برجستن
معنی کلمه برجستن در فرهنگ معین
معنی کلمه برجستن در فرهنگ عمید
معنی کلمه برجستن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه برجستن در ویکی واژه
چیزی را میان چیزهایی دیگر نمایانتر کردن؛ برجسته کردن: 💬 تصویر هه را با نورپردازی مناسب برجست. 💬 برای فروختن محصولم، فقط ویژگیهای مثبتش را برجستم!
جملاتی از کاربرد کلمه برجستن
کمالِ اهلِ تصوّف به چیست میدانی به معرفت، نه به برجستن و فرو جستن
راکبش بودن ازو وارستن است از مقام آب و گل برجستن است
گفتی که به عقل باش کاین رسوایی است برجستن و بانگ داشتن شیدایی است
چونکه بوی آدمی بشنید شیر جمله برجستند از جاشان دلیر
تا به تعظیم نهال تو ز جا برجستند سروها یکقلم از پای دگر ننشستند
جای درنگ نیست مرنجان در این رباط برجستن درنگ به بیهودگی روان
دل ز آتش عشق او آموخت سبک روحی از سینه بپریدن هر ساعت برجستن
پدر لیکن به من می گفت ای پور به برجستن نشاید گشت مغرور
این نگفته هنوز، برجستند گفتی آهو نه شیر سرمستند
میگساران همه از جای، سبک برجستند آن سیه بخت که در خواب گرانست منم