بخدا

معنی کلمه بخدا در لغت نامه دهخدا

بخدا. [ ب ِ خ ُ ] ( سوگند، صوت ) کلمه قسم یعنی سوگند بخدا. ( ناظم الاطباء ). قسم بخدا. سوگند بخدا. واﷲ. باﷲ. تاﷲ. ایم اﷲ. قسم خدا و برای خدای تعالی. ( آنندراج ) :
بخدا که گر بمیرم که دل از تو برنگیرم
برو ای طبیبم از سر که دوا نمی پذیرم.سعدی.بخدا هرکه آفرید ترا
رفت از خویشتن چو دید ترا.؟ ( از آنندراج ).و رجوع به خدا شود.

معنی کلمه بخدا در فرهنگ فارسی

قسم بخدا سوگند به خدا .

جملاتی از کاربرد کلمه بخدا

بخدائی که . . . ن فرض کردست بندگی کردن
حَمْدون قصّار گوید توکّل دست بخدای تعالی زدن است.
معتقد اهل سنت برین قاعده بنا نهادند: تا گفتند خدا را هم بخدا شناسیم، یعنی که تا رب العزّة خود را با دل بنده تعریف نکند، و شواهد صفات قدیم در دلِ وی ثبت نکند، بنده به معرفت او راه نبرد، اینست که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: «و اللَّه لو لا اللَّه ما اهتدینا و لا تصدّقنا و لا صلّینا»
آنرا که تو کل بخدا همچو خلیل است بر صولت نمرودی و بر نار بخندد
هر که آگه ز دل سوخته من باشد بخدا رحم کند گر همه دشمن باشد
وَ قالَ مُوسی‌ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ موسی گفت: من فریاد میخواهم و زینهار بخداوند خویش و خداوند شما، مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ (۲۷) از هر گردنکشی که بنمی گرود بروز شمار.
دختر فرعون گفت: هل لک من آله غیر ابی؟! جز از پدر من ترا خدایی هست؟! ماشطه گفت: الهی و آله ابیک و آله السّماوات و الارض و احد لا شریک له. دختر برخاست گریان پیش پدر شد. پدر مرو را گفت: چرا میگریی؟ گفت: ماشطه مرا گفت که: خدای من و خدای پدر تو و خدای هفت آسمان و زمین یکی است، یگانه و یکتا که او را شریک و انباز نیست. فرعون مرو را بخواند و او را بعذاب خویش بیم داد، گفت: اگر از این گفتار و این دین که داری برنگردی و بخدایی من اقرار ندهی ترا بمیخ بند هلاک کنم. ماشطه با وی همان گفت که با دختر گفت و از توحید اللَّه برنگشت.
بخدا و رسول و کعبه اگر این تقاضا ز بهر کهنه ونوست
بخدایی که دست قدرت او ماه را عاجز محاق کند
بخدای بستم از کدرت کائنات رستم بدو دست چنگ در سلسله صفا زدم من