برازنده. [ ب َ زَ دَ / دِ ] ( نف ) زیبنده : خالق خلق و نگارنده ایوان رفیعی فالق صبح و برازنده خورشید منیری.سعدی. || سزاوار. درخور. برازا. لایق : پیش بالای تو میرم چه بصلح و چه بجنگ چون بهر حال برازنده ناز آمده ای.حافظ.
معنی کلمه برازنده در فرهنگ معین
(بَ زَ دَ ) (ص فا. ) شایسته ، زیبنده .
معنی کلمه برازنده در فرهنگ عمید
۱. شایسته، لایق. ۲. زیبنده، مناسب.
معنی کلمه برازنده در فرهنگ فارسی
( اسم . برازنده ) ۱- شایسته لایق زیبنده : شغل برازنده. ۲- متناسب شکیل : اندام برازنده .
معنی کلمه برازنده در فرهنگ اسم ها
اسم: برازنده (پسر) (فارسی) (تلفظ: barāzande) (فارسی: بَرازنده) (انگلیسی: barazande) معنی: شایسته، لایق، سزاوار، ( صفت فاعلی از برازیدن )، ویژگی آنچه مناسب یا زیبنده ی کسی یا چیزی است
معنی کلمه برازنده در ویکی واژه
شایسته، زیبنده.
جملاتی از کاربرد کلمه برازنده
این ادعا که لذت گرایی یک «آموزه ای است که فقط خوکان به آن علاقه دارد» سابقه طولانی دارد. در اخلاق نیکوماخوسی (یا نیک سرشتان) (کتاب ۱ فصل ۵)، ارسطو میگوید که تعیین خیر با ملاک لذت، برازنده جانوران است. فایده گرایان مذهبی از همین منتقل با رویکرد رضایت الهی استفاده میکنند و لذتهای عقلانی را ذاتاً بر لذتهای جسمی برتری میدانند.
تا در چمن این سرو برازنده چمان است چیزی که به دل نگذرد اندوه خزان است
نباشد بر اندامت ای بی خبر لباسی ز بخشش برازنده تر!
«این کامیابی را بمن ده ای نیک ای تواناترین درواسپ که من به اژی دهاک (ضحاک) سهپوزه سهکله، شش چشم هزار چستی و چالاکی دارنده پیروزی یابم. باین دیو دروغ بسیار قوی که آسیب مردمان است باین خبیث و قویترین دروغی که اهریمن بر ضد جهان مادی بیافرید تا جهان راستی را از آن تباه سازد و که من هر دو زنش را بربایم هر دو را سنگهوک و ارنوک که از برای زادآوری دارای بهترین بدن میباشند هر دو را که از برای خانهداری برازنده هستند.»
آهنگسازان: فرامرز پایور / عبدالحسین برازنده
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ چون به هر حال برازندهٔ ناز آمدهای
برای جامعهشناسی که تاکنون توانستهاست ابهامهای عمیق جامعه را به تحلیل بکشد، همین بس و برازنده که بنیانگذارش مردی دارای شخصیتی مبهم و دو چهره بود
ای برازنده به بالای تو تشریف خدائی به چه نامیت بخوانم نه خدائی نه جدائی
۱۳۱۰- ضبط صفحاتی به همراهی تار عبدالحسین برازنده
لاوی مدرک دکترا نداشت و خودش نیز چنین ادعایی نمیکرد. اما اعضای شورای نهم کلیسای شیطان، در زمینه پژوهشهای شیطانی به او دکترای افتخاری داده بودند با فرض اینکه کتاب انجیل شیطانی نیز پایاننامهٔ لاوی باشد؛ بنابراین لاوی در حلقه دوستانش، معمولاً به نام دکتر لاوی خوانده میشد. آنها باور داشتند که این لقب برازندهٔ اوست. او یک نوازنده کارکشته بود و معمولاً مردم عادت دارند چنین افرادی را استاد خطاب کنند. با این حال، خود لاوی اصراری نداشت دکتر خطاب شود و از سوی افرادی که با وی صمیمیت چندانی نداشتند، عموماً آقای لاوی خطاب میشد و البته بعضی از دوستان بسیار نزدیکش او را تونی صدا میزدند.
در این سفر زمینه تحصیل فرید زلاند پسر جلیل زلاند در ایران فراهم شد. او همانجا درس خواند و در معرفی آهنگهای افغانی و آهنگسازی برای آوازخوانان معروف ایران سهم برازندهای گرفت.
بلی: آرایش ملک، و پیرایه آن عدالت است و آسایش سلطان، از آسایش رعیت هیچ جامه بر قامت شهریاران برازنده تر از کسوت معدلت نیست و هیچ تاجی رخشنده تر از افسر مرحمت نه.
ای آنکه تو خالقی و ما بنده تو بر بنده عطا بود برازنده تو
چنان پیداست که [با] گذشت سی سال پس از تولد [زرتشت]، در آن سرزمین که پس از نوروز جشن «وهار بودگ» برقرار بود، رفته بود. جایی مخصوص پیدا بود که مردمان از نواحی بسیار بدان جشنزار میرفتند… [پس از] سپری شدن پنج روز از جشن… بامداد، زرتشت برای کوبیدن هوم به کناره آب دائیتی رفت که به سبب دیدار زرتشت در آنجا، رد (رئیس) آبهاست. [عمق] آب تا به چهارخانه بود و زرتشت بدان بگذشت. نخست تا ساق پای او بود، دوم تا زانو، سوم تا محل جدا شدن دو ران و چهارم تا گردن… هنگامی که از آب بیرون آمد و جامه پوشید آنگاه بهمن امشاسپند را دید، به شکل مرد نیکچهر، روشن، برازنده.
شاهد طبع مرا نعت برازنده است پیرهن مصطفاست بر قد حسان او
رنه دومی نیل نقّاد هنری نشریهٔ لوموند دربارهٔ امینالله حسین چنین اظهار نظر میکند: در مینیاتورهای ایرانی، روح پارسی را میتوان مجسم دید. هنر حسین، انسان را به گذشتهای زنده و نشاطبخش میبرد که همچنان از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاست. مجموعهای که او فراهم آوردهاست، از یک شخصیت برازنده، یک زبان موسیقی اصیل، پاک، روشن و یک احساس قوی حکایت دارد که بلافاصله به قلب راه مییابد.
فروزنده سرفرازندهای درازی ولیکن برازندهای
سلاله ز برازنده ذات او تقوی نتیجه زمزکی صفاتش استغناست
روچستر که در اواسط تا اواخر سی سالگی خود بود، به عنوان فردی با قد متوسط و بدنی ورزشکار، سینه پهن و لاغر پهلو، هر چند نه بلند و نه برازنده توصیف میشود.