بجول

معنی کلمه بجول در لغت نامه دهخدا

بجول. [ ب ُ ] ( اِ ) استخوان شتالنگ که نام عربیش کعب است. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ). بژل. بژول. کعب. اشتالنگ. غاب. قاب. بجل به حذف واو نیز به همین معنی است. ( آنندراج ). قاب که کودکان بازند. ( یادداشت مؤلف ). بُجُل. ( ناظم الاطباء ).
بجول. [ ب ُ ] ( ع مص ) معظم و مکرم گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بجاله. || نیکوحال باپیه شدن. ( منتهی الارب ). بزرگ تن شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || شادمان گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه بجول در فرهنگ معین

(بُ جُ ) ( اِ. ) نک آشتالنگ .

معنی کلمه بجول در فرهنگ عمید

استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب.

معنی کلمه بجول در فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از ۷ قطعه استخوان مچ پا که در فاصل. بین دو قوزک پا قرار دارد .این استخوان را در تداول عوام استخوان قاب نامند بجل شتالنگ اشتالنگ قاب کعب اشتق .

معنی کلمه بجول در ویکی واژه

نک آشتالنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه بجول

شوکت شاهان عالم بشکند چون بجولانگه درآید میر عشق
بجولان چو تازد سمندت چو اژدر
بغیر از درگه اخلاص، بر هر درگهی خاکی بغیر از کوچهٔ توفیق، در هر کو بجولانی
یقین ما که بجولان تو چونکه در تازی بکان رسد گهر از خوی چکانی دینار
شرک بگرفت جهان را بکش آن تیغ دو سر بجهان اسب که دجال بجولان بگذشت
بجولانگاه او کو قوت دستی که چون گردد عنان‌کش بر سرم او را عنان‌گیر فرس باشم
بخرام ونظر کن که بجولانگه مدحت حور قلمم زاده گلستان ارم را
بمیدان ولایت چون بجولان آوری دلدل بگردد کی رسد صد همچو ابراهیم را ادهم
آنگاه اشارت بجولاهه کرد و گفت: «این نبافد مگر گلیم سیاه».
نام‌های دیگر استخوان قاپ در فارسی، شتالنگ، اشتالنگ و پژول (وژول، بجول) است. در قدیم با استخوان قاپ گوسفند قماربازی می‌کردند که به آن قاپ‌بازی گفته می‌شد.
چو سیل قهر جلال احد هجوم آرد چه چاره جز که بجولان او رود اغیار