بدسرشت

معنی کلمه بدسرشت در فرهنگ عمید

بدذات، بدطینت، بدجنس، بداصل، بدنهاد.

معنی کلمه بدسرشت در فرهنگ فارسی

( صفت ) بد نهاد بد ذات بد اصل بد طینت مقابل نیک سرشت خوب سرشت.

جملاتی از کاربرد کلمه بدسرشت

ادیبانی که این پرسش نوشتند نیندار گول و نادان‌، بدسرشتند
که خاتوره مادر عوج زشت یکی زشت پتیاره بدسرشت
کسیکه داور کردارهای نیک و بد است بجز بدی، ندهد بدسرشت را کیفر
بدو گفت کای بدرگ بدسرشت چه کردی بدین گونه اندر بهشت
تو با احمد و حیدر اندر بهشت من اندر کف دشمن بدسرشت
نتوان به پند کرد نکو بدسرشت را صیقل گری نمیکند آیینه خشت را
با بدسرشت پرتو نیکان چه می کند؟ در بال زاغ نیست اثر چشم زاغ را
چنین گستری مدح این بدسرشت ثنای کریمان چه خواهی نوشت؟
الکنی کوری کری لنگی شلی زشتی کلی بدسرشتی ا‌حولی زشتی نحیفی ناتوان
دیو را خواهی ببین کردار مرد بدسرشت ور فرشته خواهی اینک مردم نیکو خصال