بافنده. [ ف َ دَ / دِ ] ( نف )آنکه بافتن کار دارد. آنکه بافد. ( از ناظم الاطباء ).نساج. جولاهه. ( آنندراج ) ( شعوری ). حائک. جولاه. ناسج.پای باف. گوفشانه. شاتن. ( منتهی الارب ). واشیه. ( منتهی الارب ). وصاد [ وَ ص صا ] ( منتهی الارب ) : بوریاباف اگر چه بافنده ست نبرندش بکارگاه حریر.سعدی ( گلستان ).از کمانی سست ، سخت انداختن کار هر بافنده و حلاج نیست.جامعالتمثیل.سخنهایت کنی چون در خوشاب مشو بافنده لفاف و کذاب.( از فرهنگ شعوری ). || در شعر ذیل ظاهراً بمعنی سخن باف و استدلال کننده و نکته سنج است : عقل بافنده ست منشان عقل را بر تخت عشق آسمان عشاق را و ریسمان جولاه را.سنائی.|| بمجاز، بیهوده گوی. احمق. ( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192 ).
معنی کلمه بافنده در فرهنگ عمید
۱. کسی چیزی را می بافد، نساج، جولاه، جولاهه. ۲. [مجاز] کسی مه سخنان یا اشعار سست و بی معنی می گوید.
جملاتی از کاربرد کلمه بافنده
استان کرمانشاه یکی از مراکز بافت فرش در ایران است. در سال ۱۳۹۹ این استان با بافت ۱۰۰ هزار متر مربع برابر با ۵ درصد از کل فرش دستبافت ایران جزو ۱۰ استان اول تولیدکنددهٔ فرش دستبافت در این کشور بودهاست. قالی سنقر و کلیایی استان کرمانشاه از گونههای بسیار باکیفیت و معروف فرش دستبافت بهشمار میآید. بهطور کلی ۳۵ نقشه مختص به استان کرمانشاه شناسایی شدهاست. در نیمهٔ اول سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۳۱ هزار بافنده در ۱۴۰ کارگاه متمرکز و غیرمتمرکز تولید فرش در استان کرمانشاه مشغول فعالیت بودهاند. در سال ۱۴۰۲ اعلام شد که ۲۲۹ کارگاه قالیبافی متمرکز و غیرمتمرکز و ۱۰۱ هزار بافندۀ دارای کارت قالیبافی و در استان کرمانشاه وجود دارد که تنها ۶۲۵۱ نفر از آنها بیمه هستند.
شب تیره چون شعر بافنده گشت کبود و سیه بافت بر کوه و دشت
بیشترین اشکال اسطورهای فرش از میان شکلهای درختی و جانوری نمایان میشود. در نظر انسان اولیه جانوران از مقام و جایگاه ویژهای برخوردار هستند. جانوران از راز طبیعت آگاه هستند، بنابراین دوستی با آنها از نشانههای بهشتی به شمار میآید. اسطوره بهشت، جاودانگی انسان، گفتگو با خداوند، بر ذهن بافنده فرش نقش داشته و او را به سوی خلاقیت سوق میدهد.
کنار پارچههایش که پرصدا و شلوغ و جوان بودند، آرزوی پارچههایی داشت که ریشه در تاریخ و جغرافیای ایران داشته باشند. پارچههای سنتی کیفیت پایینی داشتند، کارگاههای بافت اغلب خراب بودند و بافندهها بی انگیزه، خسته و پیر.
