بالائی

معنی کلمه بالائی در لغت نامه دهخدا

بالائی. ( ص نسبی ) بالایی. رجوع به بالا و بالایی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بالائی

بدین صفت سر و چشمی و قد و بالائی کسی ندید و نشان کس نمیدهد جائی
گر ز ستواری مکانت چون بیوت عادیان ور ز بالائی مقامت همچو حصن عادیا
اتمسفر و جو نپتون آبی رنگ است و درصد بازتابش بالائی دارد که حاکی از وجود یک جو غلیظ است. برابر با نتیجه بررسی‌ها حضور مقداری متان نیز در این سیاره تأیید شده‌است. در کل، ترکیبات جو این سیاره به مانند سایر سیارات غول پیکر گازی شامل ۸۰ تا ۸۵ درصد هیدروژن و ۱۵ تا ۱۹ درصد هلیوم است.
به این ترتیب، زبان اسپرانتو، از بین هزاران زبان فراساختهای که تاکنون (و عمدتاً در طول ۵ قرن گذشته) ارائه شده‌اند، مانند بالائی‌بالان، ولاپوک، سل ر سل، اینترلینگوا، لگلان، لژبان و زبان کلینگانها، تنها زبان ابداعیِ زنده در جهان محسوب می‌شود که در حال توسعه نیز هست.
چون سقرلاط وصوف در چکمه گاه شیبیم و گاه بالائیم
بمهر ماه دادم دل بعشق سرو دادم جان که ماه سرو بالائی و سرو ماه پیشانی
سروقدان که زبالائی بالا بالند آن زبالای برازندة بالائی تست
راستی را سرو بالائی خوشی تا بیایم با تو جان می پرورم
تنی کز جا نجنبیدی ز آشوب قیامت هم قیام‌انگیز وی گردید فرقد و بالائی
خسروِ سیارگان تا روی بر بالا نهاد اخترانِ قعرِ مرکز نیز بالائی شدند
دهستان بورکی در دشت خشت به سه محله تقسیم شده. قسمتی که به جاده شیراز و بوشهر شهر کنارتخته نزدیک است محله بالائی، قسمتی که به شهر خشت نزدیک است محله پائینی و میانه دهستان بورکی را محله میانی می‌نامند.
لب‌های شتر دارای گسترهٔ حرکتی زیادی است و لب بالائی به دو بخش تقسیم شده است. لب زیرین در شترهای پیر، به‌وضوح آویزان است. در این حیوان نیز، همانند دیگر نشخوارکنندگان، بر روی فک پایینی شتر تنها دندان پیش وجود دارد و این دندان‌ها در فک بالا وجود ندارد. دهان شتر همیشه باز است و حیوان گاه بانگ بلندی تولید می‌کند. کوهان شتر یک توده چربی است که حجم آن بر اساس سن و تندرستی وی تغییر می‌یابد.[نیازمند منبع]
والی والا سریر آن که بر ایوان قدر پایهٔ بالائیش تا نهم ایوان رسید
سدره بالائی بهشتی طلعتی حور رخساری و غلمان منظری