بامی

معنی کلمه بامی در لغت نامه دهخدا

بامی. ( اِخ ) نام شهر بلخ است. ( ناظم الاطباء ). لقب شهر بلخ است. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ). لقب قدیمی شهر بلخ ( از فرهنگ شعوری ج 1 ص 198 ) ( فرهنگ نظام ). لقب شهر بلخ بود و بلخ بامی میگفتند بمعنی بلخ درخشان ، چه بامی به فرس قدیم بمعنی درخشیدن بود و کلمه بامداد نیز از آن ریشه است. ( از فرهنگ لغات شاهنامه ص 58 ). نام قدیم بلخ بوده است. ( از قانون مسعودی ج 2 ص 572 ). لقب شهر بلخ است از بناهای کیومرث پیشدادی و کیکاوس در عمارت آن افزود چندی تختگاه گشتاسب و محل آتشکده نوبهار [ بود ]. در عهد اسلام چنان آباد شد که آنرا ام البلاد خواندند و قبةالاسلام نامیدند، چنگیزخان در آن شهرقتل عام نمود. اکنون قلیلی از آبادی آن باقی است. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). محل بلخ در خاک افغانستان و مزارشریف نزدیک آن است. بجهت نسبت بامیان ، بلخ را بامی خوانده اند. ( از انجمن آرای ناصری ). شهر بلخ به مناسبت نوبهار در ادبیات ایران نامبردار است و آنرا به مناسبت نزدیکی با بامی ( بامیان ) بلخ بامی میگفته اند. ( از مزدیسنا و ادب پارسی ص 323 ) :
چو از بلخ بامی به جیحون رسید
سپهدار لشکر فرود آورید.دقیقی.بدو گفت چندین چراماندی
خود از بلخ بامی چرا راندی.دقیقی.چو از بلخ بامی به جیحون کشید
سپاهی که هرگز چنان کس ندید.فردوسی.مرحبا ای بلخ بامی همره باد بهار
از در نوشاد رفتی یا ز باغ نوبهار.فرخی.شود عالم چنان معمور از انصاف تو کآسان
توان از بلخ بامی شد به بام مسجد اقصی.سوزنی ( از جهانگیری ).شد آواز نشاط و شادکامی
ز مرو شاهجان تا بلخ بامی.نظامی. || از دو شعر ذیل شاهنامه چنان برمی آید که بامی نام ناحیتی نیز بوده است :
همه کاخ پرموبد و مرزبان
ز بلخ و ز بامی و از هر کران.فردوسی.چغانی و بامی و ختلان و بلخ
شده روز برهر کسی تار و تلخ.فردوسی.و رجوع به بامیان وبلخ شود.

معنی کلمه بامی در فرهنگ معین

(مَ ) (ص . ) درخشان ، صفت و عنوان شهر بلخ .

معنی کلمه بامی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - درخشان درخشنده . ۲ - لقب شهر بلخ .

معنی کلمه بامی در فرهنگ اسم ها

اسم: بامی (دختر) (فارسی، اوستایی) (تلفظ: bāmi) (فارسی: بامي) (انگلیسی: bami)
معنی: درخشان، لقب شهر بلخ، ) صفت شهر اوشیدر، لقب شهر بلخ و صفت شهر اوشیدر

معنی کلمه بامی در ویکی واژه

درخشان، صفت و عنوان شهر بلخ.