(اما بعد) چنین گوید گسترنده این فراش و بافنده این قماش(محمود بن امیر احمد المدعو بنظام القاری خفظ الله ثوب و جوده من وسخ الحوادث ودنس النوائب) که از آنروز باز که این دکان خیاطی گسترده شد و این جامهای معنی بریدن گرفت از قصیده ارمک و غزل قباچه و مقطعات سلیم و رباعیات چارچاک و فردیات دستارچه ومثنوی دوتوئیها و ملمع جامهای صوف دورنگ بزازانه و غیرها فراخور قد قبول همه خدا راست آورده در رسانید. کار فرمایان روی باین کمینه میآوردند و تعجیل مینمودند. بعضی جهه عید خرمی جامه نو و بعضی جهه زفاف عروس سخن باداماد ممدوح و چندی جهت سور جامه بریدن که آنرا سروری میباشد هر روز تقاضای جامه نو میکردند و من دست تنها بودم و شهری و مردی. و کمتر از جولاهه نمیتوان بود که تا یکی از بار فرو گیرم دیگری ببارنهم. هر یکی را بتلبیسی روانه میکردم و میگفتم. اینکان گریبانش مانده است. یامیگفتم بزیر سنگ نهاده ام تا تنگ بخورد ایشان میگفتند.
وی در حال حاضر برای بافندههای بومی طراحی پارچه میکند. لباسها یش اقتباسی آزاد از تاریخ و جغرافیای ایران هستند، به شاگردانی بافتن یاد میدهد، برایشان طرح و نقش میکشد و بافتههاشان را خریداری میکند.
بینی آن رخ کز نگار و رنگ او بیقدر شد صنعت بافندهٔ دیبای روم و شوشتر
گروه کر سونات یا ارکستر فیلارمونیک مازندران ارکستری در ساری مرکز استان مازندران است که به رهبری محسن بافنده از دی ماه سال ۱۳۸۸ به فعالیت میپردازد.
با مه بافنده هرکس حالش آگه میکند عاقبت خود را به پای خویش در چه میکند
عقل بافندهست منشان عقل را بر تخت عشق آسمان عشاق را به ریسمان جولاه را
رونقی می جوی گر ارزندهای دیبهای می باف گر بافندهای
بود تیغشان اره و رنده ها نی و نیزه از تیغ بافنده ها
آتنا در آتش فتنه حسادت و خشمگین از نقش آشکار معصیت خدایان، فرش آراخنه را نابود کرد و آراخنه، سرگشته از خشم انتقام خدایان بهجنگلی پناه برد و خود را بهدار آویخت. اما آتنا از مرگ آراخنه جلوگیری کرد و او را تبدیل به عنکبوتِ بافنده نمود.
همایش نکوداشت یکصدمین سال استاد احمد ارچنگ؛ پدیده طراحی فرش اصفهان با حضور جمعی از مسئولین و استادان مطرح فرش اعم از طراحی، نقاشی، بافنده و تولیدکننده برگزار شد.
زن کجا بافنده میشد، بی نخ و دوکِ هنر خرمن و حاصل نبود، آنجا که دهقانی نبود
تولید صنایع دستی در روستای اسکانلو یک سنت قدیمی است که توسط زنان انجام میگیرد. مهمترین دستبافت زنان روستا عبارت است از: گلیم، جاجیم، شال و هیبه (کیف)، نمد و ورنی که جهت تأمین قسمتی از هزینههای خانوارهای بافنده در محل یا در شهرهای اطراف عرضه میشود.
چو تو نگویی گفت تو گفت او باشد چو تو نبافی بافنده کردگار بود
بوریاباف اگر چه بافندهست نبرندش به کارگاه حریر
ولید صنایع دستی در روستای اسکانلو یک سنت قدیمی است که توسط زنان انجام میگیرد. مهمترین دستبافت زنان روستا عبارت است از: گلیم، جاجیم، شال و هیبه (کیف)، نمد و ورنی که جهت تأمین قسمتی از هزینههای خانوارهای بافنده در محل یا در شهرهای اطراف عرضه میشود.
ابداع دوک بافتنی و دوک دستی را به آتنا نسبت دادند. به همین جهت او را بافندهٔ جامه خدایان نامیدهاند. روحیهٔ جنگجویی آتنا توأم با حس ابتکار زیاد بودهاست. به همین جهت اختراع ارابهٔ چهار اسب، ارابههای جنگی، کشتی و یوغ گاوآهن را به آتنا نسبت دادهاند.