بخون

معنی کلمه بخون در لغت نامه دهخدا

بخون. [ ب َ ] ( اِخ ) نام ستاره مریخ است که در فلک پنجم می باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). مریخ. ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ سروری ). || ( اِ ) صعوبت و اشکال. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بخون در فرهنگ عمید

مریخ، بهرام.

معنی کلمه بخون در فرهنگ فارسی

نام ستاره مریخ است که در فلک پنجم میباشد مریخ .

جملاتی از کاربرد کلمه بخون

شیر ها از بیشه سر بیرون زدند بر علف زار بزان شبخون زدند
آسیاب قطب‌آباد یکی از آسیاب‌های تاریخی متعلق به دورهٔ قاجاریه است. سنگ‌های این آسیاب به وسیلهٔ آب چشمهٔ قدیمی «بخون» که از روستای علویه جهرم سرچشمه می‌گیرد، به حرکت درمی‌آمده‌است. این بنا به شمارهٔ ۱۵۵۷۰ در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۸۵ به ثبت آثار ملی ایران رسیده‌است.
مرا که رفته بود آنچنان نگار از دست رخم بخون دل آخر نگار چون نبود
قربان کشند و خوان بنهند از برای دوست ما خویشتن بخون بکشیم از برای یار
کس نداند جز شهید این نکته را کو بخون خود خرید این نکته را
چو تیغش خصم را چون گُل بخون شُست گل نصرت ز تیغ او برون رُست
وقت کوچست و کرده مهجوران خاک ره را بخون دیده خضاب
مرا دعای دو شب واجب‌ست بر ذمه که باد هر دو ز شبخون صبح فارغ بال
گشته سیراب سنانیست ترا تشنه بخون خورده زهر اب حسابیست ترا رمح گزار
گوی‌ تا در نیمه‌ شب شبخون کنیم دشت را از خونشان گلگون کنیم
بیتو ندارم شکیب وز تو نخواهم گسست گر بفتد تن بخون ور برود سربدار