برده

برده

معنی کلمه برده در لغت نامه دهخدا

( بردة ) بردة. [ ب ُ دَ ] ( ع اِ ) یکی برد. و آن جامه خطدار است. ج ، اَبراد، اَبْرُد، بُرود. ( از منتهی الارب ). واحد برد به معنی جامه مخطط. ( از اقرب الموارد ). || گلیم سیاه چهارگوشه که عرب آنرا در خود پیچند. ج ، بُرْد. ( منتهی الارب ). گلیم خط جرد. ( مهذب الاسماء ) . و رجوع به بُرْد شود. || هما فی بردة اخماس ؛ در حق آن دو کس گویند که باهم محبت دارند و هر دو یک کار کنند. ( منتهی الارب ).
- بردةالضأن ؛ نوعی از لبن. ( منتهی الارب ).
بردة. [ ب َ دَ ] ( ع ص ) ناگوارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || یقال : هی لک بردة نفسها؛ ای خالصه. || هو لبردة یمینی ؛ اذا کان لک معلوماً. || ( اِ ) علم است مر میش را وبه این معنی بدون الف و لام است. ( از منتهی الارب ).
بردة. [ ب َ رِ دَ ] ( ع ص ) سحابة...؛ ابر تگرگ بار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
بردة. [ ب َ رَ دَ ] ( ع اِ ) واحد برد و آن گاهی بمعنی دندان سخت سفید بکار رود. ( از اقرب الموارد ). || ناگوارد. ( منتهی الارب ). ناگواری. ( آنندراج ). در حدیث است : اصل کل داء البردة. ( منتهی الارب ). تخمه. ( از اقرب الموارد ). این لفظ بر تخمه نیز اطلاق می شود چنانکه گفته اند اصل کل داءالبردة و چون بیماری تخمه معده را سرد کرده و از هضم طعام باز میدارد لهذا نام این بیماری را از ماده برودت گرفته اند و خالی از تناسب نباشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || وسط چشم. ( منتهی الارب ). در اصطلاح طب ، برده رطوبت غلیظی است که در باطن پلک چشم متحجر میشود و در سفیدی به تگرگ شباهت دارد. ( مقاله سیم از کتاب سوم از قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 69 ). رطوبتی غلیظ و متحجر در باطن مژگان و مایل بسفیدی باشد و مانند تگرگ در شکل و سختی و بهمین لحاظ بدین اسم نامیده شده است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
برده. [ ب َ دَ / دِ ] ( اِ ) بنده و غلام. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کنیزک. ( غیاث اللغات ). عبد. رقه. مملوک. بردج. ( منتهی الارب ). و کلمه بردج معرب برده است :
فراوان ورا برده و بدره داد
زدرگاه برگشت پیروز و شاد.فردوسی.هم از جامه و برده و تخت عاج
زدیبای پرمایه و طوق و تاج.فردوسی.- برده بردن ؛ بنده کردن و با خود حمل کردن.
- برده پرور ؛ بنده پرور. که بنده میپرورد و تربیت می کند :

معنی کلمه برده در فرهنگ معین

(بَ دِ ) [ په . ] (ص . ) ۱ - غلام ، کنیز. ۲ - اسیر.

معنی کلمه برده در فرهنگ عمید

۱. بندۀ زرخرید، غلام.
۲. کنیز.
۱. حمل شده.
۲. آنچه کسی در قمار به دست آورده.

معنی کلمه برده در فرهنگ فارسی

غلام، کنیز، بنده زر خرید، بردگی: غلام بندگی
( اسم بردن ) ۱- حمل شده نقل شده . ۲- حرکت داده . ۳- دفع شده جدا گردیده . ۴- زن گرفته . ۵- نفع برده ( در قمار و بازی ). ۶- فرار داده . ۷- پیش افتاده پیروز شده ( در مسابقات و مانند آن ) . ۸- مجذوب .
دهی است در نسف و از آن ده است عزیز بردی محدث فرزند سلیم و شاید برده ای در بیت ذیل مولوی همین نسبت و مراد شیخ عزیز نسفی برده ای بوده باشد .

