بایستن. [ ی ِ ت َ ]( مص ) لازم بودن. واجب بودن. ضروری بودن. ( ناظم الاطباء ). لزوم. وجوب. محتاج ٌالیه بودن. ( آنندراج ). ضرورت داشتن. لزوم داشتن. واجب آمدن. احتیاج پیدا شدن. مورد نیاز بودن. بکار بودن. محتوم بودن. و این فعل از افعال تأکید است که با سایر افعال صرف می شود و تأکید در صدور آنها می کند مانند فعل باییدن و شایستن وتوانستن. ( ناظم الاطباء ). لازم گشتن. ( فرهنگ نظام ). در فعل ماضی فقط واحد غایب ( بایست ) و واحد حاضر ( بایستی ) استعمال شده و در مضارع فقط غایب واحد ( باید ). ( فرهنگ نظام ) : گفت خیز اکنون و ساز ره بسیچ رفت بایدت ای پسر ممغز تو هیچ.رودکی.همی بایدت رفت و راه دور است بسنده دار یکسر شغل ها را.رودکی.درنگ آر ای سپهر چرخ وارا کیاخن ترت باید کرد کارا.رودکی.نش آهن درع بایستی نه دلدل نه سرپایانش بایستی نه مغفر.دقیقی.خجسته مهرگان آمد سوی شاه جهان آمد بباید داد داد او بکام دل بهر چت کر.دقیقی.بیلفغد باید کنون چاره نیست بیلفنجم و چاره من یکی است.ابوشکور.چو دینار باید مرا یا درم فرازآورم من ز نوک قلم.ابوشکور.چه بایدت کردن کنون بافدم مگر خانه روبی چو روبه به دم.ابوشکور.بلی کشیدن باید عتاب و ناز بتان رطب نباشد بی خار و کنز بی مارا.فرالاوی.همیشه کفش و پیش را کفیده بینم من بجای کفش و پیش دل کفیده بایستی.معروفی.از شعر جبه باید و از گبر پوستین. باد خزان برآمد ای بوالبصر درخش.منجیک.و امیران ختلان و چغانیان را چون باید از ایشان یاری خواهند. ( حدود العالم ). و باران خواهند به وقتی که شان بباید و آن باران بیاید. ( حدود العالم ). گویی که به پیرانه سر از می بکشی دست آن باید کز مرگ نشان یابی دسته.کسائی.سوگند خورم کز تو برد حورا خوبی خوبیت عیان است ، چرا باید سوگند.عماره.مرا نام باید که تن مرگ راست.فردوسی.بر آن سان که آمد ببایست ساخت چو سوی یلان اسب بایست تاخت.فردوسی.فرستاد باید فرستاده ای
معنی کلمه بایستن در فرهنگ معین
(یِ تَ ) [ په . ] (مص ل . ) لازم بودن ، ضرورت داشتن .
معنی کلمه بایستن در فرهنگ عمید
لازم بودن، واجب بودن، بایسته بودن.
معنی کلمه بایستن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) لازم بودن واجب بودن ضرور بودن .
معنی کلمه بایستن در ویکی واژه
[bāyestan] dovere لازم بودن، ضرورت داشتن.
جملاتی از کاربرد کلمه بایستن
وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ و بچشم سر در محمد (ص) نگریستید، و در آن قتل و قتال که آنجا رفت، و با این همه بهزیمت شدید، و روی از دشمن بر گردانیدید. اکنون حکم مسلمانان در قتال کفّار آنست که: چون در صف قتال بایستند روی از دشمن بنگردانند و بهزیمت نشوند و شکستگی بر مسلمانان نیارند که این حرام است و از جمله کبائر، ما دام که لشکر کفّار دو بار چندان که لشکر مسلمانان، بیش نباشند.
سوم: عادل اصغر، و آن طلا و نقره است که محافظت مساوات در معاملات را می نماید و در کتاب الهی اشاره به این سه عادل شده می فرماید: «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس» یعنی «ما فرستادیم قرآن را که مشتمل است بر احکام شریعت، و ترازوی عدل را که مردم به واسطه آنها بر حد وسط بایستند و از حد خود تجاوز نکنند، و فرستادیم آهن را که در آن است عذاب شدید و منفعت بسیار از برای مردمان» پس قرآن عبارت است از شریعت پروردگار، و میزان اشاره به درهم و دینار، و آهن اشاره به شمشیر سلطان عادل است که مردم را به راه راست وابدارد و از جور و تعدی در جمیع امور محافظت نماید.
