بدیل

معنی کلمه بدیل در لغت نامه دهخدا

بدیل. [ ب َ ] ( ع اِ ) هرچه بجای دیگری بود. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). بدل چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).بدل. عوض. ج ، ابدال و بدلاء. یقال : «هذا بدیل ماله عدیل ». ( از اقرب الموارد ). خلف از چیزی یا کسی. آنکه تواند بجای دیگری بود. ( یادداشت مؤلف ) :
جشن فریدون خجسته باد و همایون
بر عضد دولت آن بدیل فریدون.فرخی.در جهانداری بملک و در عدو بستن بجنگ
هم سلیمان را قرینی هم فریدون را بدیل.فرخی.از جهان علم و دین بری وین جا
حکمت و پند ماند از تو بدیل.ناصرخسرو.ور جز در تست بوسه جایم
پس من نه بدیل بوالعلایم.خاقانی.بدیل دوستان گیرند و یاران
ولیکن شاهد ما بی بدیل است.سعدی ( طیبات ).- بدیل یافتن ؛ عوض یافتن. چیزی را بجای چیز دیگر بدست آوردن :
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب.رودکی ( احوال و اشعار رودکی ، نفیسی ص 969 ).
بدیل. [ ب َ ] ( اِخ ) نام خاقانی شروانی. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) :
بدل من آمدم اندر جهان سنایی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد.خاقانی.
بدیل. [ ب ُ دَ ] ( اِخ ) نام چند تن صحابی و چند تن محدث است. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به الاصابة و امتاع الاسماع شود.

معنی کلمه بدیل در فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) عوض ، جانشین .

معنی کلمه بدیل در فرهنگ عمید

عوض، جانشین.

معنی کلمه بدیل در فرهنگ فارسی

ابن علی
عوض، جانشین، بدلائ جمع
( اسم ) هر چه بجای دیگری بود عوض جانشین . جمع : ابدال بدلائ .
نام چند تن صحابی و چند تن محدث است .

معنی کلمه بدیل در فرهنگستان زبان و ادب

{variant} [موسیقی] 1. اصطلاحی برای روایت های مختلف از یک اثر موسیقایی 2. تغییر ناگهانی از مقام بزرگ به کوچک یا بر عکس 3. روایت های مختلف از یک موسیقی مردمی که، با تغییراتی، از یک ناحیه به ناحیۀ دیگر انتقال می یابد

معنی کلمه بدیل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بدیل (ابهام زدایی). بدیل ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بدیل بن ورقاء خزاعی، از صحابه پیامبر (صلوات الله علیه وآله) و از چهره های مؤثر در تاریخ صدر اسلام و شیخ قبیله خُزاعه• بدیل بن حضیر همدانی، ز خاندان بنی مشرق از قبیله هَمْدان و ساکن کوفه• بدیل بن ابی ماریه، از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)• بدیل بن صریم، یکی از قاتلین حبیب بن مظاهر در واقعه کربلا
...

معنی کلمه بدیل در ویکی واژه

عوض، جانشین.

جملاتی از کاربرد کلمه بدیل

باشگاه بسکتبال الریاضی بیروت،یک باشگاه ورزشی لبنانی است. این تیم در سال ۱۹۳۴ایجاد شد و به یک باشگاه بزرگ لبنان تبدیل شده‌است. این باشگاه نماینده منطقه سنی منارا در بیروت است.
بدیل صریم ازکمین گاه تاخت سرازنامور پیکرش دور ساخت
گروه ارتش دن از مقر ارتش یازدهم در بخش جنوبی جبهه شرقی در ۲۲ نوامبر ۱۹۴۲ ایجاد شد. گروه ارتش دن فقط تا فوریه ۱۹۴۳ دوام آورد، زمانی که با گروه ارتش ب ترکیب شد و به گروه ارتش جنوب جدید تبدیل شد.
تو قدر خود کجا دانی به تبدیل که تا زنده شوی در عین تنزیل
مرغان به باغ نغمه سراسر خوش از وصول تبدیل کند تو هم به گل وصل خار هجر
پی تبدیل هم آید به نشیب و بفراز گر رود حکم تو در باغ جهان چون جدول
ما یا آنیم و این دگر فرع یا غیر تویم بی‌دو تبدیل
آنکه هر سال میکند تبدیل فصل صیف و شتا علی است علی
ریاضت: ترک لذات نفس است و تهذیب اخلاق نفسانی و تبدیل صفات زشت و نکوهیده به حالات پسندیده.
هر رنج که در راه عبادت کشی ای فیض در آخرت آن یابد تبدیل براحت
بدان نسبت که باری بی شریکست نگار ما بیاری بی بدیل است
جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن شد ز تبدیل خدا لایق گلزار فطن
لیک ار هزار سال بتابد به کان قیر بر مومیا نگردد و تبدیل کان قار