معنی کلمه برده در دانشنامه عمومی

برده (فیلم ۱۹۱۷). برده ( انگلیسی: The Slave ) یک فیلم کمدی صامت به کارگردانی آروید ئی. گیلستورم با نقش آفرینی بیلی وست و اولیور هاردی است که در سال ۱۹۱۷ اکران شد.
• بیلی وست
• اولیور هاردی
• لئو وایت
• لیاتریس جوی
• جو بوردو
• باد راس
• اتلین گیبسون
برده (فیلم ۱۹۶۲). «برده» ( انگلیسی: The Slave ) یک فیلم به کارگردانی سرجو کوربوچی است که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جانا ماریا کنله، کلودیو گورا، استیو ریوز، انتسو فی یرمونته و بنیتو استفانلی اشاره کرد.

معنی کلمه برده در دانشنامه آزاد فارسی

بُردَه
رجوع شود به:برد

معنی کلمه برده در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برده (ابهام زدایی).
...
[ویکی فقه] برده (قصیده). بُرْدَه ، یا بُراه، مشهورترین قصیده در مدح حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می باشد.
«برده » در اصل گویا بافته ای خشن از نوع گلیم بوده که استفاده های گوناگون داشته است . روزها آن را به دوش می انداختند و بدن را به آن می پوشاندند و شبها، جامه خواب بوده است . این معانی همه از روایاتی که درباره «برده» حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نقل شده ، آشکار است .
رابطه برده با شعر عربی
اما رابطه برده با شعر عربی ، در روزگار حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آشکار شده است : کعب بن زهیر پیوسته پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) را هجو می گفت و چون رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) خون او را مباح کرد، شاعر به خدمت پیامبر شتافت و قصیده ای در اظهار پشیمانی تقدیم آن حضرت کرد. در عوض ، حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، برده خود را به او بخشید. قصیده کعب که با کلمات «بانت سعاد» آغاز می شود، به همین نام شهرت یافته است ، نه برده . با اینهمه ، ماجرای برده و شَرَفی که نصیب کعب شده بود، در ادبیات عرب شهرتی شگفت یافت و آثار آن در ادب فارسی نیز پدیدار است . حدود ۶۰۰ سال پس از رحلت حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ماجرای برده تکرار شد. اما این بار، با آنکه در رؤیا رخ داده بود، چندان شهرت یافت و فراگیر شد که کلمه «برده » برای قصیده ای که به این مناسبت سروده شده بود، عَلَم گردید.
اسباب پدید آمدن قصیده
شرح زندگی بوصیری ، برای درک شرایط و احوال اجتماعی و روان شناختیی که موجب پدید آمدن قصیده شد، بسیار ضروری است . وی نسبت خود را از قریه ابوصیر در مصر یافته است ، اما او خود در ۶۰۸ق /۱۲۱۱م در دلاص یا بهشیم زاده شد، حدود ۱۰ سال در قدس زیست و سپس به مدینه رفت ؛ پس از آن ۱۳ سال در مکه به تعلیم قرآن مشغول شد. آنگاه به بَلْبَیس در کشور خود، مصر بازگشت و آنجا، در حدود سال ۶۵۹ق /۱۲۶۱م در دستگاه دولت ، در مقام «مباشر» (کاتب رسمی ) به خدمت مشغول شد. ۴ سال بعد، خود مکتب خانه ای برای تعلیم قرآن ایجاد کرد. بوصیری آنجا هم دوام نیاورد و به پشت گرمی ذوق شعری خود، رو به قاهره