پس احد را با احمد سریست که مصطفی- صلعم- با آن سرّ همچون ایاز با محمود. آن ذنب میدید و در این ذنب مستغفر میبود. دریغا «وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذی أَنْقَضَ ظَهرَک» این ذنب را بیان میکند، و از این ذنب کمال و رفعت یافته است. «وَرَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» این ذنب، سود و نفع آمد؛ و مزید راه که «إِنَّ اللّهَ لَیَنفَعُ العبدَ بِذَنْبِه». دریغا «سُبْحانَ الذَّی أَسْری بِعَبْده لَیْلاً» بیان میکند که محمود با ایاز میگوید که «اَوْلَم تُذْنِبُوا الذَهَبَ اللّهُ بِکُمْ وَلَجاءَ اللّهُ بِقَومٍ یُذْنِبونَفیستغفرونفَیَغْفِرُاللّهُ لَهُم ویَدْخِلَهُمُ الجنَّةَ» میگوید: اگر این گناهکاران نبودندی، گناهکاران دیگر بایستندی تا این ذنب بر جای داشتندی. ترک این گناه، کفر باشد؛ و فرمان این گناه، طاعت.
آن خرمن گلی تو که خوبان سروقد برپا بایستند به هر جا نشست تست
پس واجب است بر مردم طلب کردن سر هائیکه اندر شریعت پوشیده است و کار بستن مر ظاهر آنرا بدانش همچنانست که مردم اندر اینجهان ظاهر است و اندر این جهان ظاهر میجویند مر آنجهان پوشیده را. و اگر مردم معنی شریعت را از ظاهر شریعت نجویند و بر ظاهر شریعت بایستند همچنین کسی باشد که بدینجهان مر آنجهان را نجوید و بدآنجهان زیانکار شود از بهر آنکه اینجهان از آنها بشود (و) آنجهان پوشیده را نیافته باشند.
همه بایستنیها ساخت آنجا بساط خرمی انداخت آنجا
اما وقوف عرفه و آن اجتماع اصناف خلق در آن صحراء عرفات، و آن خروش و تضرّع و آن زاری و گریه ایشان، و آن دعا و ذکر ایشان بزبانهای مختلف، بعرصات قیامت ماند که خلائق همه جمع شوند، و هر کس بخود مشغول، در انتظار ردّ و قبول. و در جمله این مقامات که برشمردیم، هیچ مقام نیست امیدوارتر و رحمت خدا بآن نزدیکتر از آن ساعت که حجّاج بعرفات بایستند. در آثار بیارند که: درهای هفت طارم پیروزه برگشایند آن ساعت، و ایوان فرادیس اعلی را درها باز نهند، و جانهای پیغامبران و شهیدان اندر علیین در طرب آرند. عزیزست آن ساعت! بزرگوارست آن وقت! که از شعاع انفاس حجّاج و عمّار روز مدد میخواهد، و از دوست خطاب میآید که: «هل من داع؟ هل من سائل؟»
و عوام خلق در این درجه اند، اما صدیقان و بزرگان را طاقت نظر باشد ولکن بر دوام نه که هم بی طاقت شوند، چون مردم که در چشمه آفتاب توانند نگریست، لکن اگر مداومت کنند بیم نابینائی بود، هم چنین اندر این نظر هم بیم بی عقلی باشد، پس آنچه بزرگان از حقایب صفات حق تعالی بدانند هم رخصت نیست با خلق گفتن الا هم به لفظی که به صفات خلق نزدیک باشد، چنان که گویی عالم و مرید و متکلم و او از این چیزی فهم کند هم جنس صفات خویش. و آن تشبیهی بود، ولکن این مقدار بباید گفت که سخن وی نه چون سخن توست که حرف و صوت بود و در وی پیوستگی و گسستگی بود. و چون این بگویی باشد که طاقت ندارد و انکار کند، چنان که چون با وی گویی که ذات وی نه جوهر بود و نه عرض و نه در جای بود و نه بی جای. و نه در جهت و نه به عالم متصل و نه منفصل و نه بیرون عالم و نه در درون عالم، باشد که این نیز انکار کند و گوید این خود ممکن نیست، به سبب آن که بر خویشتن قیاس کند و ازاین هیچ عظمت فهم نکند، چه عظمتی که ایشان دیده باشند عظمت سلطانان دانند که بر تختی نشینند و غلامان پیش ایشان بایستند، همچنین در حق وی تقدیر کنند تا باشد که گویند لابد وی را نیز دست و پای و چشم و دهان و زبان باشد.
