بدکاره

معنی کلمه بدکاره در لغت نامه دهخدا

بدکاره. [ ب َ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) بدعمل ( زن ). زن تباهکار.زانیه. هرزه. فاجر. ( یادداشت مؤلف ) : زاهد... خانه زن بدکاره ای مهمان شد. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه بدکاره در فرهنگ معین

( ~. رِ ) (ص مر. ) ۱ - آن که مرتکب کارهای بد شود، بدکردار. ۲ - شریر، موذی . ۳ - فاسق ، زناکار، روسپی .

معنی کلمه بدکاره در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه مرتکب کارهای بد شود بد کردار بد عمل بد فعل بدفعال. ۲ - شریر موذی . ۳ - فاسق فاجر زنا کار لواط کننده .
زن تبهکار هرزه .

معنی کلمه بدکاره در ویکی واژه

آن که مرتکب کارهای بد شود، بدکردار.
شریر، موذی.
فاسق، زناکار، روسپی.

جملاتی از کاربرد کلمه بدکاره

گر بترسد ز مرگ بدکاره نتوان کرد عیب بیچاره
خود زنی بدکاره کز بیگانه آبستن شود هرچه می‌زاید حرامست ار پسر یا دخترست
روی نیکان شود سپید چو ماه روی بدکارهمچو قیر سیاه
درین مرز بدکاره مردم بسی است که او را سر و کار با هر کسی است
شیر بد خلق تخم شر باشد شیر بدکاره خود بتر باشد
چو شد نومید وصل لچمن و رام براندیشید آن بدکاره بدنام
چو روید از دل این خاک جز نفاق و حسد چه زاید از زن بدکاره جز نکوهش و ننگ
سرآمد بود آن بدکاره در عیب ز نقصان شد زیادت عیب بر عیب
من آنم که عاق ستمکاره را مر آن زشت ناپاک بدکاره را
لاهوت و ناسوت من او هاروت و ماروت من او مرجان و یاقوت من او بر رغم هر بدکاره‌ای