برخور

معنی کلمه برخور در لغت نامه دهخدا

برخور. [ ب َ خوَر / خُر ] ( نف مرکب ) بهره مند. بهره ور. بهره بر. برخوردار. ( شرفنامه منیری ). خداوند بهره ، گویند در اصل برخ ور بوده یعنی خداوند بهره. ( شرفنامه منیری ). موجر. مالک. || ( اِ ) شریک وانباز. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ) :
ز بس عطا که دهد هرکه زو عطا بستد
گمان بری که مر او را شریک و برخور است.فرخی.|| شراکت. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || دهقان ( اوبهی ). بَرْخوَر ( شرفنامه منیری ). || خرج هر روزه و انبار ذخیره. || بهره مندی. ( ناظم الاطباء ). تمتع. ( فرهنگ فارسی معین ). || افتخار و سرافرازی. || نیک بختی و اقبال. || بخشش. || خرد کننده. ( ناظم الاطباء ).
برخور. [ ب َ خوَر / خُر ] ( اِ ) دهقان. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه برخور در فرهنگ معین

(بَ خُ ) (ص فا. ) ۱ - بهره مند. ۲ - شریک ، انباز.

معنی کلمه برخور در فرهنگ عمید

۱. بهره ور، بهره بر.
۲. شریک، انباز.

معنی کلمه برخور در فرهنگ فارسی

بهره ور، بهره بر، شریک، انباز
( اسم ) ۱- بهره ور بهرمند تمتع . ۲- شریک انباز .
برخور دهقان .

معنی کلمه برخور در ویکی واژه

بهره مند.
شریک، انباز.

جملاتی از کاربرد کلمه برخور

برخور زمال و جاه که در مجلس قضا مکتوب عمر تو بدرازی مسجّلست
هرکه دم از عشق زد و مُرد ازو زندگی‌ای یافت که برخورد ازو
در ماه دسامبر سال ۲۰۰۷ بروگمن به روزنامه آلمانی دی وِلت گفت که پیستوریوس از مزیت قابل توجهی نسبت به دوندگان پای مصنوعی برخوردار است.
این روش اخیر به عنوان یک ابزار مصنوعی از موفقیت بیشتری برخوردار شده‌است که مهمترین آن در سنتز ترکیب کامل استریکنین سمی معروف شیباساکی است.
بخش ۴:برای موارد فوت هر یک از افرادی که مجلس نمایندگان می‌تواند در صورت برخوردار بودن ازحق انتخاب یک نفر را از میان آنان به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب نماید، و برای موارد فوت هر یک از افرادی که مجلس سنا می‌تواند درصورت برخوردار بودن ازحق انتخاب یک نفر را از میان آنان به عنوان معاون رئیس‌جمهور انتخاب نماید، کنگره از طریق قانون پیش‌بینی‌های لازم را به عمل می‌آورد.
استرنفلد یک دهانه برخوردی در ماه‌ است.
ازان مادر که برخوردار باشد کزینسان بچه اش خونخوار باشد
از سر و سیرت تو همی برخورد خرد در قَدر و قُدرت تو همی‌گم شودگمان
دو عالم در تو پیدا کرده بنگر وصالش یافتی از وصل برخور
گر بر نخورد چشم من از سبزه خطش یارب که برخوراد زروی چو ماه دوست
آنچه بیرون شد از دهان مردار هست کز دوست نیست برخوردار
استلتوف یک دهانه برخوردی در ماه‌ است.
من از حیات جهان این دو مدعا دارم نظر به روی تو کردن، ز عمر برخوردن
خلق محمدی رابا زر که جمع کرده است؟ یارب که برخورد گل از زندگانی خویش
زنده نبود آنکه او را معرفت در کار نیست مرده پندارش که هیچ از عمر برخوردار نیست