهم در فرهنگ معین

(بَ هَ ) (ص مر. ) ۱ - فراهم آمده ، جمع شده . ۲ - پریشان ، مضطرب .

معنی کلمه برهم در فرهنگ عمید

۱. درهم، آمیخته.
۲. انباشته، انبوه.
* برهم خوردن: (مصدر لازم )
۱. به هم خوردن.
۲. پریشان شدن.
۳. پراکنده شدن.
۴. مخلوط شدن.
* برهم زدن: (مصدر متعدی ) ‹به هم زدن›
۱. زیرورو کردن.
۲. مخلوط کردن.
۳. خراب کردن.
۴. شوریده کردن.
* برهم شدن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز]
۱. برهم رفتن.
۲. پریشان خاطر شدن.
۳. آشفته شدن.
* برهم نهادن: (مصدر متعدی ) روی هم گذاشتن، روی یکدیگر نهادن.

معنی کلمه برهم در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- فراهم آمده مجتمع.۲- شوریده مشوش . ۳- پریشان مضطرب . یا در هم برهم یا در هم و برهم . شوریده و مشوش .
مصحف مرهم جمع براهم .

معنی کلمه برهم در فرهنگ اسم ها

اسم: برهم (پسر) (کردی)
معنی: بهره، حاصل، نام خوانندةکرد زبان «برهم حسن» ( نگارش کردی

معنی کلمه برهم در ویکی واژه

فراهم آمده، جمع شده.
پریشان، مضطرب.

جملاتی از کاربرد کلمه برهم

اهلی اگر مست بتی هم سجده شو با برهمن با شیخ مسجد کم نشین سجاده دور انداز هم
تا این که دیگر کسی شادی آلمان را برهم نزند
منه راز دل ما بر زبان شانه با زلفت چو زلف خود مزن برهم دل جمعی پریشان را
روی هم رفته، این داستان (و همچنین دنباله‌اش) بسیار از فرهنگ شرق برگرفته شده و همچنین اشاره‌های فراوانی به جُستارهای معنوی دارد (اگرچه به دین خاصی اشاره ندارد). گرچه در این سریال، تنها کار آواتار شکست یک فرمانروای ستمگر است، اما با تماشای دنبالهٔ این سریال، درخواهید یافت که می‌شود گفت که یک آواتار، به معنای کامل، برقرار کنندهٔ تعادل و ترازمندی در جهان است. میان ارواح و انسان‌ها، عناصر، خوبی و بدی و… همچنین از دید جنسیت و شخصیت، آواتارها پیوسته گوناگون و ناهماهنگ با یکدیگر پدیدار می‌شوند تا ترازمندی و تعادل برهم نخورد؛ همان‌گونه که به آسانی می‌توان ناهمسانی آنگ و کورا را درنگریست.
در خدمت طالع تو دارد سعد فلکی دو دست برهم
با ساده‌سازی یک محرک بسیار کلی (در یک سیستم خطی) به صورت برهم‌نهی محرک‌های ساده و خاص، محاسبهٔ پاسخ با استفاده از اصل برهم‌نهی بسیار ساده می‌شود.
خواری آن است که مال غیر را که تصرفش همراه خطر بود، خواهد. کسی که با دشمن مدارا کند، دوستان از او ترسند. کسی که بین دو کس را برهم زند، هلاکش بدست یکی از آن دوست.
به عنوان مثالی دیگر، در تحلیل تابع گرین، محرک به صورت برهم‌نهی بی‌نهایت تابع ضربه نوشته می‌شود و در نتیجه پاسخ نیز به صورت برهم‌نهی پاسخ ضربه خواهد بود.
رخ به جفا در نکشم وز وفا برهمه عشّاق دوانم فرس
آن گروه که وداها (متون مقدس هند باستان) را به عنوان متون اصلی دینی خود می‌پذیرد، صاحب‌اختیاری برهمن‌ها (روحانیون هندو) را قبول دارد، و قبول دارد که جامعه از چهار طبقه سنتی تشکیل شده، آستیکه نامیده می‌شود. گروهی که این امور را نمی‌پذیرد ناستیکه نامیده می‌شود.
در این تعریف برهم‌کنش، رابطه‌ای است که کاربر با یک شیء (لمس شدنی یا مجازی) برای دستیابی به هدفی برقرار می‌کند.
بخش دیگری معمای زندانی را مورد مطالعه قرار داده، مثلاً در یک شبکه که واحدها در میان نزدیک‌ترین همسایه‌های خود برهمکنش دارند یا در یک شبکه که واحدها می‌توانند گاهی اشتباه کنند و "استراتژی‌ها را توسعه دهند."
برهم زنند منزل و مأوای یکدیگر ویران کنند خیمه و خرگاه خویشتن
سرسوتی به حاکمیت خطاناپذیر وداها باور داشت و بر آرمان‌های پاکدامنی و برهمن‌پویی تأکید می‌کرد. در جهان امروزه سه تا چهار میلیون پیرو دارد.
ثابت پلانک و ν مقادیر صحیح ۱.۲.۳ و ... یا مقادیری کسری را می‌تواند اختیار کند .اگر مقادیر ν صحیح باشند به این پدیده اثر صحیح کوانتمی هال و در حالت دوم اثر کسری کوانتمی هال می‌گویند.اثر صحیح کوانتمی هال به سادگی قابل توضیح است، اما اثر کسری کوانتمی هال پیچیده تر است و وجود آن به برهم کنش‌های الکترون‌ها با هم مربوط است.
ناقوس را گره شده فریاد در گلو تا ناله ام به گوش برهمن رسیده است
جز شبههٔ حضور به دوران چه می‌رسد زان بت که نام او ز برهمن شنیده‌اند
پنجهٔ شاهین بود مژگان چو برهم می زند صعوهٔ دل صید چنگال سیه مستان مباد
آریونا بلراج یک بازیگر هندی در صنعت فیلم کنادا است. برخی از فیلمهای آریونا بلراج به عنوان بازیگر، سایه سگ (۲۰۰۶)، شاه ببر (۲۰۱۳) و برهماسترا در گوبی (۲۰۱۹) می‌باشند.
بو مسیلم گفت خود من احمدم دین احمد را به فن برهم زدم