و درگاه بزرگان نهاد؛ اما چون توفیقی نیافت ، دوباره مکتب خانه ای به پا کرد و به تعلیم قرآن پرداخت . وی عاقبت در ۶۹۴ق /۱۲۹۵م در قاهره درگذشت . چنانکه ملاحظه می شود، بوصیری هیچ گاه نتوانست از راه قلم به جایی برسد. شعر او نه فاخر و بلندپایه و پرطمطراق است ، و نه لطیف و عاشقانه و شورانگیز. تنها جایی که ، به غیر از مدیحه معروف ، می توان شعر او را با لذت خواند، آنجاست که وی به انتقاد از دستگاه اداری مصر، و فساد کارمندان و قاضیان و دیگر طبقات اجتماع می پردازد؛ و بدین سان ، پرده از چهره جامعه ای که دچار انحطاط گردیده ، برمی دارد. وی به صراحت اشاره می کند که کارمندان ، محصولات مردم را می دزدند و از این راه لباس های ابریشمی می پوشند و باده می نوشند؛ کُتّاب ، به پارسایی تظاهر می کنند، اما شکم هاشان را به مال حرام می آکنند؛ قاضیان با تاویل ها و تفسیرهای مزورانه ، خیانت خود را توجیه می کنند؛ قبطیان ، ادعای مالکیت مصر را دارند؛ یهودیان ادعاهایی دیگر دارند و مسلمانان با هیچ کدام نمی سازند. قصیده بسیار مفصلی که ابن شاکر در فوات آورده ، و آن را مشهور خوانده ، آکنده از اینگونه موضوعات است ؛ اما قصیده با همه اعتباری که از نظر تاریخ و جامعه شناسی دارد، شعر ارجمندی به شمار نمی آید. بسیاری از قصاید و قطعات مشهور او نیز از همین قبیل است : ماجرای خری که مفتّش «شرقّیه » به عاریت گرفته بود و پس نمی داد، قصیده ای با انبوهی اصطلاحات مصری که در شرح تنگدستی خود برای وزیر فرستاد، و نمونه های دیگر. با اینهمه ، قصیده ای که به نام «برده » نامزد شده ، قصیده ای استوار، روان ، گویا و دارای نظمی روشن و منطقی است ، و بی تردید مشهورترین شعری است که در ستایش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) سروده شده است ، اما اسبابی که درباره سرودن آن نقل کرده اند، نیز مهم است ، زیرا خود، از جهات گوناگون موجب اعتبار و شهرت بسیار قصیده شده است و از سوی دیگر، علت تسمیه آن را به برده آشکار می سازد. گویا آنچنانکه بوصیری خود اشاره کرده ، به پیشنهاد زین الدین یعقوب از وزرای مصر بود که وی به سرودن چندین قصیده در مدح پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) رو آورد. در همان احوال بیمار شد و نیمی از اندامش فلج گردید. در ایام بیماری قصیده ای سرود و نامش را الکواکب الدریه فی مدح خیر البریه نهاد و به برکت آن ، از خداوند طلب شفا کرد. وی پیوسته آن را می خواند و می گریست ، تا شبی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به خوابش آمد، دست مبارک را بر اندام بیمارش کشید و برده ای بر او افکند. نام دیگر قصیده «براه» به معنی شفایابی از همین جا سرچشمه می گیرد. اما حکایت معجزه آمیز به همین جا ختم نمی شود، زیرا بر اساس روایت ، بوصیری که سلامت یافته بود، بامداد از خانه خارج شد و در راه درویشی که او نیز همه آن ماجرا را در خواب دیده بود، قصیده مدحیه را (که هنوز کسی از وجودش خبر نداشت ) از او طلب کرد.
حکایت های مختلف بر قصیده
...

معنی کلمه برده در ویکی واژه

schiavo
غلام، کنیز.
اسیر.

