بحت

معنی کلمه بحت در لغت نامه دهخدا

بحت. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ساده و خالص از هر چیز: یقال عربی بحت ؛ ای محض. و شراب بحت ؛ ای صرف. خیر بحت ؛ ای لیس معه غیره ، و مؤنث آن به هاء است و نزد بعضی مثنی ومجموع و مصغر نشود. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).بی آمیغ و ساده و خالص از هر چیز. ( آنندراج ). ناب. صافی. بسیط. بی آلایش. ج ، بحوت. ( ناظم الاطباء ). || طعام بحت ؛ طعامی بی نان خورش. ( مهذب الاسماء ).
بحت. [ ب َ ] ( اِخ ) محمدبن علی بن بحت. محدثی بوده است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
بحة. [ ب ُح ْ ح َ ] ( ع اِمص ) گرفتگی گلو و گرانی آواز. ( منتهی الارب ). گرفتگی آواز. ( غیاث اللغات ). گرفتگی گلو. گرانی آواز. ( آنندراج ). غلظت در آواز و صوت. در لغت گرفتگی آواز باشد، واگر بر اثر بیماری باشد آنرا بحاح گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به بح و بحاح و بحوح شود.
بحة. [ ب َح ْ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) زن گلوگرفته گران آواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه بحت در فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (ص . ) ناب ، ساده ، ویژه .

معنی کلمه بحت در فرهنگ عمید

ساده، خالص، محض، صاف، بی درد، بی غش.

معنی کلمه بحت در فرهنگ فارسی

ساده، خالص، صافی، محض، بی درد، بی غش
( صفت ) ناب ساده ویژه : وجود بحت . یا عامی بحت . عامی محض .
محمد بن علی بن بحت محدثی بوده است .

معنی کلمه بحت در ویکی واژه

ناب، ساده، ویژه.

جملاتی از کاربرد کلمه بحت

در مَنْبِجْ و در خانواده‌ای از بحتر، شاخه‌ای از قبیلة طَیّ، زاده شد (برخی زادگاه او را روستایی مجاور منبج به نام خُرْدُفنه می‌دانند). بحتری هرگز پیوند خود را با زادگاهش نگسست، بلکه با ثروت سرشاری که طی سالیان دراز از راه شاعری دربار فراهم آورده بود املاک فراوانی در آن شهر خرید و با استفاده از اصل و نسب خود مناسبات پرمنفعتی نیز با اولیای امور برقرار کرد.
آقای خرچنگ تنها شخصیتی از باب اسفنجی است که برپایه یک شخص خاص از زندگی استیون هیلنبرگ ساخته شده‌است. او هنگام طراحی آقای خرچنگ، آن را براساس شخصیت یکی از مدیران سابقش در رستوران غذای دریایی الهام می‌دهد. به گفته هیلنبرگ، مدیر او مو قرمز، ورزشکار و آشپز سابق ارتش بود؛ این سه ویژگی با شخصیت آقای خرچنگ و همچنین رنگ موی قرمز او تطبیق داده شده‌است. نحوه صبحت کردن آقای خرچنگ نیز از صاحب رستوران الهام گرفته‌است. او هیلنبرگ را یاد دزدان دریایی با لهجه بومی می‌اندازد. با این حال، صاحب رستوران حریص نبود و با برخی جزئیاتی که هیلنبرگ بر او اضافه کرد مطابقت نداشت.
وی در این باره گفت: «بنده به هیچ وجه از سمت خود به عنوان معاون وزیر و رئیس سازمان غذا و دارو استعفا نکرده‌ام و این مسئولیت را ترک نکردم، دوستان و مسئولان جدید وزارت بهداشت مایل به ادامه همکاری با بنده نبودند و قبل از تعطیلات و در آخرین روزهای سال گذشته به من گفتند که این سمت را تحویل دهم… بنده تمایلی ندارم که در این مورد صبحت کنم و در مورد مشکلات دارویی کشور که سال گذشته به آن مواجه بودیم هم صحبت نمی‌کنم. در مورد جایگزینم در سازمان غذا و دارو نیز اطلاعی ندارم.»
گفت پیغامبر صباحی زید را کیف اصبحت ای رفیق با صفا
یا مالک المعالی یا کاشف المعانی اصبحت فی الغوانی بدرا بلاسرار
گرچه بدست پیش ازین در عرب و عجم روان شعر شهید و رودکی، نظم لبید و بحتری
مغز هر ذره چو از روزن او مست شود سبحت راقصه عز حبیبی و علا
ابوالقاسم، حسن بن بِشر آمِدی (؟ -۹۸۰) شاعر و ادیب عربی عراقی در سدهٔ چهارم هجری بود که مشهورترین اثرش «الموازنة بین البحتری وأبی تمام» نام دارد. اصالتاً از آمد، دیاربکر بود اما در بصره پرورش یافت و درگذشت. از دیگر آثار او «المؤتلف والمختلف» و «فعلتُ وأفعلتُ» است.
اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه». قال: فلقیه عمر فقال هنیئا لک یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولی کل مؤمن و مؤمنة.
زنان ممکن است از روی بی‌دقتی یا عمداً در جلسات مشاوره و درمان، رفتار جنسی خود را مطلوب قلمداد کنند؛ مثلاً اظهار کنند که در سکس به ارگاسم می‌رسند در حالی که ممکن است چنین نباشد. این اتفاق زمانی بیش‌تر رخ می‌دهد که زنان با یک مشاور یا درمانگر مرد صبحت می‌کنند. البته باید در نظر داشت که گاهی برخی زنان در هنگام صحبت با درمانگران زن نیز ممکن است چنین کنند.
در سال ۱۱۶۵م/ ۵۵۸ق در جزیره ابن عمر، کردستان ترکیه کنونی زاده شد و همان‌جا پرورش یافت. برای تحصیل همراه پدرش به موصل رفت. قرآن و احادیث را از حفظ نمود، همچنین زبان‌شناسی (نحو و علم لغت) و علوم ادبی (علم بیان) و بسیاری از اشعار را آموخت. بیشتر اهتمامش به اشعار ابوتمام، بحتری و متنبی بود.
ابحت الفؤاد لبلواکم و ان کان حردا علی اردد
ابوعُباده بُحْتُری (۸۲۲م-۸۹۹م) (نسب ولید بن عبیدالله بحتری) شاعر عربی شامی بود.
روی عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «فی تسبیح الملائکة، سبحت السماوات العلی من ذی المهابة و ذی العلی، سبحان العلی الاعلی، سبحانه و تعالی»
کف خاک هوا فرسوده‌ای‌، ای بی‌خبر شرمی به گردون چند چون صبحت برد بی‌جا دویدن‌ها
ز مادحان عجم عنصری و فردوسی ز شاعران عرب بحتری و بوتمام
باد صبحت خاک غیرت بر رخ جنت زده گرد فرشت آب روی عنبر سارا شده