بدمهر
معنی کلمه بدمهر در فرهنگ معین
معنی کلمه بدمهر در فرهنگ عمید
۲. بداندیش، بدخواه.
معنی کلمه بدمهر در فرهنگ فارسی
معنی کلمه بدمهر در ویکی واژه
بد - اندیش.
جملاتی از کاربرد کلمه بدمهر
بتان گل رخ مه روی لیک بدمهرند به سان ماه همه شب روند و هر جایی
بتا بدمهر و سنگین دل چرایی چرا با وصل ما در ماجرایی
شنیدهستم که آن بدمهر بدخو دگر باره شد اندر بند ویرو
کینه افلاک بین بدمهری اختر نگر در نگر کینه اختر نگر
شها زمانه بدمهر بعد چندین سال که شد نصیب لبم خاکبوس این درگاه
محبوب دل و جانرا افکنده نگون خواهی تا از سر بدمهری بیرون کشی از . . . ن کین
بدمهری و قطعیت او بین، که چون زبان اغلب به کام دشمن ملک است خنجرم
به خشم اندر بکن لختی مدارا مکن بدمهری خویش آشکارا
بتیست گل رخ مه روی لیک بدمهرست به سان ماه، رخش شب رویست هر جایی
بارها پیچیده باشد بر سرم سودا و رفته پیش آن بدمهر و از من روی بر پیچیده باشد