مورد دیگر در نقاشی جودیت و هولوفرنس از سیرانی، جودیت سرد و بی هیچ حسی در صورتش به تصویر کشیده شده، شدت عمل و خشونت او، در قتل هولوفرنس نهفتهاست نه در صورت و ترکیب رنگها. در نسخه سیرانی، جودیت به هیچ وجه به سر هولوفرنس نگاه نمیکند. جودیتِ نسخه جنتیلسکی به جای قاطع و درگیر بودن، به عنوان زنی زیبا معرفی شدهاست. این واقعیتها و مقایسه آن با جنتیلسکی ثابت میکند که به جز جنبه مادی و معنوی، نقاشیها هیچ چیز مشترک دیگری ندارند به غیر از این واقعیت که هر دو این نقاشیها توسط دو زن کشیده شدهاست. مورخان تاریخ هنر فمینیستی این آثار را تلاش برای اثبات اینکه هنرمندان زن میتوانند به تنهایی روی پای خود بایستند مطرح کردهاند.
گفت این گبرکی محض است کی شما را میفرماید چرا غیبت نفرماید شما را از آن، بدیدن آفریننده و رانندۀ آن بر شما. واسطی آن خواست کی ایشانرا از محلّ اعجاب بیرون آرد نه آنک بدرجۀ تقصیر بایستند یا روا دارند که خللی در ادبی آید از آداب.
ببردند پیشش بسی خوردنی همان هرچه بایستنی کردنی
قتلعام اتریشیها در سال ۱۹۱۴ هنگامی که آنها دو بار به صربستان حمله کردند باعث وحشت شدید شد و صدها هزار صرب برای فرار از دست اتریشیها خانههای خود را ترک کردند که حرکت ارتش صرب را به شدت به تأخیر انداخت. فیلد مارشال رادومیر پوتنیک، ولیعهد اسکندر و شاه پیتر را متقاعد کرد که بهتر است ارتش صرب را دست نخورده نگه دارند تا روزی صربستان را آزاد کنند، نه اینکه همانطور که بسیاری از افسران صرب میخواستند در کوزوو بایستند و بجنگند.
روشهای زیادی برای خودآزمایی پستان معرفی شدهاند و در اکثر آنها بانوان باید در مقابل آینه بایستند به گونهای که تنهی آنها کاملاً قابل مشاهده باشد. سپس باید از نظر علائم ظاهری مثل فرورفتگی، ورم یا قرمزی در پستان یا اطراف پستان بررسی و مشاهده کند. اینکار میبایست در چندین حالت مختلف تکرار شود، مثلاً در حالیکه دستان بر لگن تکیه دارند و در حالتیکه دستها روی سر قرار گرفته باشند.
دوران باروری اسب نزدیک به ۳۴۰ روز یا بهطور متوسط ۳۲۰ تا ۳۷۰ روز است و معمولاً حاصل آن یک کره اسب است؛ کمتر دیده شده که یک اسب دوقلو به دنیا آورد. اسبها هنگام تولد میتوانند روی پای خود بایستند و اندکی پس از تولد حتی میتوانند بدوند. کرهها بیشتر در بهار به دنیا میآیند. دوران باروری (تمایل جنسی) مادهها از آغاز بهار تا پاییز و هر ۱۹ تا ۲۲ روز روی میدهد. کرهها پس از چهار تا شش ماه از شیر گرفته میشوند و خوراک معمولی دارند.
زمانی که داور آهنگ را قطع میکند بازیکنان باید بایستند و از جایشان تکان نخورند.