جملاتی از کاربرد کلمه برده

فرشته بندگیش را به اختیار کند پری رخی که ز کف برده اختیار مرا
ناقه بی‌صدای جرس نی سراغ پیش و نه پس می‌رود به‌دوش نفس باد برده قافله‌ای
تمام مطالب این بخش از لغت‌نامهٔ دهخدا، مادهٔ «آ»، نقل شده است؛ مگر آن‌که از منبع دیگری نام برده شده باشد.
به علت برده ام بونی از آن افتاده در دیرم به زلفت بسته‌ام عهدی از آن دربند زنارم
حریف عمر به سر برده در فسوق و فجور به وقت مرگ پشیمان همی خورد سوگند
این یک ویژگی جهانی نیست. دنیس نیلسن، در آغاز ارتباط اجتماعی خود با مردم مشکل داشت اما دوست باوفای خود را که سگی دورگه بود، دوست داشت. پس از دستگیری، وی بسیار نگران رفاه سگش بود؛ زیرا او نیز به پاسگاه پلیس برده شد.
دیروز و امروز صفوف خود را در مقابل کارگر در مقابل حق‌طلبانی که بیش از ۵ سال است حقشان خورده شده نگه داشتید، صفوف شما باید در مقابل کسانی باشند که خوزستان را به نابودی کشاندند. امروز صفوف شما باید در مقابل مافیایی باشد که کشور را به یغما برده است. من کارگر گروه ملی ۵ سال است مقاومت می‌کنم.
پیش از ورود واردوویان هیچ‌کس نمایشی را به زبان ترکی به روی صحنه نبرده بود و نخستین بار در ۱۸۶۹م واردوویان نمایشنامهٔ سزار بورجیا را در صحن سالن گِتیکپاشا، به زبان ترکی، بر روی صحنه برد.
کی بهمت رنجها برده بسی کی کند هرگز زیان بر ما کسی
ز نور روی چون خورشید برده نگار مهوشم از چشم ما خواب
مقبره تیموری، متعلق به یکی از سرداران معروف امیر تیمور گورکانی است. مقبره دارای سنگ قبر سیاه رنگی بوده که دزدیده شده‌است. بر دو روی سنگ، خطوطی حک شده بوده که به علت ساییدگی دقیقاً خوانده نمی‌شده؛ اما کلمه «عید خواجه» تا اندازه‌ای واضح‌تر از بقیه خطوط بوده‌است. (در کتب تاریخی، از عید خواجه به عنوان یکی از سرداران تیمور نام برده شده‌است.
توپلیتس بیش از همه برای کارهایش در زمینه نظریه عملگرها و ماتریس‌ها و به ویژه فضاهای با بعد نامتناهی شناخته شده‌است. او در سال ۱۹۱۱ ماتریس‌های توپلیتس را معرفی نمود که کاربردهایی در نظریه تبدیل‌های فوریه و کریستال‌شناسی دارند.
از وی به عنوان یکی از افراد تأثیرگذار بر محمود احمدی‌نژاد نام برده می‌شد و به وی لقب استاد احمدی‌نژاد داده شده بود.
چنان بد که از تازیان صدهزار نبرده سواران نیزه گزار
آنچنان با یاد نامت برده‌ام خود را ز یاد کز فراموشی نمی‌آید به یادم نام خویش
شکسته شب ز مستی سرمه دان را حسد برده درون حاسدان را
در نظریه آماری، شاخهٔ آمار بُعدبالا، داده‌هایی را مطالعه می‌کند که بُعد آن‌ها از بُعدهای مطرح شده در تحلیل چندمتغیرهٔ کلاسیک بزرگ‌تر باشد. آمار بُعدبالا متکی بر نظریهٔ بردارهای تصادفی است. در بسیاری کاربردها، بُعد بردارهای داده ممکن است بزرگتر از حجم نمونهٔ آن‌ها باشد.
سرو او مشکل ‌که ‌گردد مایل آغوش من خم شدن ها برده‌اند از گردن مینای ناز
از میان مجتهدان معاصر شیعه، تنها احمد قابل صراحتاً وجوب حجاب را رد کرده‌است و محسن کدیور نیز آن را به شدت زیر سؤال برده‌است. سایر فقهای معاصر شیعه و تمامی مراجع تقلید شناخته شده، حجاب تمام بدن و موها به جز صورت و دو دست را برای زن مسلمان غیرکنیز واجب می‌دانند.