جملاتی از کاربرد کلمه بامی

بامیان-دوشنبه (تاجیکستان) ۵۸۰ کیلومتر
محمد اکبری خود را برای دوره هفدهم مجلس نمایندگان از ولایت بامیان نامزد کرد اما با کسب ۷۵۰۰ رای نتوانست آراء کافی برای حضور در این دوره را کسب کند.
در منابع اولیهٔ اسلامی به‌صورت: کابُلِستان، نام سرزمینی در حوزهٔ فوقانی رود کابل آمده‌است، که در به‌طور مبهم به عنوان سرزمینی بین بامیان در غرب و لغمان در شرق توصیف شده‌است.
صبحست و همای فیض و گیتی دامی صبحست و هوای شوق و گردون بامی
ولایت بامیان (فارسی میانه: بامیکان) یکی از ۳۴ ولایت افغانستان به مرکزیت شهر بامیان می‌باشد و از ولایات مرکزی افغانستان به‌شمار می‌رود و گستردگی آن ۱۸٫۰۲۹ کیلومتر مربع می‌باشد. جمعیت آن بر اساس برآورد سال ۲۰۱۱ (میلادی)، ۴۱۸٬۵۰۰ نفر است. این منطقه به دلیل وجود صدها اثر تاریخی که به موجب کثرت فرهنگی زیادی که در گذشته در آن وجود داشته، دارای شهرتی جهانی می‌باشد. نام بامیان را می‌توان به «مکان نور درخشان» ترجمه کرد.
بدو گفت چندین چرا ماندی خود از بخل بامی چرا راندی
این بنا بامی سفالین دارد و صندوق‌های چوبی قبور به زیباترین شکل منبت کاری و گره چینی و متبرک به آیات الهی شده‌اند. در ضمن درهای چوبی و قدیمی بقعه به دست هنرمندان بنامی چون علی نجار تبریزی، عبدالکتاب خواجکی کرمانی، محمدبن داود کیا و حسین بن علی صالحی جیلانی ساخته شده‌اند.
و آنچه بر دست امیر مسعود رفت در ری و جبال‌ تا آنگاه که سپاهان‌ بگرفت، تاریخ آن را بر اندازه براندم در بقیّت‌ روزگار پدرش امیر محمود و آن را بابی جداگانه کردم، چنانکه دیدند و خواندند و چون مدّت ملک برادرش امیر محمّد بپایان آمد و وی را بقلعت کوهتیز بنشاندند، چنانکه شرح کردم و جواب نامه‌یی که بامیر مسعود نبشته بودند، باز رسید فرمود تا به هرات بدرگاه حاضر شوند و ایشان بسیچ‌ رفتن کردند، چگونگی آن و بدرگاه رسیدن را بجای ماندم‌ که نخست فریضه بود راندن تاریخ مدّت ملک امیر محمّد که در آن مدّت امیر مسعود چه کرد تا آنگاه که از ری بنشابور رسید و از نشابور بهرات که اندرین مدّت بسیار عجایب بوده است و ناچار آن را ببایست‌ نبشت تا شرط تاریخ تمامی بجای آید. اکنون پیش گرفتم، آنچه امیر مسعود، رضی اللّه عنه، کرد و بر دست وی برفت از کارها در آن مدّت که پدرش امیر محمود گذشته شد و برادرش امیر محمّد بغزنین آمد و بر تخت ملک نشست تا آنگاه که او را بتگیناباد فروگرفتند تا همه مقرّر گردد و چون ازین فارغ شوم، آنگاه بسر آن باز شوم‌ که لشکر از تگیناباد سوی هراة بر چه جمله‌ بازرفتند و حاجب بر اثر ایشان و چون بهراة رسیدند، چه رفت و کار امیر محمّد بکجا رسید آنگاه که وی را از قلعت تگیناباد بقلعت مندیش‌ برد بگتگین حاجب و به کوتوال سپرد و بازگشت.
در سال ۱۹۹۹، ملا عمر فرمان حفاظت از تندیس‌های بودا در بامیان، که در قرن ۶ میلادی بر صخره‌ای در دره بامیان هزاره جات حک شده بودند، را صادر کرد.
طفلیست روح من که بامید شیر وصل از مهد جسم هر نفس افغان برآورد
آنکه با من چو شیر بامی بود گشت اکنون چو آب با روغن
پیرکی گنده دهانی بسته صد چنگ و جلب سر فروکرده ز بامی تا درافتد زیرکی
ز خیلی کجا چون تو شاهی برآید ز بامی کجا چون تو ماهی برآید
در سال ۱۹۷۴ موزیم رشد بیشتری نمود و توجه خاص به آن معطوف شد. بعد از ایجاد موزیم در مناطق مختلف کشور، حفاری فنی آغاز شد و آثار مختلف به موزیم کابل جمع‌آوری گردید و هم در بعضی از ولایات موزیم‌های منقول و غیرمنقول ایجاد شد مانند: موزیم منقول و موزیم غیرمنقول تپه‌سردار ولایت غزنی، موزیم قندهار، موزیم هرات، موزیم میمنه، موزیم بلخ، موزیم غیرمنقول بامیان، موزیم غیرمنقول هده ننگرهار و بعضی از موزیم‌های خّرد و کوچک دیگر.
تن خاکی که به معماری آن مشغولم لب بامی است که از بهر تماشا دارم
آو پر یا اَوپر یک روستا در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده‌است.
بامیان-عشق آباد (ترکمنستان) ۱۳۷۰ کیلومتر
یک نعره زد ز شوق دلم، تیر غمزه خورد زان پس هزار نعره بامید آن زده
بعد از این هم علاء دین سلطان ز اعتقاد تمام بامیران
ولایت ارزگان از زمان پادشاهی امیر شیرعلی خان تا سال ۱۳۴۲ ه‍.ش بخشی از ولایات کندهار، غور، بامیان و کابل بود، که در سال ۱۳۴۳ ه‍.ش به ولایت جداگانه مبدل شد. این ولایت دارای ۶ ولسوالی می‌باشد.