برافروختگی

معنی کلمه برافروختگی در لغت نامه دهخدا

برافروختگی. [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برافروختن و برافروخته شود.

معنی کلمه برافروختگی در فرهنگ فارسی

حاصل مصدر از بر افروختن حالت و چگونگی بر افروخته .

جملاتی از کاربرد کلمه برافروختگی

مقادیر زیاد تقاضای کل باعث برافروختگی می‌شود. اگر تقاضای کل در کوتاه مدت از عرضه کل در بلندمدت بیشترشود، باید تقاضای بیش از حد کالا از طریق استفاده بیش از حد منابع تأمین شود. این امر می‌تواند با استخدام کارگران اضافی برای جابجایی‌ها یا استفاده از آنها برای شیفت‌های کاری بیشتر یا بکارگیری از ماشین آلات حاصل شود. این نوع تولید ناپایدار محسوب می‌شود زیرا از کار(اشتغال) بیش از حد نمی‌توان به طور نامحدود حمایت کرد. از برافروختگی اقتصادی می‌توان با استفاده از زیرساخت‌های درست و از بین بردن تنگناها پیشگیری کرد.